کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
من و مهاجرت
داستان خونه دوم - یک شب متل خوابیدن و بلا تکلیفی
منم شدم رادیو تلویزیون ، مطلب تکراری می زارم، خودم دیدم شک کردم ،الانم کلی به خودم خندیم خیلی حال داد، پاکش نمی کنم کلی با هم بخندیم. هاها




روزها گذشت و من با اینکه کار پیدا کرده بودم نتونستم و البته هنوز سره کار هم نرفته بودم. فقط یک جلسه چند ساعته آموزش رفته بودم برگه رو گرفته بودم که خودم رو به فروشگاه مربطه معرفی کنم.
حالا دغدغه دوم شروع شد، باید به زودی تخلیه کنم ؟ چه کنم؟!
نمی خواستم سابقه ام در کتابخونه خراب بشه ، زنگ زدم به رئیسم گفتم من کار پیدا کردم و فعلا نمی تونم روی برنامه ام حساب کنم ، قطعی شد و مشخص خبر می دم کلی خوشحال شد و گفت بیا ببینمت، فرداش که رفتم ببینمش توی خیابون قبل از ورد به کتابخونه دیدمش که منتظروایساد تا من بهش برسم کلی هم خوشحال و با انرژی منو بغل کرد و بهم تبریک گفت.
منم از برخوردش خیلی خوشم اومد، البته آدم خیلی خوبی است و برای خونه هم دوس داشت کمکم کنه اما خوب چون شرایطم فقط خودم می دونستم تقریبا کاری از کسی برنمی اومد.
در طی این چند روز یکی دو تا از بچه های مهاجرسرا باهام رابطه گرفتن که ما سن خوزه تازه اومدیم ، گفتم خیلی خوبه ، حتما یک قراری بگذاریم هم دیگه رو ببینیم و بالاخره می تونیم به هم کمک کنیم ، این قرار هم هی عقب می انداختم چون شرایطم جور نبود.
تا روز تخلیه رسید، یکی از بچه ها که تازه اومده بود بهم گفته بود میاد و با ماشینش کمک می کنه وسائل ببریم متل و خلاصه دنبال خونه هم بگردیم، من صبش زودتر رفتم متل بگیرم که گفت برو ساعت یک به بعد بیا خالی نداریم، با خودم گفتم حالا باید دنبال متل خالی هم بگردم.
برگشتم و اساس و مساس ها رو جمع کردم. و اون بنده خدا هم اومد و وسائل بردیم توی ماشین گذاشتیم متل ، با متلی چونه نزدم ، چون حوصله چونه زدن نداشتم یعنی تمام اعصابم پیش خونه بود، هر روز خونه دیر گرفتن یعنی حداقل 50 دلار پول متل، و پول انچنانی واسه من نمونده بودکه خیلی بتونم دوام بیارم، کار نیمه وقت 20 ساعت در هفته هم نمی تونه خرج آدم بده ، فقط می تونه کمک خرج باشه
توی متل یک سری ادرس ها رو نیگاه کردم و چند تا شماره زنگ زدم و موقعیت ها رو بررسی کردم که کجاها می شه پیاده رفت، بعدش رفتیم برای اولین خونه
اولین خونه که دیدیم صاحبش یک پیره مردی است که حقوق میخونه خونه اطاق که دیدم به نظرم خیلی خوب اومد، می ارزید ، من اطاق زیاد دیده بودم، 800 دلار که یوتیلیتی هم پرداخت نمی کنی، جاش خوب، ساکت، و یک ساکن دیگه هم بیشتر نداشت که اونم برنامه نویس، همه چیز خوب یا بهتر بگم عالی بود. به گرون بودنش فکر نکردم چون اگر فقط 6 روز متل میموندم یعنی ماهی 50 دلار اجاره بیشتر ، پس اگر هفته دیگه خونه می گرفتم 750 تا مثل این بود که این هفته بگیرم 800 تا و تازه دانشجو های بین المللی هم اومده بودن هیچ کسی جواب ایمیل های منو نمی داد ، با صاحب خونه که صوبت کردم دیدم می گه دیپازیت میخوام به علاوه اینکه محل کارت باید تایید کنه که کار می کنی وتوان پرداخت اجاره رو داری
طبیعی بود نه دانشجو بودم نه کردت داشتم.
همراهم میگفت چرا باهاش چونه نمی زنی ، حوصله چون زدن نداشتم ، گفتم می رم دیپازیت می گیرم از بانک میارم، گفت 200 تا بیار تا بقیه اش ، اما دیپازیت کلش 800 تا می شه به علاوه نصف اجاره ، چون وسط ماه بودیم.
رفتیم و یک خونه دیگه رو هم دیدم که خوب اونم 750 تا بود. و شلوغ بود و تازه آخرش نگفت بهت می دم گفت شمارت بده بهت زنگ می زنیم خوب این یعنی خیلی خوش بین باشی 50 درصد بهت زنگ بزنه
تصمیم گرفتم، رفتیم بانک و 1200 دلار از بانک گرفتم، ته حسابم موند 13 دلار
البته یک حساب دیگه ای داشتم که توی اون یک مقداری بود در حد 500 تایی و گفتم بریم خونه پیره مرده ، دوستی که باهام بود گفت مطمئنی ، گفتم اگر بهم بده اره خیلی مطمئن هستم. وسط راه هم رفتم یه چیزی خوردیم و به من گفت خوب چرا به فکر خوردن نیستی ، گفتم من از دیروز عصری هیچی نخوردم ، ذهنم درگیره ، نیاز به تمرکز دارم برای تصمیم گیری، درست یا غلط این کار نمی دونم اما این اتفاق ناخواسته واسم افتاده بود هر چی هم می گفت نگران نباش ، من نگران نبودم ، نمی دونم حسم رو دقیق بگم ، دوست داشتم خونه ای داشته باشم و برای یک تا دو ماه زمان بخرم. بیشتر بلا تکلیف بودم و تمرکزم بر این بود که از این شرایط بیام بیرون و نیومدن بیرون شاید همون شغل نصفه و نیمه رو هم ازم می گرفت.
برگشتیم خونه پیره مرده و من طبق نظر یکی از بچه ها که قبلا بهم یاد داده بود، آروم آروم 200 دلار 200 دلار می گذاشتم روی میز، و اغوا شدنش رو احساس می کردم.
1200 تا رو گذاشتم روی میز و بعدش بهش گفتم بشمر، اسکناس های 20 دلاری هم ای تی ام بهم داده بود، خوشحالی توی وجود پیرمرده می شد احساس کنی، همه چیز به نظرم عالی بود،خونه خوب، صاحب خونه سفید پوست باز نشته حقوق ، یه جورایی آدم حسابی ، خلاصه از نظر من اوضاع به شرطی که کامل قرار داد می بستم اوکی می شد.
یک کاغذ نوشت داد دست من که اینقدر پول به من دادی بابت فعلان، نه قرار دادی نه چیزی ، یک چک 200 دلاری هم نوشتم اضافه بهش دادم گفتم این هم اجاره این 15 روز به علاوه دیپاتیت، کامل تصویه تا اول ماه، برای من فرقی نمی کرد من باید این پول میدادم هر چی زودتر می دادم تاثیر روانیش بیشتر بود، یا این طوری فکر می کردم.
بهش اعتماد کردم. (نمی دونم درست یا غلط ، شما در شرایط مشابقه تصمیم خودتون بگیرید نه تصمیمی بر مبنای نوشته من )
بهش گفتم حالا من چمدون هام رو بزارم گارات، اگر می شه تا شنبه که اطاق تحویل بدی اگر هم نخواستی اطاق بهم بدی ، چمدون ها رو میام و می برم. گفت باشه ، این هم تصمیمی بود که خودم گرفته بودم وقتی رفتیم متل می خواستیم چمدون ها رو بیاریم بالا ، گفتم ولش کن ، نیاریم بلکه یک جایی گرفتیم چمدون ها رو بزاریم همون جا.
موند چند تا پاکت مواد غذایی و ...
خلاصه چمدون ها رو گذاشتیم اونجا و قرار شد فرداش به رئیس من زنگ بزنه که ببینه می تونه به من اطاق اجاره بده یا خیر
شب با کلی تردید و بلا تکلیفی متل خوابیدم.
فرداصبش رفتم و خودم رو به محل کار اصلی معرفی کردم که رئیسم گفت برو دو شنبه بیا، خیالم راحت شد دو سه روزی وقت دارم، زنگ زدم رئیسی که منو استخدام کرده بود بگم صاب خونه من زنگ می زده دیدم پیره مرده زنگ زده اینم جواب درست و درمونی بهش نداده، گفتم زنگ زدم به پیره مرده گفت اره خلاصه من زنگ زدم یه شماره به من دادم ، گفتم وایسا الان مشکل حل می کنم من الان سره کارم بزار گوشی رو می دم رئیسم مشکل حل بشه ، گفت باشه
خلاصه من سریع برگشتم داخل و میخواستم گوشی رو بهش بدم شمارش داد و گفت بگو زنگ بزنه من جسارت کردم و گوشی خودم که در تماس با پیره مرده بود دادم بهش گفتم باهاش صحبت کن، و خودم سریع چند قدم رفتم عقب که نتونم مکالمه رو بشنوم حریم خصوصیش حفظ بشه هر چی دوس داره بگه
5 قدم که عقب رفتم اشاره می کرد بیا جلو ومشکلی نیست، خلاصه من کمی صب کردم رفتم جلو، بعد گوشی رو داد به من و پیره مرده پشت تلفن گفت بیا هر وقت خواستی قرار داد بنویسیم و از امشب می تونی بیایی و اطاق رو تحویل بگیری ، خوشحال شدم از رئیسم تشکر کردم دمش گرم.
برگشتم متل ، وسائل زیاد بود نمی تونستم همش رو ببرم خونه پیره مرده ، چون پیاده روی هم زیاد داشت ، می ریخت، بیشتر غذا و این داستان ها بود، اگر اشتباه نکنم شیش تا هفت تا پاکت می شد، به یکی از بچه های سن خوزه زندگی می کنه زنگ زدم گفتم می شه من خوراکی هام برای یک روز بیارم خونه شما؟ گفت بیار مشکلی نیست.
خوبی خونه اینها این بود که با اتوبوس راحت می رفتم تا نزدیکی خونشون مثل خونه پیره مرده نبود که یک ساعتی پیاده روی داشته باشه
وسائل بردم خونشون و کلی هم از من پذیرایی کردن ، همیشه به من لطف دارن، امیدارم همیشه کاراشون اوکی پیش بره
بعد با وسائل باقی مانده که شامل لپ تاپ و یک سری مدارک و دو سه تا پاکت بود برگشتم خونه خودم. زنگ زدم پیره مرده در رو باز کرد و اطاق واسم آماده بود.
و گفت فردا قرار داد می نویسیم.
یک نفس راحتی کشیدم و رفتم و توی اطاق گرفتم خوابیدم، اینقدر خسته بودم که اون شب هم خوابیدم وهیچی نخوردم به جاش صبش که بلند شدم دیدم هیچی ندارم برای خوردن نه خوراکی نه چیزی؟؟؟؟؟ اما من 15 روز زمان خریده بودم تا سر رسید اجاره ماه بعد....
همیشه راه های زیادی برای رسیدن به یک هدف واحد وجود دارد.
من و مهاجرت
فعلا زندگی قشنگم رو بین بین خاورمیانه - اروپا و امریکا سپری می کنم. با تشکر از مهمان نوازی مردم امریکا - مردم پرتغال - مردم ایران و مردم ترکیه.
پاسخ


پیام‌های این موضوع
من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-03-17 ساعت 04:38
RE: من و مهاجرت - توسط nooshshahnar - 2013-03-17 ساعت 13:53
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-03-18 ساعت 03:41
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-03-26 ساعت 04:18
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-03-31 ساعت 15:03
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-01 ساعت 00:42
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-01 ساعت 02:45
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-01 ساعت 03:15
RE: من و مهاجرت - توسط ikamaly - 2013-04-01 ساعت 11:00
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-04 ساعت 03:50
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-04 ساعت 05:14
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-04 ساعت 13:32
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-04 ساعت 14:37
RE: من و مهاجرت - توسط nooshshahnar - 2013-04-06 ساعت 08:44
RE: من و مهاجرت - توسط nooshshahnar - 2013-04-06 ساعت 09:23
RE: من و مهاجرت - توسط shimoda - 2013-04-08 ساعت 13:35
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-07 ساعت 06:31
RE: من و مهاجرت - توسط Omidooo - 2013-04-07 ساعت 10:56
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-07 ساعت 23:58
RE: من و مهاجرت - توسط r_ent - 2013-04-12 ساعت 23:14
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-12 ساعت 22:14
RE: من و مهاجرت - توسط nora - 2013-04-12 ساعت 22:55
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-13 ساعت 00:14
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-13 ساعت 01:37
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-15 ساعت 01:49
RE: من و مهاجرت - توسط visa2015 - 2015-09-25 ساعت 22:12
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2015-10-10 ساعت 12:38
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-15 ساعت 04:26
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-16 ساعت 03:09
RE: من و مهاجرت - توسط Omidooo - 2013-04-16 ساعت 09:45
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-17 ساعت 01:05
RE: من و مهاجرت - توسط amiz.abdollah - 2013-06-03 ساعت 21:44
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-06-04 ساعت 00:03
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-17 ساعت 02:43
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-18 ساعت 19:03
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-19 ساعت 16:25
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-19 ساعت 17:09
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-19 ساعت 20:51
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-20 ساعت 02:48
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-22 ساعت 02:09
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-23 ساعت 00:55
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-23 ساعت 01:26
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-23 ساعت 23:50
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-25 ساعت 22:40
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-26 ساعت 17:28
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-28 ساعت 21:56
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-28 ساعت 22:54
