2013-09-30 ساعت 00:02
(2013-09-29 ساعت 23:26)ماتیتی نوشته:(2013-09-29 ساعت 23:18)محبت نوشته: ممنون از محبت جان عزیز.
اما کجاش قیمت ماشینو و خوردو خوراک ارزونه؟ سیب کیلوئی ده هزارتومن. صد رحمت به 206 ده هزاردلاری. ماهی شش هفت میلیون اجاره اونم تو سیاتل وای به LA. ماهی پانصد هزار تومن اب و برق. مگه درامد چقدر در میاد؟
سلام
دیگه شرمنده بخدا قیمت گذاریش با من نیست
ممنون محبت جان از اطلاعاتی که دادی. اطلاعات شما حتما مستند و درسته. من با خودم دارم کلنجار میرم که با این اوصاف ایا اصلا این شوقی که به مهاجرت داریم با واقع بینی همراهه یا با این مخارج یه توهمه و رویائی غیر حقیقی؟
[/quote]
سلام
خواهش میکنم وظیفه ست اما باید دوستان این مورد رو قطعا در بگیرن که روند هزینه ها به این شکله و میبایست آمادگی لازم رو بدست بیارن تا کارهای پست رو بپذیرن تا زمانیکه تخصصشون پذیرفته بشه برای مثال یکی از دوستان من که پزشکه بعد از 8ماه از جیب خوردن وارد یک کارگاه شیرینی پزی شد و متاسفانه به لحاظ روحی شرایط خوبی نداره و تقریبا تو این مدت بیشتر سرمایه ش رو مصرف کرده بواسطه مهاجرت، اسکان و هزینه تحصیل خودش و فرزندش ، رفتن اونجا ساده ست اما اگر درآمدی حاصل نشه بسیار زندگی سخت خواهد شد و 2 نکته بسیار بسیار با اهمیت وجود داره
1- زبان ، چرا که اگر زبان بلد نباشید کار معنی نداره و به این سادگی ها بدست نمیاد و ارتباط با دنیای بیرون به سهولت حاصل نمیشه.
2- براورد مناسب هزینه زندگی و آموزش چرا که معمولا تخصص های ما بعد از آموزشهای اونجا قابل استفاده خواهد بود و البته بدون آموزش اونها هم مقدوره اما سختتر بدست میاد.
از آن روز این خانه ویرانه شد ... که نان آورش مرد بیگانه شد
چو نادان به ده کدخدایی کند ... کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم.
چو نادان به ده کدخدایی کند ... کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم.