از متن های خوبی که نوشتید سپاسگزارم.
فروزن مایند عزیز.
متنی که من نوشتم فقط در پاسخ به این سوال بود که چرا بچه های امریکایی به والدینشان نمی چسبند و بچه های ایرانی به والدینشان می چسبند. این مسئله تعریف کردن از کسی و یا معیار خوبی و بدی مردم نیست بلکه یک واقعیت اجتماعی است و ما می خواهیم دلیل چیزی را که می بینیم بررسی کنیم. بنابراین برای این کار ما مجبوریم عموم مردم دو جامعه را در نظر بگیریم و پرداختن به بخش بزهکار جامعه ما را به جواب درستی نمی رساند. علت این که بسیاری از بچه های ایرانی بسیار لوس بار می آیند و به والدین خود می چسبند و رفتار و صداهای عجیب و غیر عادی از خودشان در می آورند و یا در مقابل حرف عادی از خودشان خشونت نشان می دهند و جیغ می کشند و داد و فریاد می زنند نشانه عدم وجود الگوی تربیتی صحیح در جامعه است و همان طوری که گفتم به نظر من روش های تربیتی ما سلیقه ای و غیر علمی است.
سعید جان
از کتابی که معرفی کردی بسیار سپاسگزارم و مطمئن هستم خواندن آن به افرادی که فرزند دارند بسیار کمک می کند. ولی مسائل تربیتی که برای مهاجران ایرانی مقیم امریکا وجود دارد بسیار متفاوت و پیچیده است. در لس آنجلس و در جمع آشنایان و فامیل هایی که من تا کنون به خانه آنها رفته ام برخی از بچه ها چنان نامیزان هستند و ریپ می زنند که تحمل کردن آنها حتی برای یک ساعت هم شاهکار است. ایرانی های مقیم امریکا نه تنها شیوه سنتی و سلیقه ای خود را در تربیت بچه دارند بلکه به خاطر تقارن فرهنگی مشکلات بیشمار دیگری هم به آن اضافه می شود.
ولی یک مسئله دیگر هم وجود دارد که دوست دارم دوستان عزیزم به آن دقت کنند.
در امریکا خلاف کار زیاد است ولی عمل خلاف با آگاهی و به قصد انجام یک عمل خلاف صورت می گیرد.
ولی در ایران خلافکار زیاد است با این تفاوت که در بسیاری از موارد اصلا اراده ای به انجام یک عمل خلاف وجود ندارد و یا اصولا خلافکار از خلاف بودن آن عمل آگاهی ندارد.
به عنوان مثال, آزار جنسی در امریکا با آگاهی از خلاف بودن آن و به قصد ارتکاب جرم انجام می گیرد و طبیعی است که در صورت کشف آن بازتاب خبری پیدا می کند و همه از آن آگاه می شوند. ولی در ایران اصلا آزار جنسی و مرزهای آن تعریف شده نیست بنابراین آزار جنسی در جامعه به طور بسیار گسترده و در مقابل دیدگان عموم صورت می گیرد بدون اینکه حتی مجرم از جرم بودن عمل خود آگاهی داشته باشد.
اگر به مسائل تربیتی کودکان برگردیم متوجه می شویم که بسیاری از رفتارهایی که ما با کودکان خود انجام می دهیم نیز در واقع جرم است و ما از آن آگاه نیستیم. کتک زدن کودک, فشار روانی وارد کردن به کودک, در معرض خطر قرار دادن کودک, آموزش های ناصحصح و غیر علمی به کودک و بسیاری از کارهای روزمره ای که ما از روی نادانی انجام می دهیم در علم نوین تربیتی نادرست و حتی جرم محسوب می شود و در کشورهای پیشرفته شاید به خاطر ارتکاب آن والدین را روانه زندان کنند.
فروزن مایند عزیز.
متنی که من نوشتم فقط در پاسخ به این سوال بود که چرا بچه های امریکایی به والدینشان نمی چسبند و بچه های ایرانی به والدینشان می چسبند. این مسئله تعریف کردن از کسی و یا معیار خوبی و بدی مردم نیست بلکه یک واقعیت اجتماعی است و ما می خواهیم دلیل چیزی را که می بینیم بررسی کنیم. بنابراین برای این کار ما مجبوریم عموم مردم دو جامعه را در نظر بگیریم و پرداختن به بخش بزهکار جامعه ما را به جواب درستی نمی رساند. علت این که بسیاری از بچه های ایرانی بسیار لوس بار می آیند و به والدین خود می چسبند و رفتار و صداهای عجیب و غیر عادی از خودشان در می آورند و یا در مقابل حرف عادی از خودشان خشونت نشان می دهند و جیغ می کشند و داد و فریاد می زنند نشانه عدم وجود الگوی تربیتی صحیح در جامعه است و همان طوری که گفتم به نظر من روش های تربیتی ما سلیقه ای و غیر علمی است.
سعید جان
از کتابی که معرفی کردی بسیار سپاسگزارم و مطمئن هستم خواندن آن به افرادی که فرزند دارند بسیار کمک می کند. ولی مسائل تربیتی که برای مهاجران ایرانی مقیم امریکا وجود دارد بسیار متفاوت و پیچیده است. در لس آنجلس و در جمع آشنایان و فامیل هایی که من تا کنون به خانه آنها رفته ام برخی از بچه ها چنان نامیزان هستند و ریپ می زنند که تحمل کردن آنها حتی برای یک ساعت هم شاهکار است. ایرانی های مقیم امریکا نه تنها شیوه سنتی و سلیقه ای خود را در تربیت بچه دارند بلکه به خاطر تقارن فرهنگی مشکلات بیشمار دیگری هم به آن اضافه می شود.
ولی یک مسئله دیگر هم وجود دارد که دوست دارم دوستان عزیزم به آن دقت کنند.
در امریکا خلاف کار زیاد است ولی عمل خلاف با آگاهی و به قصد انجام یک عمل خلاف صورت می گیرد.
ولی در ایران خلافکار زیاد است با این تفاوت که در بسیاری از موارد اصلا اراده ای به انجام یک عمل خلاف وجود ندارد و یا اصولا خلافکار از خلاف بودن آن عمل آگاهی ندارد.
به عنوان مثال, آزار جنسی در امریکا با آگاهی از خلاف بودن آن و به قصد ارتکاب جرم انجام می گیرد و طبیعی است که در صورت کشف آن بازتاب خبری پیدا می کند و همه از آن آگاه می شوند. ولی در ایران اصلا آزار جنسی و مرزهای آن تعریف شده نیست بنابراین آزار جنسی در جامعه به طور بسیار گسترده و در مقابل دیدگان عموم صورت می گیرد بدون اینکه حتی مجرم از جرم بودن عمل خود آگاهی داشته باشد.
اگر به مسائل تربیتی کودکان برگردیم متوجه می شویم که بسیاری از رفتارهایی که ما با کودکان خود انجام می دهیم نیز در واقع جرم است و ما از آن آگاه نیستیم. کتک زدن کودک, فشار روانی وارد کردن به کودک, در معرض خطر قرار دادن کودک, آموزش های ناصحصح و غیر علمی به کودک و بسیاری از کارهای روزمره ای که ما از روی نادانی انجام می دهیم در علم نوین تربیتی نادرست و حتی جرم محسوب می شود و در کشورهای پیشرفته شاید به خاطر ارتکاب آن والدین را روانه زندان کنند.
با آرزوی موفقیت برای شما