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-30 ساعت 01:39
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-04-30 ساعت 02:31
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-02 ساعت 01:24
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-02 ساعت 03:27
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-04 ساعت 16:41
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-04 ساعت 23:51
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-05 ساعت 12:58
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-12 ساعت 02:17
RE: من و مهاجرت - توسط Ali_Kh - 2013-05-12 ساعت 23:37
RE: من و مهاجرت - توسط hitab - 2013-05-13 ساعت 20:19
RE: من و مهاجرت - توسط mehdi110 - 2013-05-14 ساعت 01:13
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-14 ساعت 00:57
RE: من و مهاجرت - توسط hitab - 2013-05-14 ساعت 07:51
RE: من و مهاجرت - توسط nooshshahnar - 2013-05-14 ساعت 11:36
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-16 ساعت 02:50
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-18 ساعت 19:35
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-20 ساعت 01:00
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-30 ساعت 22:18
RE: من و مهاجرت - توسط Ali_Kh - 2013-05-30 ساعت 23:00
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-05-30 ساعت 23:15
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-06-07 ساعت 01:30
RE: من و مهاجرت - توسط payam62 - 2013-06-10 ساعت 20:10
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-07-17 ساعت 02:57
RE: من و مهاجرت - توسط A.R.R - 2013-07-22 ساعت 23:14
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-08-01 ساعت 03:39
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-08-05 ساعت 09:12
RE: من و مهاجرت - توسط A.R.R - 2013-08-09 ساعت 01:01
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-08-11 ساعت 09:36
RE: من و مهاجرت - توسط A.R.R - 2013-08-11 ساعت 17:22
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-08-26 ساعت 14:52
RE: من و مهاجرت - توسط romance33 - 2013-08-26 ساعت 19:29
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-08-27 ساعت 00:25
RE: من و مهاجرت - توسط A.R.R - 2013-08-27 ساعت 01:06
RE: من و مهاجرت - توسط gbtm - 2013-08-27 ساعت 01:41
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-09-02 ساعت 21:33
RE: من و مهاجرت - توسط afshin4749 - 2013-09-02 ساعت 23:05
RE: من و مهاجرت - توسط afshin4749 - 2013-09-04 ساعت 06:37
RE: من و مهاجرت - توسط afshin4749 - 2013-09-05 ساعت 07:29
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-09-05 ساعت 09:41
RE: من و مهاجرت - توسط afshin4749 - 2013-09-08 ساعت 06:10
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-09-09 ساعت 07:34
RE: من و مهاجرت - توسط smpf - 2013-09-09 ساعت 08:29
RE: من و مهاجرت - توسط sepideh IR - 2013-09-09 ساعت 21:57
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-09-10 ساعت 01:45
RE: من و مهاجرت - توسط A.R.R - 2013-09-10 ساعت 18:40
RE: من و مهاجرت - توسط A.R.R - 2013-09-24 ساعت 20:25
RE: من و مهاجرت - توسط romance33 - 2013-09-24 ساعت 21:54
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-10-03 ساعت 14:01
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-10-05 ساعت 08:53
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-10-17 ساعت 02:49
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-10-31 ساعت 16:04
RE: من و مهاجرت - توسط mhz_ir - 2013-11-02 ساعت 07:10
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-11-02 ساعت 13:16
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-11-02 ساعت 13:30
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2013-11-04 ساعت 12:52
RE: من و مهاجرت - توسط rezijon - 2013-11-08 ساعت 22:07
RE: من و مهاجرت - توسط nicole.gemini - 2013-12-15 ساعت 00:22
RE: من و مهاجرت - توسط مهرآسا - 2013-12-15 ساعت 14:03
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2014-01-22 ساعت 08:46
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2014-01-22 ساعت 09:15
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2015-09-25 ساعت 12:09
RE: من و مهاجرت - توسط Tolu IR - 2015-11-01 ساعت 14:58
RE: من و مهاجرت - توسط msr839 - 2016-01-08 ساعت 12:28
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2019-05-24 ساعت 23:46
RE: من و مهاجرت - توسط sadeghi897 - 2022-03-26 ساعت 12:23
RE: من و مهاجرت - توسط ?!Seattle - 2022-05-09 ساعت 13:40
RE: من و مهاجرت - توسط razeman - 2023-10-02 ساعت 01:09



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان