کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
روابط همکاران در محیط کار
درست یک ماه پیش اوایل آگست که مصری ها باز هم انقلاب کردند و این بار با کودتای ارتش حکومت را عوض کردند یک مصری قرار شد همکارم شود. معمولا آدم روز اولش کارش که باشد کمی استرس دارد و چون زیاد به موقعیت شغلی بقیه آگاه نیست و نمی خواهد ریسکی بکند و یک وقت بی احترامی بکند و بعدا گندش در بیاید که این یارو که محلش نداده حالا قرار است رییسش باشد، همه همکارن را مثل یک رییس تحویل می گرفت. البته من خودم هم خیلی قدیمی نیستم توی دپارتمانی که کار می کنم اما چون خیلی از قدیمی ها رفته اند و نیروهای جدید زیاد استخدام کرده اند من کمی از بقیه قدیمی تر به چشم می ایم. و به خاطر موقعیت کاری ام که توی یک آزمایشگاه جداگانه کار می کنم زیاد با دیگران سر و کله نمی زنم و همین باعث شده یک کمی با من جدی تر باشند حتا منیجر دپارتمانمان. (چکار کنم دیگه من هم لس آنجلس نشین شدم اگر از خودم تعریف نکنم می ترکم و عقده ای می شوم)
خلاصه این همکار مصری من که اسمش را تامر می گذارم قرار شد رییس من باشد. البته رییس کاغذ بازی من و رییس علمی من همچنان مدیر دپارتمان که بهش می گم جیک، می ماند.
تامر را برای آموزش فرستادند پیش من. دوره آموزشی که سه ماهه است یک جورایی مشروط است به نظر مدیر و خوب پاس کردن آموزش ها و قابل قبول بودن ارتباط نیروی جدید با همکاران. بعد از سه ماه استخدام از حالت مشروطی در می آید و دایمی می شود.
آدم روز اول کار سعی می کند که زیاد اشتباه نکند و خیلی ضایع نکند. تامر بنده خدا هم از بس که استرس داشت پشت سر هم اشتباه می کرد و همه آزمایش هایش شکست می خورد. البته این بنده خدا دکترا داره و دوتا هم پست دکترا کار کرده اما به دلایلی که می گویم پشت سر هم اشتباه می کرد و آموزشش مدام طول می کشید.
خلاصه این همکار مصری من از اولش به دقت گوش می داد و مثل بچه خوب مدرسه ای تکالیفش را خوب می نوشت. همه چیز را طبق روش کار پیش می برد اما کم کم عوض شد. تامر از وقتی فهمیده بود که قرار است رییس من باشد کم کم شروع کرد به اینکه نشان دهد من رییس هستم و خودم بلدم کارهایم را انجام بدهم. حواس پرتی و عجول بودن و و توهم رییس شدن و این موضوع که این شغل اولین شغلش در تمام عمر 11 ساله حضورش در آمریکا بود باعث شده بود کمی بیش از حد تپق بزند.
تامر از کارولاینای شمالی از شهر رالی آمده بود کالیفرنیا به خاطر این شغل. کلا سابقه شغلی نداشت و کلا در دانشگاه کار کرده بود. برای همین خیلی به محیط کاری حرفه ای آشنایی نداشت.
البته خاور میانه ای بودن او هم بی تاثیر نبود. دوستانی که در ایران رییس بخشی بوده اند می دانند رییس بودن در ایران چقدر متفاوت هست با اینجا. مثلا من خودم سوپروایزر یک دپارتمان بودم در ایران(این را نمی گفتم می مُردم. همه لس آنجلسی ها در ایران یک کاره ای بوده اند و خیلی هم مهم بوده اند و همه هم در محلات بالای شهر تهران زندگی می کرده اند ). تقریبا همه تصمیم ها با خودم بود و در خیلی از آزمایشگاه ها سرک می کشیدم و حتا در کار بقیه همکارانم هم اظهار نظر می کردم. کلا روسای خاور میانه ای به نظرم توهم شدید برشان می دارد برای همین است که این منطقه کمی دیکته کن خیز است.
تامر داستان ما در اثر این توهماتی که زده بود آموزشش کمی بیشتر از چهار پنج هفته در آزمایشگاه من طول کشیده و هنوز ادامه دارد. در حالیکه بطور معمول سه هفته ای همه اش جمع می شود. همین باعث شد که کمی مورد نیشخند سایر همکاران قرار بگیرد. البته نه در روبرو. در پشت سر.دقیقا به رسم ایران. البته خودش بی تاثیر نبود و اشتباهات فاحشی می کرد. مثلا یک روز روش کار کنترل شده را از آزمایشگاه خارج کرده بود و دو سه روزی همه دپارتمان داشتیم دنبالش می گشتیم (در شرکت هایی که زیر نظر FDA کار می کنند تمام اسناد کنترل شده هستند و نسخه ای به نام کپی وجود ندارد. همه نسخه ها اصل بوده و تحت کنترل هستن که نباید از محلشان خارج شوند.) بعد از سه روز این نسخه روی میز تامر پیدا شد و تامر هم طبق عادت خاورمیانه ای یا هرچیزی دیگر، فوری گفت یکی این را روی میز من گذاشته است! (مثل این رفیق سوری که شیمیایی زده انداخته گردن دیگران!)
یا روز دیگری ظرف حاوی الکل را آتش زد و چیزی نمانده بود آزمایشگاه من را به آتش بکشاند. البته من فورا خاموشش کردم و صدایش را در نیاوردم. یا دیگر روزی یکی از نمونه های بخش تولید کارخانه را گم و گور کرده بود و سروصدای خط تولید درآمده بود چون تا نتیجه آزمایش را نگیرند نمی توانند تولید را وارد مرحله جدید بکنند. البته همه این اشتباهات طبیعی است و رخ می دهد. اما این همه نوشتم که به موضوع دیگری بپردازم.
در محیط کار در آمریکا که نصیب همه تان بشود همکاران بسیار با احترام با هم برخورد می کنند. مثل ایران ولی باز هم مودب تر و محترم تر. مثلا اگر شما از راه پله پایین یا بالا می روید نفر دیگری که می آید منتظر می ماند تا شما رد بشوید بعد وارد راه پله می شود. یا اگر دستشان به بندتان خورد یا با پایش پایتان را له کرد یا هر برخورد فیزیکی، فورا کلی عذرخواهی می کنند. مثل ما در ایران با این تفاوت که، فرقی نمی کند پای کسی را له کرده اید یا کسی پایتان را له کرده، در هر دو صورت عذرخواهی می کنند. حالا اینها همه جا هست و فقط سر کار نیست. تشکر کردن بابت هر چیز کوچکی هم از خصوصیات مردم است. این تامر قهرمان داستان ما کمی در این زمینه می لنگد. بنا به هر دلیل نامعلومی کلا زیاد اهل تشکر کردن و یا عذرخواهی کردن نیست. مثلا یک روز همکار مستقیم من، هانا، پیغام کسی دیگر را بهش رساند. تامر هم در جواب فقط گفت: Yes, I know. بدون این که تشکر کند. که باعث شد همکار من کفری شود. این آمریکایی ها هم خیلی زود از کوره در می روند. یا روز دیگری وسط آزمایشات هانا اومده بود توی آزمایشگاه و بدون هیچ ملاحظه ای شروع کرده بود به پرس و جو در باره نتیجه یک تستی که باز هم کفر این همکارم در آمده بود.
حالا کم کم پچ و پچ همکاران را دارم می بینم که در باره این اخلاق تامر حرف می زنند و به فکر زیرآب زدنش هستند. دقیقا مثل ایران. البته این را هم اضافه کنم که یک هفته بعد از اینکه تامر برای آموزش پیش من بود جیک،مدیر دپارتمان آمد و از من پرسید که اخلاق و روابطش چطور است و کلا کارها چطور پیش می رود. گویی خودش هم حساس بود به این نکته! که من جواب دادم هنوز در ماه عسل هستیم و همه چی آرومه!
پاسخ


پیام‌های این موضوع
روابط همکاران در محیط کار - توسط User - 2013-08-28 ساعت 05:49
RE: روابط همکاران در محیط کار - توسط User - 2013-08-29 ساعت 09:24
RE: روابط همکاران در محیط کار - توسط Nataliea - 2015-08-06 ساعت 12:21



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان