2012-08-25 ساعت 13:03
وقتی که فوق لیسانس قبول شده بودم و اسممو توی روزنامه دیده بودم، احساس می کردم خیلی تفاوت کرده ام و مردم بیشتر بهم احترام میگذارند! البته بیشتر یک احساس زودگذر بود چون خیلی زود دمار از روزگارمون در اومد و با خودم می گفتم این مدرک از درون داره منو می سوزونه از بیرون بقیه رو!
مدتی بعد اما این احساس به اصطلاح "تحصیل کرده بودن" در من نهادینه شد و دیگه برام تفاوتی نداشت کسی که به من احترام می گذاره برای مدرکم هست یا موقعیتم یا صرفا به وجود انسانی من!
هنوز هم به اینکه تونستم توی اون سال های سخت مزد تلاشم رو بگیرم احساس خوبی دارم و با افتخار میگم که در اون زمان من تونستم وارد دوره تحصیلات تکیمیلی بشم.
حالا که مدت ها از اون موقع گذشته این قضیه گرین کارت دوباره اون روزها رو به یادم می اره! با این تفاوت که اصلا و ابدا احساس نکرده ام که بر "مقدار" اهمیت من افزوده شده! این گرین کارت هرگز نتیجه تلاش های من نبوده! و هرگز برای من مایه افتخاری نبوده! بنابراین هرگز فکر نکرده ام که می تونم باهاش فخر بفروشم یا خودمانی تر "پز" بدهم!
اگر بخوام روشن تر نظرم رو بگم اینه که اگر احساس می کنیم که نگاه یا برخورد دیگران نسبت به ما عوض شده بدونیم که این فقط دیگران نیستند که عوض شده اند، بلکه خود ما هم تغییر کرده ایم! به طور کاذب احساس کرده ایم که بر "مقدار" اهمیت ما افزوده شده! در حالی که چنین نیست!
بعید می دونم که حتا بعد از پنج سال و تغییر وضعیت اقامت به شهروندی بخوام احساس متفاوت بودن داشته باشم! فکر می کنم کسانی که پاسپورت یا گرین کارت براشون زیادی اهمیت داره کمی بیشتر از بقیه ارزش های اصلی زندگی رو نادیده گرفته اند و به بینش عمیق تری نیاز دارند.
مدتی بعد اما این احساس به اصطلاح "تحصیل کرده بودن" در من نهادینه شد و دیگه برام تفاوتی نداشت کسی که به من احترام می گذاره برای مدرکم هست یا موقعیتم یا صرفا به وجود انسانی من!
هنوز هم به اینکه تونستم توی اون سال های سخت مزد تلاشم رو بگیرم احساس خوبی دارم و با افتخار میگم که در اون زمان من تونستم وارد دوره تحصیلات تکیمیلی بشم.
حالا که مدت ها از اون موقع گذشته این قضیه گرین کارت دوباره اون روزها رو به یادم می اره! با این تفاوت که اصلا و ابدا احساس نکرده ام که بر "مقدار" اهمیت من افزوده شده! این گرین کارت هرگز نتیجه تلاش های من نبوده! و هرگز برای من مایه افتخاری نبوده! بنابراین هرگز فکر نکرده ام که می تونم باهاش فخر بفروشم یا خودمانی تر "پز" بدهم!
اگر بخوام روشن تر نظرم رو بگم اینه که اگر احساس می کنیم که نگاه یا برخورد دیگران نسبت به ما عوض شده بدونیم که این فقط دیگران نیستند که عوض شده اند، بلکه خود ما هم تغییر کرده ایم! به طور کاذب احساس کرده ایم که بر "مقدار" اهمیت ما افزوده شده! در حالی که چنین نیست!
بعید می دونم که حتا بعد از پنج سال و تغییر وضعیت اقامت به شهروندی بخوام احساس متفاوت بودن داشته باشم! فکر می کنم کسانی که پاسپورت یا گرین کارت براشون زیادی اهمیت داره کمی بیشتر از بقیه ارزش های اصلی زندگی رو نادیده گرفته اند و به بینش عمیق تری نیاز دارند.