2011-10-23 ساعت 11:30
(2009-12-08 ساعت 03:54)rs232 نوشته: خاطره شب های برفی, چراغ علاالدین و کتری آب بر روی آن, شکلکهایی که بر روی بخار شیشه های پنجره می کشیدیم, صدای خرخر رادیوی لامپی پدر بزرگ که با موجهای آن ور می رفت, سفره ای که در وسط اطاق پهن می شد و نان سنگک داغ و پنیر و کره و مربا و چای شیرین و حتی غرغرهای پدر بزرگ که چرا پنیر زیاد لای نونتان می گذارید و یا اینکه چرا درب اطاق را پشت سرتان نمی بندید, یادگاریهایی که با ناخنهایمان بر زیر طاقچه های گچی حک کرده بودیم,اشک ما رو درآوردی
ساعت رومیزی شماطه دار قدیمی و چکش وسط دو ناقوس آن, رختخوابهای روی هم انباشته شده که من همیشه بالای آن میرفتم و بعضی وقتها هم باعث سقوط آن می شدم, کرسی وسط اطاق و آجیلهایی که مادربزرگمان زیر آن قایم می کرد و پیوسته ما را از زیر کرسی رفتن می ترساند که مبادا خفه نشویم, چارچوب چوبی در اطاق که چهار دست و پا از آن بالا میرفتم تا سرم به سقف آن بخورد, همه و همه خاطره هایی است که هرگز از من جدا نمی شود.
این چیزهایی بود که من به ذهنم آمد و اگر شما نظری دارید به آن اضافه کنید.
من از روی رختخوابها می پریدم پایین داد میزدم: جو! تعقیبش کن جو! یادته؟؟
ارادت خاصی هم به زورو و علی الخصوص گروهبان گارسیا داشتم. یادش بخیر!
2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !