بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - نسخه قابل چاپ +- مهاجرسرا (https://www.mohajersara.org/forum) +-- انجمن: مهاجرت (https://www.mohajersara.org/forum/forum-49.html) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (https://www.mohajersara.org/forum/forum-59.html) +--- موضوع: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی (/thread-1741.html) |
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - admin - 2009-11-06 برگی از خاطرات یکی از دوستان که در سوئیس تحصیل کرده است: چند سال پیش در سوییس، همسرم با یکی دو ایرانی دیگر برای یادگیری فرانسه به کلاس زبان میرفتند. ماه رمضان که میشود آن خانم سوییسی به خانمهای محجبه کلاس به خاطر فرار رسیدن ماه رمضان تبریک میگوید! و خاطرنشان میکند که چون شما مسلمان هستید و روزه بر شما واجب است حق ندارید جلو من روزهخاری کنید! نشان به این نشان که از آن روز تا پایان ماه رمضان با دقت رفتار این چند مسلمان را زیر نظر دارد مبادا که در انجام شئونات این مسلمانان خللی وارد شود. در کنار آن به دیگر شاگردان کلاس هم توصیه میکند جلو آنها چیزی نخورند! برای من هم تعجب برانگیز بود اولین روز ماه رمضان که دوستان سوییسی آزمایشگاه، فرا رسیدن رمضان را تبریک میگویند و با دقت سعی میکنند از خوردن و نوشیدن جلو من و یکی دیگر از دوستان الجزایری خودداری کنند. با فرا رسیدن عید فطر نیز سیل تبریکات آنها به سوی ما سرازیر میشود و تعجب من که اینها از کجا خبردار میشوند که رمضانی آمده و رمضانی رفته. از طرف دیگر برای خودم متاسف بودم که هنوز چیزی از فرهنگ آنها نمیدانم و حتا روزهای مهم مسیحیان را نمیشناسم در حالی که آنها تا این حد با مناسک ما آشنایی دارند. حال چرا سوییسیها تا این حد به فرهنگ ما آشنا بودند؟ سوییسیها از همان اوان کودکی آموزش داده میشوند تا فرهنگهای مختلف را بشناسند. آنان سعی میکنند هر سال به یک کشور دور مسافرت کنند و با فرهنگ آن کشور آشنا شوند. معمولن از یک سال قبل از مسافرت شروع به یادگیری زبان آن کشور میکنند و در مورد آن کشور مطالعه میکنند، تا زمانی که پای به آن کشور میگذارند از آن مملکت بی اطلاع نباشند. به یاد میآورم سفری که با دوستان هم آزمایشگاهی به چین رفتیم. هر کدام از سوییسیها یک کتاب راهنمای چین در کنار یک فرهنگ لغت به دست داشتند و ما خودمان آمده بودیم و کلهی بلّمان. البته بماند که در آخر از خوششانسی، زبان اشارهی ما برای چینیها قابل درکتر بود تا لهجهی عجیب و غریب یک اروپایی که سعی میکرد از روی کتاب با آوانگاری خاص خود چیزی را بلغور کند و آن چینی دست آخر گیج و منگ اشاره کند که نمیداند. دانشگاهی که در آن تحصیل میکردم به بینالمللی بودن خود افتخار میکرد و با کمال خوشنودی اعلام میکرد نیمی از دانشجویان و هیئت علمیاش خارجیهایی هستند که از نزدیک به ۶۰ کشور دنیا به آنجا آمدهاند و اتمسفر فرهنگی آنجا را غنی کردهاند. قبل از نتیجهگیری داستانی تعریف کنم. میگویند خانوادهای پولدار در شیراز تک فرزندی داشتند. بعد از مرگ تمام ثروت خانواده به این فرزند رسید. این پسر که چنان ثروتی به چشم ندیده بود خل و چل شد. دیگر خدا را بنده نبود. آمدند چاره کنند؛ زیرکی پیشنهاد داد او را سفری به فرنگ ببرند. در فرنگ کنار یک جواهر فروشی ایستاده بودند چشمشان به قیمتها افتاد. جواهرات آن مغازه هر کدام دهها برابر ثروت او قیمت داشت. پسرک این را که دید سالم شد. از سفر که برگشتند مردم دیدند پسرک عاقل شده. به مرد زیرک گفتند چگونه درمان شد؟ گفت: او فکر میکرد از تمام مردم دنیا پولدارتر است. خارج را که دید فهمید ثروتش در مقابل ثروت عالمیان پشیزی هم نیست. خلاصه اینکه اگر بخواهیم با دنیا ارتباط صحیحی داشته باشیم باید به کشورهای مختلف سفر کنیم، فرهنگ هر کشور را بشناسیم، به تمام فرهنگها احترام بگذاریم و سعی کنیم از همهی آنها خوشه چینی کنیم. در این صورت است که عقاید مخالف برای ما قابل تحمل خواهند شد و خواهیم فهمید دنیا خیلی بزرگتر از آن است که ما فکر میکنیم. بیراه نیست که میگویند دنیا دیدن بهتر از دنیا خوردن است. اینکه مانند کبک سر در برف کنیم و در خیال خود بسراییم “هنر نزد ایرانیان است و بس” و باور داشته باشیم که ایرانیان زیرکترین، خونگرمترین، خوشگلترین و …ترینند ما را به جایی نخاهد رساند. گیرم که چند هزار سال پیش، پیشینیان ما همهی دنیا را زیر چتر خود داشتند، باید دید ما در دنیای امروز چه جایی داریم و از آن فضل پدران، ما را چه حاصل شده است. RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - ChairMan - 2009-11-07 دقیقا میتونم بگم سفر از همه لحاظ برای انسان خوبه هم از لحاظ روحیه و هم از لحلظ تجربه و هم از جهات دیگر . من خودم بعد از ماسفرت هایی که داشته ام برگشتم کاملا احساس متفاوت تری با قبل داشتم . RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - payam_prz - 2009-11-08 ادمین جان دوستت داریم که حرف دل ما رو زدی RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - indmehdi - 2009-11-08 با سلام ضمن تشکر از ادمين عزيز که داغ دل ما رو تازه کرد! با کمال تأسف بايد بگم که با اين موضوعاتي که بيان شد موافقم. متأسفانه ما فقط ميتونيم به گذشته هاي دور خود افتخار کنيم و نه به زمان حال! حال اينکه زندگي ما هم اينک در گذر است و ما به سبب ترس از واقعيات و تلخي آن، به افتخارات و فتوحات کوروش کبير پناه ميبريم. زيرا لحظهاي هم، که در خيال خود در آن زمان زندگي کنيم، لذت بخش است.البته هم که کسي منکر آن همه خوبي و زيبايي نيست. بنظر من اين به دليل کمبودهاي فراواني است که ما در دوران خود ديدهايم و براي تسکين درون، گاهي چشم خود را بروي حقايق ميبنديم. زيرا سادهترين راه است. من به خاک ايران ميبالم، ولي از وضع کنوني مينالم، و به لحاظ اينکه ميدونم ارزش ما بيش از اين است، ميخواهم بروم تا بزرگ شوم. آنقدر بزرگ که تلخي حقيقت را به شيريني دريابم. بچه کوچک دبستاني را ديديد که وقتي نمرهاش از همکلاسيش کمتر ميشه، شروع ميکنه زمين و زمان رو به هم بدوزه و کلي بهونه مياره که کمتر شدن نمرشو توجيه کنه!!! ديدن اين رفتار از بچهها به سبب "بچه" بودنشون قابل درکِ و عادي. اما آيا اين خصلت "بهونه آوردن" و "نديدن حقايق" در بزرگسالي، غير از بزرگ نشدن ما، دليل ديگهاي ميتونه داشته باشه؟ بايد براي بهتر شدن تلاش کنيم و تلاش کنيم. ببخشيد طولاني شد. RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - payam_prz - 2009-11-08 http://mohajersara.com/showthread.php?tid=844&page=9 RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - indmehdi - 2009-11-09 (2009-11-08 ساعت 22:40)payam_prz نوشته: http://mohajersara.com/showthread.php?tid=844&page=9 سلام، پيام جون منظورت اين بود که توي تاپيک مربوطه بنويسيم؟ اما بخدا من نميخواستم هدفمو بگم. چون اگه بخوام اين کارو بکنم، بيست صفحهاي ميشه!!! بهرحال مرسي. RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - payam_prz - 2009-11-09 نه منظورم این بود که از اون صفحه به بعد دقیقا در مورد همین مطالب بحث شده بود RE: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - lexington - 2009-11-09 سلام دوستان، من فکر میکنم اینکه دائم بعضی دوستان و هموطنان از تمدن چندین هزارساله و چه بودیم وچه بودیم، سخن بمیان میاورند، فقط منظور پوشاندن واقعیت « آنچه اکنون هستیم» نیست.بلکه گاهی یادآوری بودیم ها، بخاطر آن است که بخود بیاییم و به کمک ساقی، طرحی نو دراندازیم { بیا تا گـُل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم - حافظ} دراین وافعیت که یکی از بهترین گزینه های « پخته شدن هر خام» سفر و مهاجرت است ، هیچ شکی نیست. امــّّـا اگر دیگران را چنین فرصتی دست ندهد چه باید کرد؟ و یا اصلا " اگر کسی وجود داشته باشد که نداند باید از کشور و شهر بیرونی و درون فکری خود، مهاجرت و مسافرت کند، تا پخته شود، چه؟؟ اینجاست که وظیفه ی مهاجران و مسافران پخته شده سنگین میشود و باید سهم خود را انجام دهند. و به نظر من اگر کسی را باشد که به سهم و وظیفه ی خود، جدی نباشد، مطمئن باشد که باز نیازمند پختگی بیشتر را دارد( البته به شرطی که مثل من ، نسوزد و بازهم نفهمد، و بدتر از آنکه خودم هم میدانم که نمیدانم و زجرسنگینی نادانی ام را هرروز برشانه هایم لمس میکنم) من نمیدانم که چه چیز بطور حتم سهم من و یا شماست، امــّّا معتقدم همین نوشتنهای بی دریغ از سرتجربه ی گرانبهای شما، بهترین هاست. و امیدمندم که دیگران هم از بیان و نوشتن دانسته ها و یافته های خود، دریغ نکنند که بهترین دریچه ی دانایی ما، همین نوشتن و خواندنهاست. موفقیت روزافزون شما، آرزوی قلبی ماست. ارادتمند حمید از میزوری دوستان امان از بی سواتی، نه به اون وقت که هیچ نوشته ها نمایان نمیشد، و نه با اینبار که چندبار و چندبار . من هم هرکارش کردم نشد اضافات را حذف کنم و میبخشید. (من براتون ویرایش کردم - ادمین) |