2009-10-21 ساعت 12:52
بقیه داستان:
دلیل اینکه نیم ساعت طول کشید تا به ماشینم برسم این بود که یه ماهی بزرگ 15 کیلویی به یکی از قلابهای آویزان از پشت قایق گیر کرده بود که مجبور شدم تا پیش ماشین روی دوشم حملش کنم و به قلاب دیگه هم یه مار آبی گیر کرده بود و با وجودی که آزادش کرده بودم پشت سرم می اومد و پاپیچم می شد. به نظرم اومد که قصد داره ماهی رو از دست من نجات بده ولی من که اولین شکارم بود به هیچ وجه حاضر به از دست دادنش نبودم. خلاصه ...
بقیه داستان رو هم خود آرش جان می نویسه
-----
آرش جان می بخشی خاطره ات اینجا تبدیل به فیلم و داستان شد. بالاخره دنیای مجازی به همین می گن.
منتظر نوشته هات هستیم.
دلیل اینکه نیم ساعت طول کشید تا به ماشینم برسم این بود که یه ماهی بزرگ 15 کیلویی به یکی از قلابهای آویزان از پشت قایق گیر کرده بود که مجبور شدم تا پیش ماشین روی دوشم حملش کنم و به قلاب دیگه هم یه مار آبی گیر کرده بود و با وجودی که آزادش کرده بودم پشت سرم می اومد و پاپیچم می شد. به نظرم اومد که قصد داره ماهی رو از دست من نجات بده ولی من که اولین شکارم بود به هیچ وجه حاضر به از دست دادنش نبودم. خلاصه ...
بقیه داستان رو هم خود آرش جان می نویسه
-----
آرش جان می بخشی خاطره ات اینجا تبدیل به فیلم و داستان شد. بالاخره دنیای مجازی به همین می گن.
منتظر نوشته هات هستیم.