2013-06-25 ساعت 23:27
قوانین فعلی مهاجرت به امریکا واقعا ناکارآمد و کند است. الآن دارند لایحه های جدیدی را در کنگره بررسی می کنند که امیدوارم وضعیت مهاجرت را خیلی بهتر کند و انتظارهای طولانی و بی مورد را از آن حذف کنند. به نظر من بهتر است که برای هر مورد مهاجرتی از همان اول بگویند یا می شود و یا نمی شود و زمان هیچ پرونده ای هم از یک سال بیشتر طول نکشد.
من خودم دو سال برای آمدن به امریکا انتظار کشیدم و بدترین بخش آن هم بلاتکلیفی و متلک های اطرافیان بود. هر کسی که من را می دید حتی قبل از سلام می گفت ای بابا تو که هنوزم اینجایی! می گفتم یک چند ماه دیگر کارم درست می شود و می روم. بعد آنها با پوزخند می گفتند که پارسال هم که همین را می گفتی که تا چند ماه دیگر کارت درست می شود! پس چی شد؟!
من هم در حالی که لجم در می آمد سعی می کردم که خونسردی خودم را حفظ کنم و با لبخند بگویم که اشکالی ندارد حالا شما خودت را زیاد ناراحت نکن.
خوب تقصیر خودم هم بود چون اگر دهانم این قدر لق نبود و به بقال سر کوچه و حتی به آدم هایی که برای اولین بار می دیدم این قدر پز نمی دادم و نمی گفتم که من دیگر رفتنی شدم و شما ماندنی شدید دیگر این بلاها سرم نمی آمد.
مورد من هم طوری بود که داستان های مفصلی در آن وجود داشت که گفتن آن از حوصله خارج است! ولی آن قدر بدانید که وقتی ویزای خودم را گرفتم بیش از این که از رفتن به امریکا خوشحال شوم از این که از دست این هجمه ها فرار می کنم خوشحال بودم.
اگر مردم ما این وقت و انرژی و خلاقیتی را که برای سرک کشیدن به زندگی دیگران صرف می کنند در راه کسب علم و یا تولید صرف کرده بودند الآن ما یک چیزی هم آن طرف تر از قله های علم و دانش و صنعت و تکنولوژی بودیم.
من خودم دو سال برای آمدن به امریکا انتظار کشیدم و بدترین بخش آن هم بلاتکلیفی و متلک های اطرافیان بود. هر کسی که من را می دید حتی قبل از سلام می گفت ای بابا تو که هنوزم اینجایی! می گفتم یک چند ماه دیگر کارم درست می شود و می روم. بعد آنها با پوزخند می گفتند که پارسال هم که همین را می گفتی که تا چند ماه دیگر کارت درست می شود! پس چی شد؟!
من هم در حالی که لجم در می آمد سعی می کردم که خونسردی خودم را حفظ کنم و با لبخند بگویم که اشکالی ندارد حالا شما خودت را زیاد ناراحت نکن.
خوب تقصیر خودم هم بود چون اگر دهانم این قدر لق نبود و به بقال سر کوچه و حتی به آدم هایی که برای اولین بار می دیدم این قدر پز نمی دادم و نمی گفتم که من دیگر رفتنی شدم و شما ماندنی شدید دیگر این بلاها سرم نمی آمد.
مورد من هم طوری بود که داستان های مفصلی در آن وجود داشت که گفتن آن از حوصله خارج است! ولی آن قدر بدانید که وقتی ویزای خودم را گرفتم بیش از این که از رفتن به امریکا خوشحال شوم از این که از دست این هجمه ها فرار می کنم خوشحال بودم.
اگر مردم ما این وقت و انرژی و خلاقیتی را که برای سرک کشیدن به زندگی دیگران صرف می کنند در راه کسب علم و یا تولید صرف کرده بودند الآن ما یک چیزی هم آن طرف تر از قله های علم و دانش و صنعت و تکنولوژی بودیم.
با آرزوی موفقیت برای شما