با سلام به دوستان مهاجر سرا
دوستان گرامی هفت خان لاتری من هم به آخر رسید و پس از کلی خون جگر ما هم ویزا هامون و گرفتیم. ما 11 جولای در ابوظبی مصاحبه داشتیم و تاریخ صدور ویزای ما 17 آگوست بود. ما یه خانواده سه نفری بودیم و کلر ما 30 روز طول کشید. دلم می خواست من هم این جا یک هوارای حسابی بکشم ولی اتفاقی که برای من افتاد باعث شد که بجای اینکه خوشحال باشم در عوض یه هفت هشت روزی خون جگر بخورم ولی در نهایت کام ما شیرین شد.
من این داستان رو اینجا می نویسم تا شاید بدرد دوستان بعدی بخوره .
داستان از اونجا شروع شد که وقتی توی سایت اعلام کردند که ویزا آماده است همسر من سریع رفت دنبال گرفتن ویزای امارات. توی آژانس یه خانم محترمی بود که جا دارد همین جا ازش تشکر کنم به همسر من گفت چرا خودت می خوای بری یه هشت نه روز الاف شی ما این کار رو می کنیم و هفته بعد سه شنبه ویزا ها تو دستت هست القصه همسر من هم که تو این کارها ریلکس هست سه تا پاسپورت بی زبون رو میده به اون خانم و راحت میاد خونه و منتظر می شیم تا سه شنبه هفته بعد. سه شنبه میشه زنگ می زنبم میگن چهارشنبه . چهارشنبه زنگ می زنیم میگن امشب ساعت 12 حرکت از دبی وصبح دست شماست. پنچ شنبه زنگ می زنیم میگن بلیطش دیشب OK نشد قراره جمعه ساعت 12 بیاد شما شنبه دستته. شنبه زنگ زدیم گفتن یه اتفاقی افتاده اون بنده خدا که می خواسته بیاد تصادف کرده. ما گفتیم مدارک ما چی شده گفتند تو گاوصندوق شرکته تو دبی. گفتیم پس لطف کنید ویزا ها رو اسکن کنید ما ببینیم مشکلی نداره آیا برای همه ما صادر شده یانه. گفتند باشه تا ظهربا ایمیل به دست شما می رسه .ظهر شد بعد از ظهر شد خبری نشد ما هی این صفحه ایمیل رو رفرش می کردیم خبری نشد دوباره زنگ زدیم یه چندباری قلاب سنگ شدیم تا گفتند رییس شرکت در دبی نیست کلید گاو صندوق رو برده خلاصه ما دیگه خواب و خوراک نداشتیم و فکر می کردیم اینها مدارک ما رو گم کردن. هر روز زنگ می زدیم تا اینکه همسر من قاط زد و اون روی مبارک شو نشون داد و قرارشد که روز دوشنبه مدارک به دست ما برسه ولی نرسید تا سه شنبه که گفتند اومده تهران از صبح ساعت 10 تا 4 بعد از ظهر همسرمن تو آژانس نشست تا بلاخره پاسپورتها رسید. همسرم گفت پس پاکت زرداش کو که بنده خدا اون خانومه خشکش زد گفت شاید نداشته و با دبی تماس گرفت و اونا گفتن یادشون رفته بفرستن. دیگه من داشتم دیونه می شدم بنده خدا اون خانومه دیگه گریش گرفته بود و خیلی پیگیر کارما بود ودائما تماس میگرفت با دبی و با اونها جرو بحث می کرد. دفتر دبی شیش و هشت می زد. خلاصه قرارشد سه شنبه شب پاکت زردها رو بفرستند و ما بریم فرودگاه بگیرم وحساب کنید دیگه همسرمن تا چهار صبح فرودگاه بود ولی بلاخره مدارک رو تحویل گرفتم. تو فرودگاه یه خانواده رو دید که از اصفهان امده بودن فرودگاه امام تا مدارک پسرشون رو تحویل بگیرن و اونها هم مثل ما یه ده روزی سرکار بودند و من به این نتیجه رسیدم که همه این آژانسها همین طوری رفتار می کنن.
من این داستان رو تعریف کردم تا دوستان اگه می خواهند مدارک رو به غریبه بدهند براشون بگیره پی همه چی رو به تنشان به مالند ما که واقعا دور از جون شما به .... افتاده بودیم.
واقعا اگه مدارک گم می شد ما باید چه کار می کردیم. البته این نکته رو اضافه کنم که این برو بچه های آژانس آدمهای خوبی هستند ولی دل بزرگی دارند چون صبح تا شب با پاسپورت سرکار دارند مثل ما خیلی حساس و نگران نیستند و نگرانی ما برای آنها بیمورد بنظر می رسه و می گن مثلا این هفته نشد هفته بعد ولی ما ها حساس هستیم و هر دقیقه برای ما یک سال می گذرد.
سر همه رو به دردآوردم امیدوارم همه بچه های مهاجرسرا زودتر ویزا هاشون رو بگیرند و من هورا رو اون روز می کشم به امید اون روز.
دوستان گرامی هفت خان لاتری من هم به آخر رسید و پس از کلی خون جگر ما هم ویزا هامون و گرفتیم. ما 11 جولای در ابوظبی مصاحبه داشتیم و تاریخ صدور ویزای ما 17 آگوست بود. ما یه خانواده سه نفری بودیم و کلر ما 30 روز طول کشید. دلم می خواست من هم این جا یک هوارای حسابی بکشم ولی اتفاقی که برای من افتاد باعث شد که بجای اینکه خوشحال باشم در عوض یه هفت هشت روزی خون جگر بخورم ولی در نهایت کام ما شیرین شد.
من این داستان رو اینجا می نویسم تا شاید بدرد دوستان بعدی بخوره .
داستان از اونجا شروع شد که وقتی توی سایت اعلام کردند که ویزا آماده است همسر من سریع رفت دنبال گرفتن ویزای امارات. توی آژانس یه خانم محترمی بود که جا دارد همین جا ازش تشکر کنم به همسر من گفت چرا خودت می خوای بری یه هشت نه روز الاف شی ما این کار رو می کنیم و هفته بعد سه شنبه ویزا ها تو دستت هست القصه همسر من هم که تو این کارها ریلکس هست سه تا پاسپورت بی زبون رو میده به اون خانم و راحت میاد خونه و منتظر می شیم تا سه شنبه هفته بعد. سه شنبه میشه زنگ می زنبم میگن چهارشنبه . چهارشنبه زنگ می زنیم میگن امشب ساعت 12 حرکت از دبی وصبح دست شماست. پنچ شنبه زنگ می زنیم میگن بلیطش دیشب OK نشد قراره جمعه ساعت 12 بیاد شما شنبه دستته. شنبه زنگ زدیم گفتن یه اتفاقی افتاده اون بنده خدا که می خواسته بیاد تصادف کرده. ما گفتیم مدارک ما چی شده گفتند تو گاوصندوق شرکته تو دبی. گفتیم پس لطف کنید ویزا ها رو اسکن کنید ما ببینیم مشکلی نداره آیا برای همه ما صادر شده یانه. گفتند باشه تا ظهربا ایمیل به دست شما می رسه .ظهر شد بعد از ظهر شد خبری نشد ما هی این صفحه ایمیل رو رفرش می کردیم خبری نشد دوباره زنگ زدیم یه چندباری قلاب سنگ شدیم تا گفتند رییس شرکت در دبی نیست کلید گاو صندوق رو برده خلاصه ما دیگه خواب و خوراک نداشتیم و فکر می کردیم اینها مدارک ما رو گم کردن. هر روز زنگ می زدیم تا اینکه همسر من قاط زد و اون روی مبارک شو نشون داد و قرارشد که روز دوشنبه مدارک به دست ما برسه ولی نرسید تا سه شنبه که گفتند اومده تهران از صبح ساعت 10 تا 4 بعد از ظهر همسرمن تو آژانس نشست تا بلاخره پاسپورتها رسید. همسرم گفت پس پاکت زرداش کو که بنده خدا اون خانومه خشکش زد گفت شاید نداشته و با دبی تماس گرفت و اونا گفتن یادشون رفته بفرستن. دیگه من داشتم دیونه می شدم بنده خدا اون خانومه دیگه گریش گرفته بود و خیلی پیگیر کارما بود ودائما تماس میگرفت با دبی و با اونها جرو بحث می کرد. دفتر دبی شیش و هشت می زد. خلاصه قرارشد سه شنبه شب پاکت زردها رو بفرستند و ما بریم فرودگاه بگیرم وحساب کنید دیگه همسرمن تا چهار صبح فرودگاه بود ولی بلاخره مدارک رو تحویل گرفتم. تو فرودگاه یه خانواده رو دید که از اصفهان امده بودن فرودگاه امام تا مدارک پسرشون رو تحویل بگیرن و اونها هم مثل ما یه ده روزی سرکار بودند و من به این نتیجه رسیدم که همه این آژانسها همین طوری رفتار می کنن.
من این داستان رو تعریف کردم تا دوستان اگه می خواهند مدارک رو به غریبه بدهند براشون بگیره پی همه چی رو به تنشان به مالند ما که واقعا دور از جون شما به .... افتاده بودیم.
واقعا اگه مدارک گم می شد ما باید چه کار می کردیم. البته این نکته رو اضافه کنم که این برو بچه های آژانس آدمهای خوبی هستند ولی دل بزرگی دارند چون صبح تا شب با پاسپورت سرکار دارند مثل ما خیلی حساس و نگران نیستند و نگرانی ما برای آنها بیمورد بنظر می رسه و می گن مثلا این هفته نشد هفته بعد ولی ما ها حساس هستیم و هر دقیقه برای ما یک سال می گذرد.
سر همه رو به دردآوردم امیدوارم همه بچه های مهاجرسرا زودتر ویزا هاشون رو بگیرند و من هورا رو اون روز می کشم به امید اون روز.
شماره کیس: 2011AS000299XX
کنسولگری:ابوظبی
ارسال فرمها:31 May
کارنت شدن: بولتن June 2011 -
دریافت نامه دوم: 21 June
تاریخ مصاحبه: July 11
تاریخ دریافت کلیرنس:10 Aug برای سه نفر
تاریخ صدور ویزا: 17 Aug برای سه نفر
جمع هزینه ها: 6,450,000 تومان
کنسولگری:ابوظبی
ارسال فرمها:31 May
کارنت شدن: بولتن June 2011 -
دریافت نامه دوم: 21 June
تاریخ مصاحبه: July 11
تاریخ دریافت کلیرنس:10 Aug برای سه نفر
تاریخ صدور ویزا: 17 Aug برای سه نفر
جمع هزینه ها: 6,450,000 تومان