2009-12-01 ساعت 20:36
درود
من قصد ندارم که با تحلیل روانشناسانه ی علل غرزدن، مطلب را پیش ببرم ، امــّا بد ندیدم تجربه ی خودم را خدمتتون عرض کنم. در جایی آقا آرش از خوش مشربی من ذکری کرده بود، به ایشان بفرمایید که اون روی سکّه را ندیده اند، سمبل غرزدن، الگوی یکدفعه از کوره در رفتن، نماد داد و هوارهای صاعقه وار کشیدن، و نشانه ی دست ول داشتن در دنیا اینجانب بوده و هستم
طوریکه حتی اوائل سکونت در آمریکا، کار به جایی کشیده بود که سوای غرغر، کم بود سوای عیال ضعیفه ی حقیره!!! روی دیگران هم دست بلند کنم. ولی همین جا اعتراف میکنم که گـــاهی(عرض کردم گاهی، بعدا ً نگید، جذبه ی مردانگی را زیر سوال بردم، گاهی) از این صفات خود، شرمنده میشدم و فکری که چرا؟؟
امـــّا بشنوید که پس از حدود سه سال (نه چندین سال) چنان تغییرات روحی و روانی ام محسوس بوده است که آرش عزیز ضمن داشتن نظر لطفش آنگونه مرا توصیف کند و جالب تر اینکه ، چندی پیش با همین دو گوش خودم شنیدم که خانمم برای مخاطب آن طرف خط تلفن داشت مرا اینگونه وصف میکرد:
«نه بابا !!! حمید آنقده تغییر کرده که گاهی از خوبی حال آدم رو به هم میزنه، ولی میترسم نکنه که اون شوک ایرانی بودنش برگرده و بیماری سابقش اوج کنه »
میدانم الان همه ی شما میفرمایید که ایشان بد عادت شده اند و باید هر از گاهی بنده نوازی ها را به یادشان بیاورم !!! امــّا پس از شوخی، واقعا ً هرچه بود، در گذشته بد بود و هرچه است اکنون خوب است. منظور که خداوند زندگی در آرامش و به معنای واقعی زندگی را قسمت همه کند . بماند که گاهی بعضی افراد ژنتیکی دارای خصلتهایی هستند و به هیچ وجه امکان تغیر در را ندارند.
میبخشید طولانی شد. ارادتمند حمید از نجف آباد میزوری
من قصد ندارم که با تحلیل روانشناسانه ی علل غرزدن، مطلب را پیش ببرم ، امــّا بد ندیدم تجربه ی خودم را خدمتتون عرض کنم. در جایی آقا آرش از خوش مشربی من ذکری کرده بود، به ایشان بفرمایید که اون روی سکّه را ندیده اند، سمبل غرزدن، الگوی یکدفعه از کوره در رفتن، نماد داد و هوارهای صاعقه وار کشیدن، و نشانه ی دست ول داشتن در دنیا اینجانب بوده و هستم
طوریکه حتی اوائل سکونت در آمریکا، کار به جایی کشیده بود که سوای غرغر، کم بود سوای عیال ضعیفه ی حقیره!!! روی دیگران هم دست بلند کنم. ولی همین جا اعتراف میکنم که گـــاهی(عرض کردم گاهی، بعدا ً نگید، جذبه ی مردانگی را زیر سوال بردم، گاهی) از این صفات خود، شرمنده میشدم و فکری که چرا؟؟
امـــّا بشنوید که پس از حدود سه سال (نه چندین سال) چنان تغییرات روحی و روانی ام محسوس بوده است که آرش عزیز ضمن داشتن نظر لطفش آنگونه مرا توصیف کند و جالب تر اینکه ، چندی پیش با همین دو گوش خودم شنیدم که خانمم برای مخاطب آن طرف خط تلفن داشت مرا اینگونه وصف میکرد:
«نه بابا !!! حمید آنقده تغییر کرده که گاهی از خوبی حال آدم رو به هم میزنه، ولی میترسم نکنه که اون شوک ایرانی بودنش برگرده و بیماری سابقش اوج کنه »
میدانم الان همه ی شما میفرمایید که ایشان بد عادت شده اند و باید هر از گاهی بنده نوازی ها را به یادشان بیاورم !!! امــّا پس از شوخی، واقعا ً هرچه بود، در گذشته بد بود و هرچه است اکنون خوب است. منظور که خداوند زندگی در آرامش و به معنای واقعی زندگی را قسمت همه کند . بماند که گاهی بعضی افراد ژنتیکی دارای خصلتهایی هستند و به هیچ وجه امکان تغیر در را ندارند.
میبخشید طولانی شد. ارادتمند حمید از نجف آباد میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید