(2015-04-23 ساعت 18:53)ostokhan نوشته:  الان دارم به این فکر میکنم واقعا چی به سر ما اومده که همگیمون تو دهه بیست تا سی سالگی فراری شدیم از سرزمین مادریمون و حاضریم هر خواری و خفت یا غربت و تنهایی رو به جون بخریم و به جای دیگه کوچ کنیم؟؟؟
اصلا چرا تو این سن هنوز از زندگیمون سر در نمیاریم و همش درجا میزنیم وبه مطلوبمون نمیرسیم؟ چرا من 26 ساله هنوز فکر میکنم صفر کیلومترم و هیچ پیشرفتی تو زندگیم حاصل نمیشه؟؟؟؟؟؟

(2015-04-23 ساعت 17:20)reyhaneh_h نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 12:20)amirmc نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 11:40)بازگشت نوشته:  امسال آخرین سالی هست که من قبل از اعلام نتایج به مهاجرسرا میام.در سالهای آینده فقط روز اعلام نتایج یه سر به انجمن می زنم تا برنده شدن یا برنده نشدن خودمو اعلام کنم.

---

(2015-04-23 ساعت 11:40)arashjoonm نوشته:  سلام. بالاخره 1 می یا 5 می ؟ هر جا 1 تاریخ نوشته

5 می. مطمئن باش.

بازگشت جان، پارسال اون لغتی که همه ورد زبون شون افتاده بود را شما یادت میاد؟ هرکس گفت معلومه که خیلی توی این تاپیک زندگی می کرده!!!

نازی

(2015-04-23 ساعت 18:53)ostokhan نوشته:  الان دارم به این فکر میکنم واقعا چی به سر ما اومده که همگیمون تو دهه بیست تا سی سالگی فراری شدیم از سرزمین مادریمون و حاضریم هر خواری و خفت یا غربت و تنهایی رو به جون بخریم و به جای دیگه کوچ کنیم؟؟؟
اصلا چرا تو این سن هنوز از زندگیمون سر در نمیاریم و همش درجا میزنیم وبه مطلوبمون نمیرسیم؟ چرا من 26 ساله هنوز فکر میکنم صفر کیلومترم و هیچ پیشرفتی تو زندگیم حاصل نمیشه؟؟؟؟؟؟

(2015-04-23 ساعت 19:10)pouya007 نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 18:53)ostokhan نوشته:  الان دارم به این فکر میکنم واقعا چی به سر ما اومده که همگیمون تو دهه بیست تا سی سالگی فراری شدیم از سرزمین مادریمون و حاضریم هر خواری و خفت یا غربت و تنهایی رو به جون بخریم و به جای دیگه کوچ کنیم؟؟؟
اصلا چرا تو این سن هنوز از زندگیمون سر در نمیاریم و همش درجا میزنیم وبه مطلوبمون نمیرسیم؟ چرا من 26 ساله هنوز فکر میکنم صفر کیلومترم و هیچ پیشرفتی تو زندگیم حاصل نمیشه؟؟؟؟؟؟

من بخوام نظرمو در این باره بگم دیگه تا صبح اینجا اسیر میشین!
ولی تو یک کلام بگم من 18 ساله که خیلی از شماها کوچیکترم احساس میکنم هنوز مثل بچه که تازه به دنیا اومده صفر صفرم دلیلشم اینه که تا حالا نتونستم کارهایی که میخواستم رو آزادانه بکنم. شاید باورت نشه ولی تو فامیل ما چیزی به اسم حریم شخصی وجود نداره که حتی تو خونه هم راحت باشم حالا تو شهر و استان و مملکت که بماند!
واسه همینه که دوست دارم آزاد باشم، به اختیار خودم باشم،دیگه استقلال مالی و... که بماند!
خسته شدم از بس که هر روز با یه عده زبون نفهم (بلانسبت) سر و کله زدم!
تو مدرسه همیشه آرزوم بوده که دبیر بیاد و یه درسی به صورت عملی و در قالب اردوهای علمی تدریس کنه!
متاسفانه تو ایران آموزش بیشتر تئوری شده و هرکس هم که بخواد عملی کار کنه باید با هزینه خودش و تحقیقات خودش کارها رو انجام بده!
نظر من اینه که (البته نظر منه) برای مثال الان میگن دانش آموزای آمریکایی یکم خنگن ولی در یک موقعیت حساس بازده و عملکرد همین دانش آموزش خنگ بیشتر از یه دانش آموز ایرانی خواهد بود. چرا؟ چون بیشتر مواردی که آموزش دیده به صورتی عملی و تجربی بوده اما ما چی فقط از تو کتاب حفظش میکنیم تا معلم بهمون بگه آفرین و یه نمره الکی بده! اما این نمره در آینده چه کمکی تو زندگی ما میکنه؟
شاید باورتون نشه ولی خود من تا دوم دبیرستان همیشه شاگرد ممتاز بودم اما وقتی اومدم سوم بیشتر فکر کردم و دیدم نه این چیزی نیست که من دوست دارم! این که همش بخونم و حفظ کنم و نمره بگیرم اما فایده ای نداشت!(فقط باعث شد تو درسام افت کنم)
حالا بخوام بگم زیاده ببخشید سرتون رو درد آوردم!

