2009-12-03 ساعت 05:53
صدرا پس تو که میگفتی این آقا آرش شهرضایی نیست و بچه ی کرجه !!! خب شاید هم بچه ی شهرضای کرج یا قزوین کرجه !!!؟؟ ببخشید من حسابی استانها و شهرها رو قاطی کردم. فقط امیدوارم اتفاق خاصی برای آرش و امی نیفتاده باشه وگرنه....
امّا پس از این شوخی،
در تایید حرف آقا آرش ، یکی از تجربیاتی که در خانواده ی ما رایج است، نوشتن کارهای روزانه است از مشکل به آسان ویا از مهمترین به معمولی.این کار ما دو فایده در بردارد
یک : اینکه دائم ذهنمان را درگیر تکرار و یادآوری صدباره ی کارهایمان نمیکنیم و با خیالی آسوده برای فردا اقدام خواهیم کرد و جالب اینکه این برنامه ی روزانه چنان راحت بودن کارها را سبب میشود که به یاد ضرب المثل معروف « کار را دست میکند و چشم میترسد» میافتم.
دو: از قدیم هم گفته اند که تلاش از تو و نتیجه از خداوند، و همین برنامه نویسی روزانه باعث شده که ما بعد از انجام آنچه که باید؛ بسیار توکلمان بر خداوند بیشتر شده و در نتیجه نه تنها منتظر نتیجه ای که در ذهن داریم نیستیم، بلکه به آنچه که پیش میاید هم قانع و راضی ایم ،چرا که آنچه که وظیفه بوده، به نحو احسن انجام داده ایم و اینک هرچه بادا باد.
و صد البته اگر بزند و آنی بشود که هم خدا و هم بنده ی خدا راضی باشد، که چه بهتر و دیگر عیشی است نوشانوش و بقول ما نجف آبادی ها « دیگه مرگ میخوای ، برو شیدون= شاهدان نام یک شهرک است بین تیران و نجبباد»
ارادتمند حمید از نجبباد میزوری
امّا پس از این شوخی،
در تایید حرف آقا آرش ، یکی از تجربیاتی که در خانواده ی ما رایج است، نوشتن کارهای روزانه است از مشکل به آسان ویا از مهمترین به معمولی.این کار ما دو فایده در بردارد
یک : اینکه دائم ذهنمان را درگیر تکرار و یادآوری صدباره ی کارهایمان نمیکنیم و با خیالی آسوده برای فردا اقدام خواهیم کرد و جالب اینکه این برنامه ی روزانه چنان راحت بودن کارها را سبب میشود که به یاد ضرب المثل معروف « کار را دست میکند و چشم میترسد» میافتم.
دو: از قدیم هم گفته اند که تلاش از تو و نتیجه از خداوند، و همین برنامه نویسی روزانه باعث شده که ما بعد از انجام آنچه که باید؛ بسیار توکلمان بر خداوند بیشتر شده و در نتیجه نه تنها منتظر نتیجه ای که در ذهن داریم نیستیم، بلکه به آنچه که پیش میاید هم قانع و راضی ایم ،چرا که آنچه که وظیفه بوده، به نحو احسن انجام داده ایم و اینک هرچه بادا باد.
و صد البته اگر بزند و آنی بشود که هم خدا و هم بنده ی خدا راضی باشد، که چه بهتر و دیگر عیشی است نوشانوش و بقول ما نجف آبادی ها « دیگه مرگ میخوای ، برو شیدون= شاهدان نام یک شهرک است بین تیران و نجبباد»
ارادتمند حمید از نجبباد میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید