2014-01-11 ساعت 02:45
من هم در دلم علامتي فرستادم . تازه به شهر كه هيچ ، به كل مناطقش فرستادم
اينجا وقتي يك خارجي از من ميپرسد كه از كجا امدي ، با افتخار و لبخند ميگويم ايران ، و سرم را هم كمي بلند ميكنم ، ولي بايد اعترافي بكنم ، گاهي اوقات زياد هم افتخار نميكنم . يعني ته دلم اينطوريه ، مخصوصا زماني كه از هموطن ضد حال ميخورم .
چند وقت پيش ، در يكي از سايتها ، يك اقاي به قول خودمان عاقله مردي ، يك عكسي از بازار خشكبار يكي از شهرستانها گذاشته بود ، خب عكس فكر كنم مال خيلي سال پيش بود ، با فتوشاپ خوش اب و رنگش كرده بودن ، طرف كلي هم قربون صدقه نخودچي كشمشها رفته بود خب براي امثال من كه تازه اومديم اينطرف و از قيمت هاي خشكبار و كيفيت اطلاع داريم و اينكه خيلي از مردم شب عيد فقط تخمه كدو ميذارن و پسته ها هم كه قيمتش سربه فلك ميزند و اكثراً هم سمي است و لابلاي برگه ها هم كرم وول وول ميزند ، خيلي مسخره مي ايد كه كسي قربان صدقه اجيل برود . البته من هم كمي به نظر اون شخص احترام گذاشتم و فقط نوشتم كه اينهايي كه الان ارزو داري مثل قبل نيست و كرم و پروانه در لابلاي ان پرپر ميزند طرف ان چنان به خشم امد و انچنان پدر و مادر من را به جلوي چشمم اورد كه انگار خدايي نكرده فحش بد داده ام . اينكه يادم باشد كه از كجا امده ام و پدر و مادرم چه كساني بوده اند و جو گير شده ام و خودم را گم كرده ام و...
خب در ان لحظه چه افتخاري ميتوانم بكنم ؟؟؟ چه حسي به انسان دست ميدهد ؟ به جز اينكه پيش خودم گفتم خدايا شكرت كه نجاتم دادي
اينجا وقتي يك خارجي از من ميپرسد كه از كجا امدي ، با افتخار و لبخند ميگويم ايران ، و سرم را هم كمي بلند ميكنم ، ولي بايد اعترافي بكنم ، گاهي اوقات زياد هم افتخار نميكنم . يعني ته دلم اينطوريه ، مخصوصا زماني كه از هموطن ضد حال ميخورم .
چند وقت پيش ، در يكي از سايتها ، يك اقاي به قول خودمان عاقله مردي ، يك عكسي از بازار خشكبار يكي از شهرستانها گذاشته بود ، خب عكس فكر كنم مال خيلي سال پيش بود ، با فتوشاپ خوش اب و رنگش كرده بودن ، طرف كلي هم قربون صدقه نخودچي كشمشها رفته بود خب براي امثال من كه تازه اومديم اينطرف و از قيمت هاي خشكبار و كيفيت اطلاع داريم و اينكه خيلي از مردم شب عيد فقط تخمه كدو ميذارن و پسته ها هم كه قيمتش سربه فلك ميزند و اكثراً هم سمي است و لابلاي برگه ها هم كرم وول وول ميزند ، خيلي مسخره مي ايد كه كسي قربان صدقه اجيل برود . البته من هم كمي به نظر اون شخص احترام گذاشتم و فقط نوشتم كه اينهايي كه الان ارزو داري مثل قبل نيست و كرم و پروانه در لابلاي ان پرپر ميزند طرف ان چنان به خشم امد و انچنان پدر و مادر من را به جلوي چشمم اورد كه انگار خدايي نكرده فحش بد داده ام . اينكه يادم باشد كه از كجا امده ام و پدر و مادرم چه كساني بوده اند و جو گير شده ام و خودم را گم كرده ام و...
خب در ان لحظه چه افتخاري ميتوانم بكنم ؟؟؟ چه حسي به انسان دست ميدهد ؟ به جز اينكه پيش خودم گفتم خدايا شكرت كه نجاتم دادي
€€€ ღ 2013AS آنکارا ۳ نفر ღ آخر نوامبر ღ کلیرنس118 روز ღ سفرنامه ღ اطلاعات کلیرنس ღ منتظر سرا ღ ۱۱۸ مهاجرسرا