بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - نسخه قابل چاپ +- مهاجرسرا (https://www.mohajersara.org/forum) +-- انجمن: آمریکا (https://www.mohajersara.org/forum/forum-4.html) +--- انجمن: ویزاهای مهاجرتی آمریکا (https://www.mohajersara.org/forum/forum-29.html) +---- انجمن: ویزای نامزدی و ازدواج (https://www.mohajersara.org/forum/forum-32.html) +---- موضوع: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ (/thread-5388.html) صفحات
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
158
159
160
161
162
163
164
165
166
167
168
169
170
171
172
173
174
175
176
177
178
179
180
181
182
183
184
185
186
187
188
189
190
191
192
193
194
195
196
197
198
199
200
201
202
203
204
205
206
207
208
209
210
211
212
213
214
215
216
217
218
219
220
221
222
223
224
225
226
227
228
229
230
231
232
233
234
235
236
237
238
239
240
241
242
243
244
245
246
247
248
249
250
251
252
253
254
255
256
257
258
259
260
261
262
263
264
265
266
267
268
269
270
271
272
273
274
275
276
277
278
279
280
281
282
283
284
285
286
287
288
289
290
291
292
293
294
295
296
297
298
299
300
301
302
303
304
305
306
307
308
309
310
311
312
313
314
315
316
317
318
319
320
321
322
323
324
325
326
327
328
329
330
331
332
333
334
335
336
337
338
339
340
341
342
343
344
345
346
347
348
349
350
351
352
353
354
355
356
357
358
359
360
361
362
363
364
365
366
367
368
369
370
371
372
373
374
375
376
377
378
379
380
381
382
383
384
385
386
387
388
389
390
391
392
393
394
395
396
397
398
399
400
401
402
403
404
405
406
407
408
409
410
411
412
413
414
415
416
417
418
419
420
421
422
423
424
425
426
427
428
429
430
431
432
433
434
435
436
437
438
439
440
441
442
443
444
445
446
447
448
449
450
451
452
453
454
455
456
457
458
459
460
461
462
463
464
465
466
467
468
469
470
471
472
473
474
475
476
477
478
479
480
481
482
483
484
485
486
487
488
489
490
491
492
493
494
495
496
497
498
499
500
501
502
503
504
505
506
507
508
509
510
511
512
513
514
515
516
517
518
519
520
521
522
523
524
525
526
527
528
529
530
531
532
533
534
535
536
537
538
539
540
541
542
543
544
545
546
547
548
549
550
551
552
553
554
555
556
557
558
559
560
561
562
563
564
565
566
567
568
569
570
571
572
573
574
575
576
577
578
579
580
581
582
583
584
585
586
587
588
589
590
591
592
593
594
595
596
597
598
599
600
601
602
603
604
605
606
607
608
609
610
611
612
613
614
615
616
617
618
619
620
621
622
623
624
625
626
627
628
629
630
631
632
633
634
635
636
637
638
639
640
641
642
643
644
645
646
647
648
649
650
651
652
653
654
655
656
657
658
659
660
661
662
663
664
665
666
667
668
669
670
671
672
673
674
675
676
677
678
679
680
681
682
683
684
685
686
687
688
689
690
691
692
693
694
695
696
697
698
699
700
701
702
703
704
705
706
707
708
709
710
711
712
713
714
715
716
717
718
719
720
721
722
723
724
725
726
727
728
729
730
731
732
|
RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - manoun - 2012-08-28 حامد جون اینا که گفتی کپی حرفای من نبود؟! RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-28 (2012-08-28 ساعت 18:19)manoun نوشته: حامد جون اینا که گفتی کپی حرفای من نبود؟!