2009-10-27 ساعت 01:14
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-10-27 ساعت 01:29 توسط kavoshgarnet.)
خشونت در هر جامعه ای علاوه بر فرهنگ جمعی بستگی زیادی به قوانین آن جامعه و نحوه اجرای آن دارد. در جوامع متمدن حتما قوانین متمدن هستند و صد البته مردمان متمدنی آن قوانین را وضع و یا حمایت کرده اند و یا خواسته اند. و همانطوری که می بینیم هرچه میزان تمدن شهر یا کشوری بیشتر است میزان خشونت کمتر است. این موضوع به صورت مطلق نیست و نسبی است اما با درصد بالایی درست است (به نظر من). نمونه آن همین آمریکاست که تا چندین دهه بعد از کشف، هر کسی یک اسلحه بر میداشت و برای پیدا کردن طلا راهی آنجا می شد و گاهی حتا برای یک قرص نان آدم میکشتند. (از دوستان سینه چاک آمریکا خواهش می کنم در این مورد به من خرده نگیرند چون خودم از آنها سینه چاک تر هستم و ادامه را بخوانند) اما الان فرهنگ آنها به جایی رسیده است که کشورهای دیگر با فاصله خیلی زیاد آرزوی آن را دارند. برعکس در کشوری مثل ایران کار به جایی رسیده است که هر کسی مجبور است خودش از خودش دفاع کند. همانطوری که یکی از دوستان در پستهای بالا فرمودند به دلیل نبود قوانین و نهاده های حمایتی این اتفاق می افتد.
مثال برای خود من هم اتفاق خشونت باری افتاد که تعریف می کنم.
بنده از بانک خارج شدم و منتظر تاکسی بودم و با کت و شلوار (پس لطفا از این به بعد آقا یا خانم کاوشگر ننویسید!!!) و خیلی اتو کرده و با یک کیف زیر بغل بعد از مدت زیادی که منتظر اتومبیل بودم یک پیکان قراضه با راننده ای ترسناک جلوی پای من نگه داشت که به خاطر معطلی زیاد مجبور شدم سوار شوم. راننده تصور کرده بود که من پول زیادی از بانک گرفته ام و کیفم پر از پول است. البته پر بیراه هم نرفته بود چونکه حقوق چند نفر را به صورت دوستانه برایشان گرفته بودم و کلی چک و مدارک مالی و شخصی هم بود. هنگام پیاده شدن که می خواستم باقی 500 تومان را بگیرم گفتم باقی پول مرا ندادید؟ گفت: کرایه 200 تومان است دیگر. گفتم اولن 200 نیست و 65 تومان است دومن اشکال ندارد ولی من 500 دادم. گفت خب بریم دعوا و بلافاصله گاز ماشین رو با سرعت گرفت و من هم که یک پام بیرون بود کشیدم داخل و گفتم خب اشکال ندارد اگر هم می خواهی بیشتر بدم بهت پیادم کن ولی توجهی نکرد. بعد از کلی معذرت خواهی و بعد تهدید که دیدم دست بردار نیست یکهو به ذهنم رسید که به طمع کیف پول من احتمالا قصد خطرناکی دارد و مجبور شدم با توسل به زور متوقفش کنم. و از ماشین پیاده شم. ولی دست بردار نبود مردم هم جمع شده بودند و فقط تماشا می کردند. به مردم می گفت که دیدید قصد داشت ماشین مرا بدزدد ولی مردم که می دیدند به قیافه من نمیخورد توجهی نمی کردند. من هم هرچه می گفتم که این شخص قصد آدم ربایی و دزدی داشت باز کسی توجهی نمی کرد چون دیده بودند که من با گرفتن گردن راننده از عقب او را وادار به توقف کرده بودم. از طرفی با اینکه نزدیک یکی از مراکز نیروی انتظامی بودیم با اینکه درگیری شدید بود و تجمع هم زیاد بود هر ماشین پلیس هم که رد می شد توجهی نمی کرد. درگیری هم این بود که او دائما به من حمله می کرد و با پیچ گوشتی تیز و کوچکی که در کف دستش پنهان کرده بود به شکم و پهلوهای من میزد و مرا هل میداد و هر وقت که کیف پولم به زمین می افتاد با مهارت خاصی و بدون اینکه جلب توجه کند با پا کیف را شوت می کرد زیر ماشین طرف راننده. من هم هر چی به مردم می گفتم زنگ بزنید به پلیس کسی توجهی نمی کرد. و چون طرف هم قیافه خطرناکی داشت کسی برای جدا کردن جلو نمی