(2015-04-23 ساعت 19:10)someonelikeyou نوشته:  استخان جان از وقتی که تاپیکو یه بار بستن ترسیدم گفتم شاید بعضیا بدشون اومده ولی کلی اتفاق جدید افتاده تو سیاتل امشب مینویسمشون

(2015-04-23 ساعت 19:10)someonelikeyou نوشته:  استخان جان از وقتی که تاپیکو یه بار بستن ترسیدم گفتم شاید بعضیا بدشون اومده ولی کلی اتفاق جدید افتاده تو سیاتل امشب مینویسمشون

(2015-04-23 ساعت 19:24)someonelikeyou نوشته:  استخان به موضوع جالبی اشاره کردی ازدواج!! شاید تو این مورد منی که دیگه سی سالم شده بیشتر درگیرشم نه اینکه من بخام ولی فشار از طرف خانواده هر لحظه بیشتر میشه ولی منی که هنوز از اینکه حتی چشم انداز با ثباتی از نظر اقتصادی برای خودم نمیبینم چطور جرات میکنم یه آدم دیگه رو بیارم توی زندگیم که مرد رویاهاش باشم درحالی که توی بهترین رویاهام در این نقطه جغرافیایی هیچ چیز دلگرم کننده ای نمیبینم

(2015-04-23 ساعت 19:28)ostokhan نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 19:24)someonelikeyou نوشته:  استخان به موضوع جالبی اشاره کردی ازدواج!! شاید تو این مورد منی که دیگه سی سالم شده بیشتر درگیرشم نه اینکه من بخام ولی فشار از طرف خانواده هر لحظه بیشتر میشه ولی منی که هنوز از اینکه حتی چشم انداز با ثباتی از نظر اقتصادی برای خودم نمیبینم چطور جرات میکنم یه آدم دیگه رو بیارم توی زندگیم که مرد رویاهاش باشم درحالی که توی بهترین رویاهام در این نقطه جغرافیایی هیچ چیز دلگرم کننده ای نمیبینم

من خودم نیاز دارم تو سر یکی خراب شم اونوقت چطور یکی میتونه رو سر من خراب شه. به قول آقای دوووشواری مرد رویاها و شاهزاده سوار بر اسب نداریم. جیبمون خالیه توش پشه بکس و باد میکنه. پزمون عالیه و در نهایت پوست کلفتی دل خوشی نداریم

(2015-04-23 ساعت 19:31)ostokhan نوشته:  خودمونیم سه تایی داریم صفحات تاپیک رو جلو میبریم!!!!
دم خودمون جیز!!!!!!!!
وقتی که تاپیک بعد از اعلام نتایج قفل شه و پست هامون آرشیو شه برگردید بعد مدتها اینجا رو ببینید براتون خاطره ساز میشه. از من گفتن بود

(2015-04-23 ساعت 19:31)ostokhan نوشته:  خودمونیم سه تایی داریم صفحات تاپیک رو جلو میبریم!!!!
دم خودمون جیز!!!!!!!!
وقتی که تاپیک بعد از اعلام نتایج قفل شه و پست هامون آرشیو شه برگردید بعد مدتها اینجا رو ببینید براتون خاطره ساز میشه. از من گفتن بود

(2015-04-23 ساعت 19:36)someonelikeyou نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 19:31)ostokhan نوشته:  خودمونیم سه تایی داریم صفحات تاپیک رو جلو میبریم!!!!
دم خودمون جیز!!!!!!!!
وقتی که تاپیک بعد از اعلام نتایج قفل شه و پست هامون آرشیو شه برگردید بعد مدتها اینجا رو ببینید براتون خاطره ساز میشه. از من گفتن بود

فکر کن سال دیگه با اینترنت پر سرعت سیاتل میشینیم خاطرات این روزا رو مرور میکنیم توام واسه پنی جونت ترجمه کن

(2015-04-23 ساعت 19:10)puryapurya نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 17:20)reyhaneh_h نوشته:  

(2015-04-23 ساعت 12:20)amirmc نوشته:  بازگشت جان، پارسال اون لغتی که همه ورد زبون شون افتاده بود را شما یادت میاد؟ هرکس گفت معلومه که خیلی توی این تاپیک زندگی می کرده!!!

نازی

خانوم ریحانه ماشالله رکورد رتبه رو زدی ها تو این تاپیک....ماشالله.....
ایشالله اسمت هم در بیاد تکمیل بشه....
آرزوی موفقیت برای شما و همه ی دوستان....