2013-07-19 ساعت 22:10
(2013-07-19 ساعت 19:45)babak_1363 نوشته:(2013-07-19 ساعت 19:30)linuxer نوشته:(2013-07-19 ساعت 19:08)babak_1363 نوشته: این جمعه و این هفته هم گذشت و تعدادی از دوستان کلیرشدن و به زودی به سوی سرزمین فرصت ها میرن،امیدوارم ماهارو فراموش نکنید،ما برزخیا که با خوشحالیتون خوشحال شدیم و دل در گرو نگرانیهاتون دادیم، هر جا هستیدخدا پشت و پناهتون .دقیقا دوست خوبم.
و اما من و خیلی هامون همچنان در برزخ کلیرنس باقی موندیم..واقعاً انتظار کشیدن و صبر کردن چقدر سخته ، تو زندگیم خیلی کارا کردم ، خیلی موفقیت ها داشتم و براشون خیلی تلاش کردم، هیچکدمششون صبر لازم نداشت، کارو درس و خیلی کارای دیگه...اما اینجا یه کلاس صبر برام شد..کلاسی که همکلاسیام بهترین ها هستند تو صبر، شاگرد اول های روزگار..کساییکه دل خودشون مثه سیر و سرکه میجوشه، اما وقتی میای بهشون میگی خسته ای و کم آوردی ، میان جلو و بهت میخندن ،زیر بازوهاتو میگرن و بلندت میکنن و بهت امید میدن و با خودشون همراهت میکنن..
الان که اینارو مینویسم اشکی تو چشمامه و حسی همرامه که دوستش دارم و اونم حس تعلق به جمعی که خیلی هاشونو هرگز ندیدم، اما در کنارشون بهترین ها رو تجربه کردم...
از اینکه کنارتون هستم خوشحالم و دوستون دارم .
منم عین خودت تا حالا برای هیچ چی اینقدر صبر نکرده بودم.
به نظر اینم یک امتحان که خدا داره از ما میگیره که باید به هر شرایطی ازش سربلند بیرون بیایم.
حالا بدور از مسایل اعتقادی من که سطح تحملم در مقابل مشکلات تو این دوره صبر بالا رفته و اینو تو خودم میتونم حس کنم. دیگه نه الکی عصبانی میشم نه به قولی عجولم. اینم یجورشه دیگه
شما چطور؟
من هم آدمه عجولی بودم، اما این روزا متوجه شدم که صبور شدم
اینم یجورایی امتحان دیگه مگه نه