اولین سفر به آمریكا برای فعال سازی گرین کارت

[schaghayegh]

سفرنامه ( تهران - لندن - بوستون )
قسمت 1 :

من بعد از اینکه ویزام و گرفتم، برنامم این بود که تا آخر تابستون ایران باشم و بعدش برم آمریکا.. برای همین بلیطم رو از قبل برای 26 شهریور گرفتم یعنی 16 سپتامبر. روز موعود رسید و ما رفتیم فرودگاه ، پرواز من " بی ام آی" بود و ساعت 04:40 ، حدودای ساعت 00:30 فرودگاه بودم با خانواده که برای بدرقه اومده بودند....من کلی وسیله داشتم و 3 تا چمدون و 1کوله و کیف لپ تاپ ... فریت بار به درد من نمیخورد چون بارها رو میبردن نیویورک و من باید میرفتم اونجا تحویل میگرفتم .. بنابراین گفتم اضافه بار و به ریال بدم بصرفه تره.. حدود 370000 تومان اضافه بار داشتم.. چمدون اول که رایگان بود، چمدون دوم 50 پوند و چمدون سوم 130 پوند!( البته با نرخ دولتی ) صف طولانی بود 1 ساعات طول کشید تا نوبتم بشه ، بعد که رفتم پول اضافه بار رو بدم مسئول اونجا گفت میخوای 2 تا کوله ببری تو؟ گفتم آره یکیش لپ تاپ توشه و اون یکی وسایلم... گفت نه راه نمیدن وووو منم ناراحت اومدم نصف وسایلم و به زور چپوندم توی کوله لپ تاپ بقیه اش رو هم تحویل خانواده دادم تا ببرن خونه
نوبت خداحافظی رسیدو چقدر بد بود.. دیدن اینکه مامانم داره گریه میکنه برام خیلی سخت بود همینطور خواهرام.... تو هواپیما که اصلا گفتم واسه چی داری میری وقتی همه خانوادت ایران هستن....! بگذریم.. اومدم توی صف وایسادم تا پاسپورت چک بشه و عوارض خروج و بدم که کلی طول کشید.... 1 - 1:30 ساعت توی صف بودم.... رسیدم به باجه و طرف برگشت گفت داری میری آمریکا آره؟؟ چجوری اقامت گرفتی؟ سرمایه گذاری کردی ؟ منم نمیدونم چرا فقط خندیدم و گفتم نه بابا مگه به من میاد سرمایه دار باشم؟ گفت آرررررررررررررره.. گفتم اوه اوه الانه که گیر بده... با خودم گفتم کاش بودم ..... یه نگاه به ساعتم انداختم جوری که من الان دیرم شده و... بعد گفت خوش باشی و خدافظ ! وقت زیادی نمونده بود و گیت پرواز باز شده بود رفتم و دم گیت 2 نفر بودند که کارت پرواز و چک میکردن گفتن ویزای چی گرفتی؟ نامزدی؟ ازدواج؟ منم که لجم در اومده بود که چرا اینقدر این ویزای من براشون عجیبه گفتم مگه فرقی داره؟؟ ویزاست دیگه... ویزای اقامتیه... گفت نه نگران نباش ما از اون جهت نمیپرسیم از یه جهت دیگه میپرسیم... گفتم نه هیچ کدوم از اینها که شما گفتید نیست و من لاتاری برنده شدم... و خندیدند و منم اومدم سوار هواپیما شدم و نشستم سرجام..... 2تا صندلی بقل من خالی بود تا ایروان ( چون پرواز بی ام آی ، تو ایروان سوختگیری میکنه و مسافر میزنه!! بقل دست من هم یک زوج مسن انگلیسی نشستند....) و بعد دوباره پرواز به سمت لندن... ساعت 09:20 به وقت محلی رسیدم لندن...... { اینم اضافه کنم وقتی سوار هواپیما شدم و موقعی که داشتم پیاده میشدم کلی عصبانی شدم و دوست داشتم برگردم فرودگاه امام و بزنم تو سر اون مسئول تحویل بار ... چون منم میتونستم اون کوله که داشتم و با خودم بیارم... چون بقیه چمدون همراهشون بود و ساک و کیف و... خیلی بزرگتر از کوله من... }

ادامه دارد.......