مهاجرسرا
بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - نسخه قابل چاپ

+- مهاجرسرا (https://www.mohajersara.org/forum)
+-- انجمن: آمریکا (https://www.mohajersara.org/forum/forum-4.html)
+--- انجمن: ویزاهای مهاجرتی آمریکا (https://www.mohajersara.org/forum/forum-29.html)
+---- انجمن: ویزای نامزدی و ازدواج (https://www.mohajersara.org/forum/forum-32.html)
+---- موضوع: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ (/thread-5388.html)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732


RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - soheilk - 2012-08-22

بچه ها، این اولین پیام من تو این تاپیکه...سلام :دی

نیلو هرچی بیشتر در مورد نامزدت (همسرت) صحبت میکنی، بیشتر از خودم بدم میاد Sad من توی آمریکا هستم و نامزد من توی ایران...الان بیشتر از 7 ماهه که ما این پروسه رو شروع کردیم و بیشتر از 8 ماه از آخرین دیدنمون میگذره (3 هفته تعطیلات کریسمس رفته بودم ایران)...الان پروندمون رسیده به ابوظبی و 23 مهر وقت مصاحبشه...توی این 8 ماه، مثل خیلی از شما، کلی زندگی ما بالا و پایین داشته (البته اگه اسم چت و صحبت تلفنی و skype و oovoo و اینارو زندگی بذارید!)...باید اعتراف کنم که خیلی از این مشکلات (حتی میتونم بگم همه) تقصیره من بوده...میدونم که خود نامزدم این صفحات رو میخونه، به خاطر همین هیچ دروغی نمیگم...خیلی هاش تقصیره من بوده...این راهی که ما شروع کردیم، یعنی جدایی در اول زندگی، (همون زمانی که همه زوجها کنار هم کلی با خوشی سر میکنند)، باعث شده که خیلی تاحالا فشار روی نامزد من بیاد...میدونم که شاید خیلی زمان ببره که وقتی بیاد اینجا بتونم همه این فشارهایی رو که بهش وارد کردم و تحمل کرده رو جبران کنم...

من کاری به زندگی شما دوستان عزیز ندارم، قصه هرکی مخصوص خودشه...باور کنید اصلا هم قصد دخالت ندارم...ولی من فقط خواستم یه چیزی رو از طرف پارتنر آمریکایی همه شما بگم، چون احساس میکنم که یک مقدار این تاپیک داره یک جانبه میشه...مطمئنم من خیلی کوچکتر از اونی هستم که بخوام به کسی توی زندگی نصیحتی بکنم...حالا نمیدونم که این هم یک تصادفه که هم نامزد من و هم اکثر افرادی که توی این تاپیک از طولانی شدن این پروسه و ندیدن همسرشون و نیومدن طرف مقابلشون گله دارند، از بانوان محترم هستند...ولی دوستان من، اینو خیلی خوب میدونم که خیلی از ما با علم و شناخت قبلی از طرف مقابلمون پا توی این راه گذاشتیم...هرکدوممون ورای بحث مهاجرت، یک چیزی (شاید صد چیز) توی طرف مقابلمون دیدیم و انتخاب کردیم که میخوایم تا آخر عمرمون کنار اون فرد باشیم...تفاهم، علاقه، عشق یا هرچی که اسمش رو میزارید...باز هم تاکید میکنم، من از زندگی هیچکدوم از شما دوستان عزیز خبری ندارم و نمیدونم که همسرتون/نامزدتون چرا اینهمه وقت توی آمریکاست و نمیاد بهتون سری بزنه...هرکسی یک داستانی داره، یکی آمریکاییه و ویزا نمیتونه بگیره، یکی از نظر مالی براش امکان پذیر نیست که بیاد، یکی توی آمریکا سرکار میره و نمیتونه مرخصی بگیره، یکی دانشجو و نمیتونه از دانشگاه مرخصی بگیره و هزارتا دلیل دیگه...من اصلا قصد توجیه این داستانها رو ندارم یا اینکه نمیخوام چون از جنس مذکر هستم، از باقی ذکور دفاع کنم و بگم که هردلیلی میارن واقعا درسته، نه!...دوستان من، اینو بدونید که همونقدری که شمایی که توی ایران هستید از طولانی شدن، بی برنامگی و نامشخص بودن این پروسه کلافه شدید، اون فردی که توی آمریکا هست هم شده...این بلاتکلیفی برای هردو طرفه...فکر نکنید که چون فردی که توی آمریکاست هرروز سر کار میره، دانشگاه میره یا خانوادش دوروبرشن، هیچ غمی نداره! فکر نکنید که هیچ کمبودی توی زندگیش احساس نمیکنه! اون فرد اگه کمبودی احساس نمیکرد که نمیومد با شما ازدواج کنه! قبل از شما هم همون کار و دانشگاه و خانوادشو داشت!!! بخدا ما هم و خانواده ما هم و دوستان ما هم اینجا کلافه شدند از این وضع!

میدونم که پروسه خیلی از دوستان از حد عادی خیلی طولانی تر شده، میدونم حرفای افرادی که دور و بر شما تو ایران هستند چقدر میتونه روتون اثر داشته باشه، میدونم که دیدن پیشرفت و معلوم بودن زندگی دوستان نزدیکتون چقدر روی شما تاثیر داره...همه اینها رو میدونم...اما دوستان من، یادتون نره که همه این سختیها و دوریها و بحثهای از راه دور و ناراحتیها، نهایت نهایت نهایت 1 سال دیگه تموم میشه...به این فکر کنید که از 1 سال دیگه "تا آخر عمرتون" کنار نزدیکترین فرد زندگیتون خواهید بود...به تجربه هایی که باهم خواهید داشت فکر کنید، به اینکه یک عمر خوشی و شادی بعد از این دوره گذرا در انتظارتونه...بخدا به نظر من اگه به انتهای روشن این راه فکر کنید، تحملش براتون خیلی راحت میشه...آره 1 سال دوری زیاده، 2 سال دیگه خیلی زیاده، ولی بخدا تصور اینکه چند ماه دیگه، هرروز صبح که چشماتونو باز میکنید، صورت همسرتونو قراره ببینید به قدری امید بخشه که تحمل این مدت باقی مونده مثل آب خوردن میشه...تحمل کنید دوستان، تحمل کنید...اینکه از الان شروع کردید فکر کردن به آینده، بچه، زبان بچه، پیدا کردن کار توی آمریکا، ادامه تحصیل، همه اینا فوق العادس! این بحث ها و فکرها میتونه باعث بشه که این مدت باقی مونده راحتتر سپری بشه...

(چقدر حرف زدما Big Grin)

پ.ن: من آخرشم نفهمیدم "گذاشتن" رو کجا با کدوم یکی از "ز" یا "ذ" ها بنویسم :دی

راستی، باید بگم که خانواده من اصالتا اهل تبریز هستند و هنوز هم یک مادربزرگ و عمه من در تبریز هستند، بخاطر همین واقعا از اتفاقی که توی آذربایجان افتاد شدیدا متاثر شدیم...وقتی که خبر رو شنیدیم، دائما با تبریز در ارتباط بودیم و میشنیدیم که چجوری مردم از ترس زلزله های بعدی، چند شب توی ماشینهاشون میخوابیدند...میشنیدیم که وضع امدادرسانی و غیره چجوری بوده...نیلو جان مطمئن باش همه ایرانیها دلشون با آذربایجانه...اینشالله بو جوننر جدر گوتولار و جینه خوشلوخ هاممیمیزا گیدر Cool

(حالا تکلیفه من که هم میخوام به بچه مون انگلیسی، هم فارسی، هم ترکی و هم یک زبان دیگه یاد بدم چیه؟ Big Grin از کی توصیه میکنید شروع کنم؟Big Grin...البته خانم من ترکی بلد نیستند و من خودم باید این وظیفه خطیر رو به عهده بگیرم)



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - Yasaman mc - 2012-08-22

سهيل جون مشكل جنس مذكر نيست،مشكل نيت بعضى از اقايونه كه باعث ميشن چشم و دل خانوما از اقايونه بترسه.بله كسى كه واقعا وقتى ميگه دوست دارم از ته دل باشه و واقعا جدى بگه اين پروسه واسش به اندازه طرف مقابلش سختشه.ولى متاسفانه بعضى ها عمق كلمه عشق و نميفهمن،مفهوم "من ____( n ماه) منتظرتم" رو نميفهمن.به هرحال رابطه از راه دور يه مظيت (اينم از سوتى زيه من،انقدر ديكتم خراب شده كه نگو:-d ) هاى هم داره كه بعضيها،چه طرف ايرانى وچه طرف امريكايى ازش سواستفاده ميكنن.
Ps. ميگن زبون اول بچه بايد زبانى باشه كه پدر مادرش بهش صحبت ميكنن.شما از فارسى شروع كن موفق ميشى انشاالله



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - manoun - 2012-08-22

سهیل جون اول مرسی از بابت حرفات و دوم اینکه به به یه همشهری هم پیدا کردم! و مرسی که نگرانی. راستی امروز باز یکی اومد 4.3 بود! ما دیگه زیر 4 رو زلزله محسوب نیمکنیم! Big GrinDD
والا به خدا من از این دوری نمینالم. درد من چیز دیگس. ما هنوز هیچ کاری نکردیم. هنوز یه بار هم همو از نزدیک ندیدیم اما دو ساله دوستیم. درد من اینه که بابا جون یا منو میخوای یا نمیخوای. همش نمیشه که با زبون بگی میخوام اما کاری نکنی. دوست دارم عاشقتم گفتن خوبه اما یه کاری بکن که آدم دیگه شک نکنه به حرفات. آخه شما جای من باشید چی میگین به این. نه به اون موقعی که جفت پاشو کرده بود تو یه کفش که الا و بلا (یاسی من دیکتم از الان افتضاح هست خدا بداد روزی برسه که بیام اونجا! چه شود!!!) ویزای ازدواج و وقتی میگفتم بابا جون من از ازدواج بین المللی میترسم. چون میترسم موقع برگشتن به ایران تو دردسر بیفتم. و نه به الان که میگه حالا بذار همو ببینیم تا ببینیم چه میشه! همش هم میدونم داره لوس میشه ها. اگه جربزه اش (درسته املاش؟) رو داشت تا الان خیلی وقت بود تموم کرده بودیم رابطه مون رو. اما خوشش میاد اذیت کنه. انگاری من خیلی داره بهم خوش میگذره. گاهی بهش میگم تو داری ازدواج میکنی اما من دارم هم ازدواج میکنم و در عین حال مهاجرت هم میکنم میدونی چقدر سخته؟ در جواب میگه برا منم سخته!!!!!! اصلا نمیگیره اون مورد دوم منو که من دارم از کل زندگیم تا الان میگذرم به خاطر اون!
سهیل سعی کن دو تا زبان رو همزمان به بچت یاد بدی. مثل خودمون که فارسی و ترکی رو با هم یاد گرفتیم. مامان من باهام ترکی حرف میزد اما اسم حیوون ها و رنگ ها و اعداد رو فارسی میگفت و من کم کم معادل ترکی اونا رو یاد گرفتم. بچت انگلیسی رو یاد خواهد گرفت. شما سعی کن یه تعادلی بین فارسی و ترکی نگه داری. اگه اولش اصلا اصلا باهاش ترکی حرف نزنی بعدا سخت میشه. چون تو محیطشم نیست خیلی براش سخت میشه. اما زورشم نکن. من که به شخصه فقط فارسی یادش میدم چون بجز من همه باهاش انگلیسی حرف خواهند زد و نمیخوام هم بچه رو هم خودم رو گیج کنم. بازم بذار از استادام راجع به این مسئله بپرسم و جواب علمی تر بدم. یکی از دلایلی که فارسی رو انتخاب کردم اینه که هم بتونه با همه ی ایرانی ها ارتباط داشته باشه و هم اینکه نوشتار فارسی رو هم یاد بگیره. نوشتار ترکی با الفبای عربی رو من که خیلی بلد نیستم حالا شما رو نمیدونم.



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - girl - 2012-08-23

سلام الهه جان. خوبی عزیزم؟ چند وقت پیش حالت خوب نبود الان بهتری؟!


RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-25

(2012-08-23 ساعت 20:31)girl نوشته:  سلام الهه جان. خوبی عزیزم؟ چند وقت پیش حالت خوب نبود الان بهتری؟!
مرسی عزیزم. همون جورم. میدونی عین یه موج سینوسی شدم. یه وقت خوب و با انرژی و انگیزه، یه وقت خیلی وحشت زده و آزرده خاطر. الان در حال حاضر از اون وقتاست که روی قله موج سینوسی ام. یعنی خوب. یهو فردا چشم باز میکنم میبینم دوباره حالم بده.
همین الان از سفر برگشتم و رسیدم تهران. وااای. دیشبو پریشب نمیدونم چه مرگم شده بود که همش فکر میکردم بزودی تهران زلزله میشه. تا صبح بدترین چیزارو تصور میکردم و میگفتم باید به همسرم بگم من آمریکا نمیام و ....
ولی الان خوبم. میدونی تعادل روحی ندارم Wink
تو چطوری دوست گلم؟



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - manoun - 2012-08-25

والا الهه بیشتر این مردا (آقایون جبهه نگبرن منظورم نامزد خودمه) هستن که تعادل روحی ندارن و رو ما هم تاثیر میذاره. ما الان دو هفتس چت نکردیم و ریخت همو ندیدیم! فکر کن! تازه دیروز داشت خودشو جر میداد که الا و بلا ویزای ازدواج الان میگه دوست دختر نمیخوام! حالا این تعادل روحی نداره یا تو آخه عزیزم!؟!


RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - shani - 2012-08-25

(2012-08-25 ساعت 16:31)girl نوشته:  منم تعادل روحی ندارم. یه روز خیلی خوبم یه روز خیلی بد!! حد وسط ندارم ولی احساس کلیم نا امیدیه. باید بگذره دیگه. الان نزدیک 1 ماهه که خبری نیست. همسرمم خیلی بیخیال شده. اگه 10 سال دیگه هم کار من طول بکشه نمیاد ایران. این موضوع داره دیوونم میکنه Sad

گاهی اوقات مردها یه دفعه غیبشون میزنه و خوششون میاد از نامزد یا همسرشون یک مدت دور بمونن. کلا این حالت توی وجودشونه و استثنا هم نداره! توی این دوره غیبت!، بهتره که آدم اصلا گیر نده که آی کجایی چرا پیدات نیست چرا توجه نمیکنی به من... چون اثر خیلی منفی داره احساس راحتی دیگه نداره و فکر میکنه به واسطه این رابطه نامزدی یا ازدواج آزادی فردی اش دیگه بر باد رفته! (این مسئله آزادی خیلی مهمه که هیچ کدوم از طرفین احساس گیرافتادن توی دام رابطه نکنن چون رابطه رو تا حدی خراب میکنه). بهتره اصلا عین خیالت نباشه خودش دلش تنگ میشه با علاقه بیشتر از قبل برمیگرده.



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-25

(2012-08-25 ساعت 09:18)manoun نوشته:  والا الهه بیشتر این مردا (آقایون جبهه نگبرن منظورم نامزد خودمه) هستن که تعادل روحی ندارن و رو ما هم تاثیر میذاره. ما الان دو هفتس چت نکردیم و ریخت همو ندیدیم! فکر کن! تازه دیروز داشت خودشو جر میداد که الا و بلا ویزای ازدواج الان میگه دوست دختر نمیخوام! حالا این تعادل روحی نداره یا تو آخه عزیزم!؟!
عزیزم یه کم آرامشتو حفظ کن. از این اختلافا و بالا پایینا خیییلییی پیش میاد گلم. ولی میگذره. کارتون چقدر طول میکشه حدودا؟



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - manoun - 2012-08-26

(2012-08-25 ساعت 18:10)shani نوشته:  
(2012-08-25 ساعت 16:31)girl نوشته:  منم تعادل روحی ندارم. یه روز خیلی خوبم یه روز خیلی بد!! حد وسط ندارم ولی احساس کلیم نا امیدیه. باید بگذره دیگه. الان نزدیک 1 ماهه که خبری نیست. همسرمم خیلی بیخیال شده. اگه 10 سال دیگه هم کار من طول بکشه نمیاد ایران. این موضوع داره دیوونم میکنه Sad

گاهی اوقات مردها یه دفعه غیبشون میزنه و خوششون میاد از نامزد یا همسرشون یک مدت دور بمونن. کلا این حالت توی وجودشونه و استثنا هم نداره! توی این دوره غیبت!، بهتره که آدم اصلا گیر نده که آی کجایی چرا پیدات نیست چرا توجه نمیکنی به من... چون اثر خیلی منفی داره احساس راحتی دیگه نداره و فکر میکنه به واسطه این رابطه نامزدی یا ازدواج آزادی فردی اش دیگه بر باد رفته! (این مسئله آزادی خیلی مهمه که هیچ کدوم از طرفین احساس گیرافتادن توی دام رابطه نکنن چون رابطه رو تا حدی خراب میکنه). بهتره اصلا عین خیالت نباشه خودش دلش تنگ میشه با علاقه بیشتر از قبل برمیگرده.
والا شانی جون لین دوست پسر من هر موقع صحبت از اومدن میشه اینجوری چرت میزنه. البته نه راستش کال خیلی چرت و پرت میزنه. من واقعا اعصابم داغون شده. حالا شما میگی یعنی طبیعیه؟! یه روز خودشو جر میده واسه ازدواج یه روز میگه دوست دختر نمی خوام و چه و چه! واقعا دارم دیونه میش. از استرس همه جای بدنم درد میکنه. وضعیت روحی که هیچی وضعیت جسمیم به هم خورده. همشم یه استرس گند با هامه که بیام اینجا و بگم سلام منو به آمریکا برسونید ما رابطه مون بهم خورد. الان تو وضعیتی هستم که نه راه پس دارم نه راه پیش. زیادی هم که به حال خودش بذارم میدونی چی میگه؟ میگه تو که عین خیالت نبود!

(2012-08-25 ساعت 18:49)elahenadafy2 نوشته:  
(2012-08-25 ساعت 09:18)manoun نوشته:  والا الهه بیشتر این مردا (آقایون جبهه نگبرن منظورم نامزد خودمه) هستن که تعادل روحی ندارن و رو ما هم تاثیر میذاره. ما الان دو هفتس چت نکردیم و ریخت همو ندیدیم! فکر کن! تازه دیروز داشت خودشو جر میداد که الا و بلا ویزای ازدواج الان میگه دوست دختر نمیخوام! حالا این تعادل روحی نداره یا تو آخه عزیزم!؟!
عزیزم یه کم آرامشتو حفظ کن. از این اختلافا و بالا پایینا خیییلییی پیش میاد گلم. ولی میگذره. کارتون چقدر طول میکشه حدودا؟

الهه جون باز شما ازدواج کردین منو بگو که هنوز نامزدم نکردیم. خیلی ها میگن بهتر به هم بزن! اما اولا که کار ساده ای نیست دومندش این نشد یکی دیگه من یکی که نمیدونم چی رو پیشینیم نوشته که هر چقدر هم از یارو سر تر باشم بازم منم که سواری میده (دور از جون شما ها. دارم خودم میگم. خوشم نمیاد اینجوری حرف بزنم اما اوضاع روحی و جسمیم چیزی ماورای گند هست.

قرار هست اکتبر بیاد اما با این برنامه ای که این شروع کرده احتمالا بهم بخوره کل رابطه و اصلا نیاد اگه هم بیاد معلوم نیست چی بشه. وااااااااااااااااای یعنی دارم میسوزم. تا دیروز داشت خودشو جر میداد در حد تیم ملی که الا و بلا ازدواج در همون دیدار اول الان کم مونده منکر من بشه! اصلا هم نه زلزله ها تاثیری داشت درش و نه پایان نامه ی من. اینجوری که این داره رفتار میکنه فکر بهش برخورده که تو زلزله ها نمردم! آخی چه حیف! وااااااااااااااااای ااعصابم گنده گنده.



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-26

عزیزم خیلی متاسفم که اینجوری شده. آرامشتو حفظ کن. یه مدت یه کم کمتر سراغش برو ببین چکار میکنه؟ (ببین کی داره به کی میگه!!! خودم عمرا اینجور سیاست به خرج دادنا رو بلد نیستم)


RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - Yasaman mc - 2012-08-26

كاشكى من يه راه حلى بلد بودم كمكتون كنم،ولى اينو ميتونم بگم شماهايى كه منتظر مصاحبه يا noa2 هستين،صبر داشته باشين.روز مصاحبه بعد از مصاحبه واقعا خندتون ميگيريه وقتى فكر ميكنين انقدر خودتون و كشتين واسه اين ده دقيقه كه خيلى هم راحت ميگذره


RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - mercedeh2011 - 2012-08-27

بچه ها کجایید که امشب وقت مصاحبه ام رو متوجه شدم ...... 9 ژانویه - 20 دی ماه (فکرش رو بکن من تو اون سرما باید برم آنکارااااااااااااااااااااااااااااااااااااا)
ولی همین که تکلیفم روشن شد ............ بازم خدا رو شکر ............... دق کردم
البته یه سری اتفاقات بسیار عجیبی هم رخ داده بوده از جمله اینکه اونا به من ایمیل زدن و گفتن که 24 جولای وقت مصاحبه دارم و من ندیدم و دقیقا در این تاریخ متأسفانه حال بابایی من بد شده بوده و من یک هفته تمام بیمارستان بودم؛ یعنی واقعا این رو حکمت خدا می دونم
بازم هووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررراااااااااااااااااااااااااااااااا
اصلا ناراحت نیستم که اینقدر دیره ولی ............. دروغ چرا ............ از سرماش ناراحتم



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - فردا - 2012-08-27

(2012-08-27 ساعت 22:58)mercedeh2011 نوشته:  بچه ها کجایید که امشب وقت مصاحبه ام رو متوجه شدم ...... 9 ژانویه - 20 دی ماه (فکرش رو بکن من تو اون سرما باید برم آنکارااااااااااااااااااااااااااااااااااااا)
ولی همین که تکلیفم روشن شد ............ بازم خدا رو شکر ............... دق کردم
البته یه سری اتفاقات بسیار عجیبی هم رخ داده بوده از جمله اینکه اونا به من ایمیل زدن و گفتن که 24 جولای وقت مصاحبه دارم و من ندیدم و دقیقا در این تاریخ متأسفانه حال بابایی من بد شده بوده و من یک هفته تمام بیمارستان بودم؛ یعنی واقعا این رو حکمت خدا می دونم
بازم هووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررراااااااااااااااااااااااااااااااا
اصلا ناراحت نیستم که اینقدر دیره ولی ............. دروغ چرا ............ از سرماش ناراحتم
خیلی تبریک می گم.خوشحال شدم.از خدا می خوام هرچه زودتر کارای همه جور بشه به خصوص elahendafy2 و girl عزیز که واقعن از صبوریشون درس گرفتم. نگران سرما نباش.زمستون آنکارا دلنشین.اون موقع گرمای افکار خوبِ توی ذهن و دلتِ که حسابی گرمت می کنه.



RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - shani - 2012-08-28

فردا جون رفتی امریکا یا ایرانی؟ واقعا ما رو با تاپیکت سرگرم کردی. دستت درد نکنهWink


RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - امیر مهاجر - 2012-08-28

لطفا از کلمات مناسبتری برای ابراز ناراحتیهاتون استفاده کنید!
بعضی نوشته ها در شأن این فروم نیست. لطفا رعایت کنید.