آمد. من هم تا زمانی که متوجه خونریزی شدید در شکمم نشده بودم سعی می کردم خیلی با نزاکت و خارج از خشونت و متمدنانه !! از این مهلکه در برم. ولی بعد از اینکه دیدم علاوه بر پول و مدارک و دسته چکها جانم نیز در خطر است دست به کار شدم و با تکنیکهایی که در چند روزه تمرینات رزمی یاد گرفته بودم شروع کردم به دفاع از خودم. ضربات کاری بودند. و تاثیر اولیه اش خوردن زمین طرف بود که در این هنگام یکی از آن پیرمردهای نورانی با ریش بلند و کاملن سفید ناگهان دست مرا گرفت و کشید که آقا چرا کاسب بیچاره را می زنی در این ماه مبارک و یکی از آن طرف گفت مستکبر عوضی خجالت نمی کشی یک مسافر کش را میزنی و در همین حین کشیدن به عقب بود که طرف بلند شد و در حال بلند شدن ضربه محکمی با پیچگوشتی به ران من از قسمت داخل زد که زخم خیلی عمیقی برداشتم. در این حالت که من تازه عصبانی شده بودم. دستم رو از دست پیرمرد درآوردم و گفتم پیرمرد از دزد داری حمایت می کنی و دوباره با چند ضربه جانانه دزد را نقش زمین کردم. البته ناگفته نماند که جثه من نصف او بود ولی چون او تکیه اش به پیچ گوشتی بود این اتفاق افتاد. در این حین دوباره پیرمرد به من حمله کرد و این بار مرا هل داد و ایندفعه دزده (قابل توجه دوستان این "ه" بعد از دزد می آید نه بعد از آقا. .. آقاه!!!) یک ضربه محکم کشنده از پهلو به من زد و رفت سوار ماشینش شد و در رفت.
البته کمی مفصل توضیح دادم که طول زمان را برسانم و تا این لحظه هم هیچ پلیسی به کمک من نیامد. و وقتی هم که با آن وضع خونین به پلیس مراجعه کردم هر کدام مرا به جای دیگری پاس دادند. تا در نتیجه از پیگیری و شکایت نیز نا امید شدم و پس از کلی هزینه بیمارستان تا سه روز از جایم نمیتوانستم تکان بخورم. البته من فراموش کردم که بگم این اتفاق در شهرستان افتاد و اگر تهران بود شاید متفاوت می شد.
و من از خودم مطمئن هستم که وقتی متوجه خونریزی شدید براثر جراحات وارده شدم نیز اگر از حمایت پلیس یا قانون برخوردار بودم به خودم اجازه زدن کوچکترین ضربه ای به آن دزد نابکار را هم نمی دادم.
و باز هم مطمئن هستم بسیاری از دوستانی که بعضی هایشان در پستهای بالا به خشونت اشاره کردندو بیشتر ایرانیان اگر (نه یک هفته) حتا در بدو ورود به کشورهای پیشرفته، اگر از قوانین حمایتی اطلاع داشته باشند و اگر مورد حملات شدیدتری هم قرار بگیرند رفتار بهتری از خود نشان خواهند داد.
مثال برای خود من هم اتفاق خشونت باری افتاد که تعریف می کنم.
بنده از بانک خارج شدم و منتظر تاکسی بودم و با کت و شلوار (پس لطفا از این به بعد آقا یا خانم کاوشگر ننویسید!!!) و خیلی اتو کرده و با یک کیف زیر بغل بعد از مدت زیادی که منتظر اتومبیل بودم یک پیکان قراضه با راننده ای ترسناک جلوی پای من نگه داشت که به خاطر معطلی زیاد مجبور شدم سوار شوم. راننده تصور کرده بود که من پول زیادی از بانک گرفته ام و کیفم پر از پول است. البته پر بیراه هم نرفته بود چونکه حقوق چند نفر را به صورت دوستانه برایشان گرفته بودم و کلی چک و مدارک مالی و شخصی هم بود. هنگام پیاده شدن که می خواستم باقی 500 تومان را بگیرم گفتم باقی پول مرا ندادید؟ گفت: کرایه 200 تومان است دیگر. گفتم اولن 200 نیست و 65 تومان است دومن اشکال ندارد ولی من 500 دادم. گفت خب بریم دعوا و بلافاصله گاز ماشین رو با سرعت گرفت و من هم که یک پام بیرون بود کشیدم داخل و گفتم خب اشکال ندارد اگر هم می خواهی بیشتر بدم بهت پیادم کن ولی توجهی نکرد. بعد از کلی معذرت خواهی و بعد تهدید که دیدم دست بردار نیست یکهو به ذهنم رسید که به طمع کیف پول من احتمالا قصد خطرناکی دارد و مجبور شدم با توسل به زور متوقفش کنم. و از ماشین پیاده شم. ولی دست بردار نبود مردم هم جمع شده بودند و فقط تماشا می کردند. به مردم می گفت که دیدید قصد داشت ماشین مرا بدزدد ولی مردم که می دیدند به قیافه من نمیخورد توجهی نمی کردند. من هم هرچه می گفتم که این شخص قصد آدم ربایی و دزدی داشت باز کسی توجهی نمی کرد چون دیده بودند که من با گرفتن گردن راننده از عقب او را وادار به توقف کرده بودم. از طرفی با اینکه نزدیک یکی از مراکز نیروی انتظامی بودیم با اینکه درگیری شدید بود و تجمع هم زیاد بود هر ماشین پلیس هم که رد می شد توجهی نمی کرد. درگیری هم این بود که او دائما به من حمله می کرد و با پیچ گوشتی تیز و کوچکی که در کف دستش پنهان کرده بود به شکم و پهلوهای من میزد و مرا هل میداد و هر وقت که کیف پولم به زمین می افتاد با مهارت خاصی و بدون اینکه جلب توجه کند با پا کیف را شوت می کرد زیر ماشین طرف راننده. من هم هر چی به مردم می گفتم زنگ بزنید به پلیس کسی توجهی نمی کرد. و چون طرف هم قیافه خطرناکی داشت کسی برای جدا کردن جلو نمی آمد. من هم تا زمانی که متوجه خونریزی شدید در شکمم نشده بودم سعی می کردم خیلی با نزاکت و خارج از خشونت و متمدنانه !! از این مهلکه در برم. ولی بعد از اینکه دیدم علاوه بر پول و مدارک و دسته چکها جانم نیز در خطر است دست به کار شدم و با تکنیکهایی که در چند روزه تمرینات رزمی یاد گرفته بودم شروع کردم به دفاع از خودم. ضربات کاری بودند. و تاثیر اولیه اش خوردن زمین طرف بود که در این هنگام یکی از آن پیرمردهای نورانی با ریش بلند و کاملن سفید ناگهان دست مرا گرفت و کشید که آقا چرا کاسب بیچاره را می زنی در این ماه مبارک و یکی از آن طرف گفت مستکبر عوضی خجالت نمی کشی یک مسافر کش را میزنی و در همین حین کشیدن به عقب بود که طرف بلند شد و در حال بلند شدن ضربه محکمی با پیچگوشتی به ران من از قسمت داخل زد که زخم خیلی عمیقی برداشتم. در این حالت که من تازه عصبانی شده بودم. دستم رو از دست پیرمرد درآوردم و گفتم پیرمرد از دزد داری حمایت می کنی و دوباره با چند ضربه جانانه دزد را نقش زمین کردم. البته ناگفته نماند که جثه من نصف او بود ولی چون او تکیه اش به پیچ گوشتی بود این اتفاق افتاد. در این حین دوباره پیرمرد به من حمله کرد و این بار مرا هل داد و ایندفعه دزده (قابل توجه دوستان این "ه" بعد از دزد می آید نه بعد از آقا. .. آقاه!!!) یک ضربه محکم کشنده از پهلو به من زد و رفت سوار ماشینش شد و در رفت.
البته کمی مفصل توضیح دادم که طول زمان را برسانم و تا این لحظه هم هیچ پلیسی به کمک من نیامد. و وقتی هم که با آن وضع خونین به پلیس مراجعه کردم هر کدام مرا به جای دیگری پاس دادند. تا در نتیجه از پیگیری و شکایت نیز نا امید شدم و پس از کلی هزینه بیمارستان تا سه روز از جایم نمیتوانستم تکان بخورم. البته من فراموش کردم که بگم این اتفاق در شهرستان افتاد و اگر تهران بود شاید متفاوت می شد.
و من از خودم مطمئن هستم که وقتی متوجه خونریزی شدید براثر جراحات وارده شدم نیز اگر از حمایت پلیس یا قانون برخوردار بودم به خودم اجازه زدن کوچکترین ضربه ای به آن دزد نابکار را هم نمی دادم.
و باز هم مطمئن هستم بسیاری از دوستانی که بعضی هایشان در پستهای بالا به خشونت اشاره کردندو بیشتر ایرانیان اگر (نه یک هفته) حتا در بدو ورود به کشورهای پیشرفته، اگر از قوانین حمایتی اطلاع داشته باشند و اگر مورد حملات شدیدتری هم قرار بگیرند رفتار بهتری از خود نشان خواهند داد.