احتمالا حامد دستش رفته توی دکمه نقل قول ارسال و بعد ناخواسته ارسال شما دوباره فرستاده شده. RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-28 بچه ها امشب مادرشوهرم به اون دوست آمریکاییش ایمیل زده و ازش خواسته اسپانسر منم بشه. حالا نمیدونیم قبول میکنه یا نه. ببینیم چی میشه دیگه RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - girl - 2012-08-28 ایشالا که قبول میکنه. هرچی شد حتما خبر بده عزیزم RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - manoun - 2012-08-29 آره راس میگی. شرمنده حامد جان. ایشاالله که میشه الهه جون. دارم برات دعا میکنم. کار من که گویا دیگه نمیشه اما دعا میکنم کار شما راه بیفته. دیروز زنگ زدم باهام حرف نزد! داداشش ازم عذر خواهی کرد. امروزم که ایمیل ندادم تا الان. اونم نمیخواستم ایمیل بدم منتها بازم نتونستم تلفنی بگیرمش برا همین ایمیل زدم که احتمالا جواب نده. و دیگه داره زیادی به من توهین میکنه با این کاراش. اعصابم از دستش خورده و دیگه فکر نکنم اینبار با احترام باهاش حرف بزنم! خلاصهههه همین روزاس که بیام و اعلام کنم رابطمون به هم خورد! بعدشم برم مدرک محترم ارشدم رو بگیرم و خدا بقیه اش رو بخیر بگذرونه! چون دو ساله حتی یک دقیقه هم به این فکر نکردم که بعدش تو ایران میخوام چی کار کنم. الان واقعا نمیدونم اصلا اینهمه درس خوندم که چی!؟! هیچ نقشه ای برای آینده ندارم. اصلا کلا انگیزه ندارم برا ادامه ی حیات. چون فقط این که نیست همه ی آدما یه جورایی شدن. هر چی خوبی میکنی میذارن پای وظیفت. حتی بهترین دوستت و حتی خالت. یه نمونه بگم از حرف خاله کوچیکم که ساکن مشهده و سیتیزن کانادا و تحصیل کرده و شوهرش هیئت علمیه و چه و چه (خیلی باید با درک باشه این آدم درسته؟) دیروز خونه ی اون یکی خاله هستیم و منم که دارم رو پایان نامه ام کار میکنم و فردا هم دیگه باید تحویلش بدم ( میبینید تو چه شرایط پرفکتی دارم درس میخونم؟!) لپ تاپم رو بردم. (لپ تاپم وایو هست که پارسال خیلی هم گرون نگرفتم البته یک و صد در اومد) خاله محترم برگشته به شوهرش میگه: (الان من جدی پشت لپ تاپم هستم و دارم پایان نامه ام رو میخونم.) که یهو خاله میگه: کامران این لپ تاپ تو نیست؟ شوهرش میگه: نه عزیزم مال من نیست. خاله در ادامه رو به اون یکی دختر خالم که اونا هم خیلی مایه دارن میگه: پس ماله کیه؟! یعنی از منم نمیپرسه ها! خودم بهش میگم: مال خودمه. به نظرت بهتره مال کی باشه؟ که خاله جان در ادامه می فرمایند: ماشالا نیلو! (یهنی که توی بچه کارمند و چه به وایو!!!!!!!!!!!) بله. دست بنده در این حد نمک داره یعنی! حالا شما برید حساب نامزد بنده رو بکنید! اینا رو میگم مسلما احساس خوبی بهم دست نمیده از بیان همچین حرفایی اما دلم خونه. خووووووووووووووون. ((( RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-29 نیلو عزیزم . آخه سر چی یهو اینجوری رابطتتون سرد شد؟ RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - girl - 2012-08-29 ای بابا! کلا فکر کنم الان فصلشه! رابطه همه سرد شده!!! من که دیگه خودمم دل و دماغ ندارم جواب تلفناشو بدم! وقتی میبینی هرچی سعی میکنی به قول نیلو جون میذارن پای وظیفت کم کم خسته میشی! من الان تو این مرحلم و خیلی هم خوشحالم که الان بیخیالم... حد اقل احساس اویزون بودن نمیکنم!! RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-29 (2012-08-29 ساعت 02:42)girl نوشته: ای بابا! کلا فکر کنم الان فصلشه! رابطه همه سرد شده!!! من که دیگه خودمم دل و دماغ ندارم جواب تلفناشو بدم! وقتی میبینی هرچی سعی میکنی به قول نیلو جون میذارن پای وظیفت کم کم خسته میشی! من الان تو این مرحلم و خیلی هم خوشحالم که الان بیخیالم... حد اقل احساس اویزون بودن نمیکنم!!girlجونم، خیلی ناراحتم واسه تو و نیلو. بابا شما چرا اینطوری شدین؟ من چرا اینطوری شدم. چرا رابطه ها سرد شده واقعا؟ هرچی هم سعی میکنم انگار ته دلم یه جوریه. البته مال من علت عمده اش اینه که نمیتونم شوهرمو ببخشم که منو مجبور کرده جایی زندگی کنم که نمیخوام و آرزوی یه زندگی آروم کنار خونوادمو به گور ببرم. آی حسرت میخورم این دخترای دور و برمو میبینم که بعد از ازدواج همش خونه مامانشونن . مثلا همین دخترای صاحبخونمون. ماشااله 3 تا دختر دسته گل داره که ازدواجم کردن. همیییشه با شوهراشون اینجان و خونه صاحبخونمون همیشه شلوغ و پر از صدای نوه هاست. تازه دختر بزرگش که تازه فارغ شده، از همون موقع که باردار بود از چندماه قبل از وضع حمل با شوهرش و بچش اینجا بود، الانم که بچه دومش بدنیا اومده هنوز اینجاست ، خوش به حالش RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - manoun - 2012-08-29 والا بخدا سر هیچی. همیشه حرفمون می شد اما اینبار تایم گرفته بودم و دقیقا 12 هفته بود که حتی یه شب هم قهر نبودیم. نمیدونم چرا یهو شروع کرد به باز کردن دفاتر قدیم و چرت و پرت گویی. الان ساعت 6 هست. بله 6 صبح و بنده اینجا نشستم و دارم زارررررررررررررررررررررررررررر زار اشک میریزم و از زمین و زمان گله میکنم. باورتون میشه الان 22 روزه چت نکردیم و 2 روزم هست که ایمیل نزده؟! دارم خل میشم جماعت. فکر کن درس مثل زلزله میمونه! همه چی اونقدر هوب بود که داشتی شک میکردی به این همه آرامش و خوشبختی و یهو همه چی پر! یکی به من بگه الان که داره درسم تموم میشه چیکار کنم تو ایران؟! من دو ساله به این موضوع فکر نکردم! آخه چطوری یهو مسیر زندگیمو 180 درجه عوض کنم؟! RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - mercedeh2011 - 2012-08-29 بچه ها من دركتون ميكنم تقصير خودمونه كه خيلي خوبيم به نظرم بايد نوبت ما بشه كه كمي كلاس بذاريم اينايي كه ميگم فقط نظر شخصيه منه : اولا كه تكليفتون رو با نامزداتون و ... روشن كنين يا هستن عين بچه ادم يا نيستن مگه ما ميخوايم چندسال عمر كنيم كه نصف بيشترش رو هم بايد منت بكشيم و پا رو عزت نفس خودمون بذاريم برا خودتون درست برنامه ريزي كنين من هميشه يه چيزي به برادرام ميگم و اونم اينه كه اگر هرانساني براي خودش برنامه و هدف زندگي مشخصي نداشته باشه، ديگران براش برنامه ريزي ميكنن پس تكليفتون رو روشن كنين كه چيكاره هستين و چيكار ميخواين انجام بدين بعد هم به ديگران اجازه دخالت در امورات و هدفتون ندين محكم جلوي همه بايستين خيلي سخته ولي شدنيه به خودتون برسين و اعتماد به نفستون رو ببرين بالا RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - Yasaman mc - 2012-08-29 (2012-08-29 ساعت 04:38)elahenadafy2 نوشته:الهه جون من بهت قول ميدم شرايط تو بد نميشه.سختيش پنج ساله،سيتيزن شيپو كه بگيرى تا دلت تنگ شد ميتونى برگردى ايران.من درورمون تا دلت بخواست هست مورد كه طرف سيتيزنشيپ و گرفته،الان انقدر به ايران رفت و امد داره كه اصلا يه خونه تو ايران خريده.تو فقط فكرتو باز كن،خودتو ناراحت نكن،با روى باز برو جلو.حالا من هى ميگم بده و اينا،ولى قابل تحمل تر از ايرانه(2012-08-29 ساعت 02:42)girl نوشته: ای بابا! کلا فکر کنم الان فصلشه! رابطه همه سرد شده!!! من که دیگه خودمم دل و دماغ ندارم جواب تلفناشو بدم! وقتی میبینی هرچی سعی میکنی به قول نیلو جون میذارن پای وظیفت کم کم خسته میشی! من الان تو این مرحلم و خیلی هم خوشحالم که الان بیخیالم... حد اقل احساس اویزون بودن نمیکنم!!girlجونم، خیلی ناراحتم واسه تو و نیلو. بابا شما چرا اینطوری شدین؟ من چرا اینطوری شدم. چرا رابطه ها سرد شده واقعا؟ هرچی هم سعی میکنم انگار ته دلم یه جوریه. البته مال من علت عمده اش اینه که نمیتونم شوهرمو ببخشم که منو مجبور کرده جایی زندگی کنم که نمیخوام و آرزوی یه زندگی آروم کنار خونوادمو به گور ببرم. RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - shabnam.84 - 2012-08-29 بچه ها یک کم باید طاقت رو بالا برد. همیشه از این اتفاق ها میفته که گاهی حر و بحث پیش بیاد و یا حتی مدتی قهر باشین. اما بالاخره اگه واقعا طرف دوست داشته باشه برمیگرده و دل تنگ میشه. ما خانم ها طاقتمون بیشتر از آقایون ِ. الهه جان تو هم به خودت تلقین نکن که نمی تونی و سخته. بچه ها که قرار نیست همیشه کنار خانواده بمونن. باید کنار اومد با این شرایط. به روزای خوبی که در زندگیت پیش رو داری فکر کن. RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - الهه سابق - 2012-08-29 نه بابا girl جان خیلی هم خوبه که انقدر شوهرت ازت بزرگتره. عین یه سایه سر و یه پشت و پناه میمونه. من و شوهرم هم سنیم. خیلی هم بده. ننره و تا حدی بچه ننه. (بهتره بگم بچه بابا!). خیلی بده باور کن. انگار یه بچه ننرو هی باید نازشو بکشی RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - rs232 - 2012-08-29 ببخشید من وسط بحث خانم ها سر زده وارد شدم. البته این چیزی که می خواهم بگویم یک مسئله کلی است و شاید هم زیاد ربطی به این تاپیک نداشته باشد ولی ممکن است یک مقداری به کسانی که درگیر یک رابطه احساسی هستند کمک کند تا بتوانند وضعیت خودشان را بهتر تجزیه و تحلیل کنند. نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم تفاوت های اساسی است که میان "علاقه" و "وابستگی" وجود دارد. علاقه و عشق ورزیدن یک منبع انرژی است که شما با آن همچون یک شمع نورافشانی می کنید و دیگران و یا آن فرد مورد نظر خودتان را از محبت سیراب می کنید. عشق کاملا مستقل از شرایط است و هیچ گونه نیازی به مواد اولیه برای تهیه آن ندارد. عشق مادر به فرزند و یا فرزند به مادر از همین نوع است و عشق و علاقه میان زن و شوهر و یا دو فردی که می خواهند با هم زندگی کنند چنین است. بهترین حالت در عشق دو طرفه این است که هر دو طرف هم منبع محبت باشند و هم گیرنده و دریافت کننده آن. ولی وابستگی یک نوع تمایل شدیدی است که بر اساس نیاز پدید می آید. متاسفانه ظواهر عشق و وابستگی بسیار به هم نزدیک است و بسیاری از انسان ها نمی توانند آنها را از هم تشخیص دهند ولی ماهیت این دو حالت بسیار متفاوت است و در وابستگی بر خلاف عشق مواد اولیه که همان نیاز مادی و یا روحی انسان است نقش مهمی را در نوع رابطه و استحکام آن بازی می کند. وابستگی در یک فرد یک نوع عارضه و اختلال شخصیتی است که بر اثر نوع تربیت و شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه ایجاد می شود. وابستگی یک فرد به پدر و مادر در سنین بالا و یا وابستگی والدین به فرزند و یا زن و شوهر به یکدیگر نه تنها ربطی به عشق ندارد بلکه یک نوع بیماری روحی و یا عقب ماندگی اجتماعی است که در بسیاری از موارد باید با کمک یک روانپزشک درمان شود. متاسفانه جامعه ما به گونه ای است که جوانان عزیز و مخصوصا دختران جوان کشور ما میدانی برای شکل دادن استقلال شخصیتی خود پیدا نمی کنند و برای همین حتی اگر چهل سال هم ازدواج نکنند همچنان آغوش گرم خانواده و پدر و مادر را به هر جای دیگری ترجیح می دهند. این حالت دقیقا مثل این است که ما در یک صبح سرد زمستانی اصلا دلمان نمی خواهد که رختخواب گرم و نرم خودمان را رها کرده و به دنبال زندگی روزانه خودمان برویم ولی یک آدم نرمال هرگز به خاطر گرم و نرمی و آسایش و راحتی رختخواب در آن باقی نمی ماند تا فرصت های زندگی خودش را از دست بدهد. بنابراین اگر من با همین تجربه و طرز فکر فعلی یک دختر جوان خوش بر و رو و ترگل و ورگل مثل شما بودم اولویت اصلی زندگی خودم را بر پایه استقلال مالی و استقلال شخصیتی خودم بنا می کردم. در این حالت من اصلا دلم نمی خواست که به شوهر و یا خانواده چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی وابسته باشم بلکه دلم می خواست که منبع عشق و محبت باشم تا آنها خودشان برای بهره مند شدن از نیروی عشق در کنارم باشند. در این حالت اگر یک شوهر به بیراهه رفت این خودش است که ضرر خواهد کرد و من می توانستم بدون وابستگی مالی و یا عاطفی به زندگی خودم ادامه دهم و فرصت های دیگری برای خودم ایجاد نمایم. دعای من برای شما این است که عاشق آزاده باشید. RE: بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟ - shabnam.84 - 2012-08-29 girl جان میشه بپرسم نامزدت ایرانی یا آمریکایی؟ اما منم موافقم که همسر آدم بزرگتر باشه. شاید تو یه سری مسائل هم پات نباشه اما احساس میکنم بیشتر هوات و داره و میتونی بهش با آرامش تکیه کنی. اما تو یه رابطه هم اگه مشکلی پیش میاد اونجوریم نباشه که از رو لجبازی طولانی بشه و به سردی بره. یه جاها باید کوتاه اومد تا جایی که به احساس و شعورت توهین نشه. همه از این مشکلا دارن. خودمم یکیش. |