2009-11-03 ساعت 00:39
سلام دوستان
آرش خان عزیز؛ اتفاقا ً این بمنزله ی یاد آوری دوباره به دیگر دوستان اهل قلم و نظر است که درگیر بحث شوند و با ابراز نقطه نظرات خود؛ نه تنها گفتگو را به پیش ببرند؛ بلکه باعث روشنگری و روانشناختی نقطه های ضعف و قدرت فرهنگ ایرانی باشند.
پس این مرده ها را از قبر های نوشتاری بسیار درآورید و بخاک بسپارید؛ تا به امید خداوند؛ روزی برسد که هیچ مــــرداری رفتاری و فرهنگی و دینی و ... در ایران و تمدن ایرانی ؛ بچشم نخورد و تنها در موزه ها ؛ برای عبرت بتوان یافت.
شاید ندانید؛ من هنوز این کارت سبز را که بندرت رنگدانه ای سبز در آن بچشم میخورد را ندارم و فعلا ً دوستان کلاس بگذارند تا نوبت به من و ماها ( بقیه ی دوستان) برسد.
فقط یاد آوری میکنم شاید اگر بسیاری از این دوستان، مثل من چندین سال انتظار را باید تحمل میکردند؛ یا همچون بعضی دیگر از هموطنانمان؛ چه سختی هایی که بیشتر از آنچه که تاکنون کشیده اند؛ تحمل کنند ؛ به این امید که شاید روزی هم آنها « گرین کارد » داشته باشند؛ قدر این فرصت ها را میدانستند و با فراموش نکردن دنیای پشت سر خود؛ دائم از غربت و دوری؛ شکایت نمیکردند.
پس نوشا نوشتان باد و با دوری از هرگونه غرور دلشکن؛ لذت آنرا ببرید. بدرود ارادتمند همگی حمید از ایالت میزوری
آرش خان عزیز؛ اتفاقا ً این بمنزله ی یاد آوری دوباره به دیگر دوستان اهل قلم و نظر است که درگیر بحث شوند و با ابراز نقطه نظرات خود؛ نه تنها گفتگو را به پیش ببرند؛ بلکه باعث روشنگری و روانشناختی نقطه های ضعف و قدرت فرهنگ ایرانی باشند.
پس این مرده ها را از قبر های نوشتاری بسیار درآورید و بخاک بسپارید؛ تا به امید خداوند؛ روزی برسد که هیچ مــــرداری رفتاری و فرهنگی و دینی و ... در ایران و تمدن ایرانی ؛ بچشم نخورد و تنها در موزه ها ؛ برای عبرت بتوان یافت.
شاید ندانید؛ من هنوز این کارت سبز را که بندرت رنگدانه ای سبز در آن بچشم میخورد را ندارم و فعلا ً دوستان کلاس بگذارند تا نوبت به من و ماها ( بقیه ی دوستان) برسد.
فقط یاد آوری میکنم شاید اگر بسیاری از این دوستان، مثل من چندین سال انتظار را باید تحمل میکردند؛ یا همچون بعضی دیگر از هموطنانمان؛ چه سختی هایی که بیشتر از آنچه که تاکنون کشیده اند؛ تحمل کنند ؛ به این امید که شاید روزی هم آنها « گرین کارد » داشته باشند؛ قدر این فرصت ها را میدانستند و با فراموش نکردن دنیای پشت سر خود؛ دائم از غربت و دوری؛ شکایت نمیکردند.
پس نوشا نوشتان باد و با دوری از هرگونه غرور دلشکن؛ لذت آنرا ببرید. بدرود ارادتمند همگی حمید از ایالت میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید