2014-01-13 ساعت 11:14
زندگی ما ایرانی ها حکایت پرنده ای در قفسه . یعنی تا وقتی چشم باز کرده فقط محیط قفس رو دیده و نمی دوونه اون بیرون چه خبره . وقتی صاحب پرنده ، اونو با قفس بیرون می بره تازه می فهمه دنیایی غیر قفس هست ! آرزو می کنه جای اوون پرنده های بیرون قفس باشه !! یه روز دره قفس از روی شانس پرنده باز می مونه ! پرنده به سرش می زنه از این شانس استفاده کنه و این آزادی و تجربه کنه و از قفس می پره ! لحظات و ساعت های اول سر مست از این آزادیه ! اما وقتی که شب شد می ترسه و به یاد اون قفس می افته ! فراموش می کنه که پرنده های آزاد دیگه چه جوری شب رو بدون قفس سر می کنن!!! و تصمیم به بازگشت می گیره بازگشتی که تا آخر عمرش مجبور می شه توی همون قفس بمونه !!! حالا اگه این پرنده 2 روز بر ترسش غلبه می کرد و زندگی بدون قفس و یاد می گرفت لازم نبود تا آخر عمرش زندانی باشه ! ( اگه طولانی شد معذرت اما لازم بود یه دین رفاقتی که به مهاجرسرایی ها داریم ادا کنیم و یه تلنگری بزنیم به اونایی که الان از رفتنشون پشیمونن و اینکه در تصمیم گیری عجله نکنن )
شماره کیس:**2014AS45 ،تاریخ رویت قبولی: 2 می 2013 ،کنسولگری:ایروان ،ارسال فرم های اول:10 می با ایمیل ، پاسخKCC به ارسال اول: 3 روز بعد .مصاحبه 08April. افراد كيس: 2 نفر . کلیرنس (معاف. شغل خصوصی )، آپ : 18و19 آگوست هر دونفر باهم
بعد از یک سال و نیم انتظار ، ویزا به ما نرسید !
بعد از یک سال و نیم انتظار ، ویزا به ما نرسید !