کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه
سلام دوستان عزیزم
بنا به دلایلی که نمیدونم بعد سالها بودن در مهاجرسرا نتونستم تایپیکی جداگانه درست کنم و داستان عجیب ولی واقعی ویزا گرفتنم رو براتون بگم،امیدوارم که به درد دوستان بخوره،
بعر از پنج سال تحمل دوری و ندیدن پدر و مادر در حالی که مادرم سیتیزن شده بودند و پدرم تو امتحان کتبی رد شده بودند و ما در کتگورریf2b در حال انتظار بودیممرغ شوم مریضی سرطان بالای سر پدرم نشست و همه رو شکه کرد، متاسفانه پدرم مبتلا به سرطان مثانه شده بود که به استخوان هاش هم سرایت کرده بود، وصعیت عجیبی برای من و خواهرم در ایران و پدر و مادرم در امریکا بود چون امکان مسافرت هیچ کدام نبود
زن عموم دست بکار شدن و شروع کردن از دکتر نامه گرفتن که پدر من 5سال بچه هاش رو ندیده و باید ببینه و از بیمارستان نامه گرفتن و از 2 تا از سناتورهای این ایالت هم نامه گرفتن اول برای سفارت امریکا در دبی که همون ابتدا جواب رد داد، سنتاور دیگه پیشنهاد دادن که نامه رو به سفارت تو ارمنستان بزنیم که از لین طرف زن عموی من و از ایران هم ما نامه زدیم و اونها جواب دادن که هنوز هیچ وقتی از طرف ما گرفته نشده برای مصاحبه، بلافاصله وقت مصاحبه برای ویزای توریستی از تو سایت خود سفارت که به زبون فارسی هم بود گرفتم برای 25 دسامبر، یعنی 5 روز مونده به سال نو میلادی
حالا وقت مصاحبه رو گرفته بودم اما نه بلیط هواپیما پیدا میشد و نه اتوبوس، چندتا از مدارکم هم دست وزارت امور خارجه مونده بود، بماند که بخاطر غیبت هایی که برای جور کردن مدارک از محل کارم داشتم با من تسویه حساب کردن !
مصاحبه ما روز 4 شنبه بود و ما به سختی تونستیم در ساعت 10 صبح روز 2 شنبه 2تا بلیط از دفتر مرکزی گیتی سفر ایرانیان تهیه کنیم برای ساعت 1 بعد از ظهر 2 شنبه، که تازه ساعت 12 مدارک من آماده شد,
پس چاره ای نبود یه بلیط هواپیما برای یاعت 5 بعد از ظهر همان روز برای تبریز گرفتیم که بریم تبریز و از اونجا همون اتوبوس رو سوار بشیم,با رانده اتوبوس هم تلفنی هماهنگ کردیم که ما رو سر راه تو تبریز سوار کنه,ساعت 5 تو هواپیما بودیم هواپیما تا لب باند هم رفت بعد دور زد و برگشت و اعلام کردن که به علت آلودگی هوا و نبود دید کافی تو تبریز هیچ هواپیمایی قادر به فرود نیست و پرواز کنسل شده, شرایط عجیبی بود اصلا نمیدونستیم که چیکار باید کرد همه چیز بهم ریخته بود و هر دری رو که میزدیم بسته بود,بناچار اومدیم میدان آرژانتین و 10 شب با اتوبوس به سمت تبریز راه افتادیم,اتوبوس ارمنستان هم از دست دادیم, سعت 5 صبح رسیدیم تبریز و یه تاکسی به قیمت 70 تومن تا لب مرز کرایه کردیم که ساعت 9 صبح تو هوای بسیار سرد ما رو رسوند لب مرز نوردوز و 75 تومن گرفت,البته از دم گیت ورودی تا ساختمان مرزبانی هم مجبور شدیم پیاده بیایم,داخل ساختمان هیج خبری نبود , یه آقای نسبتا جوان هم بود که تا ما رو دید و فهمید میخوایم بریم ارمنستان گفت که اگر خواستین بیاین 3 نفری یه تاکسی بگیریم که ارزون تر بشه البته من هم با کمی ترس و لرز بخاطر همراه بودن خواهرم قبول کردم , بعد از کنترل پاس و عوارض خروج و خارج شدن از مرز ایران باید پیاده تا ساختمان مرزبانی ارمنستان میرفتیم, در طول مسیر یه آقای ایرانی که از ارمنستان برمیگشت به ما گفت که یک نفر به اسم گئو هست که آدم منصفی هستش و میتونه شما رو برسونه تا ارمنستان و ماشینش هم بنز هستش و در طول راه به بهانه الکی ماشین رو عوض نمیکنه و الحق هم آدم خیلی خوبی بود و دروغ نمیگفت,
خلاصه بعد از پرداخت پول 6000 درام برای ویزای 2 نفر سوار ماشین شدیم و به ست ایروان راه افتادیم , راننده آدم خیلی خوبی بود و از اهالی اطراف مرز بود و به خوبی فارسی و ترکی و البته ارمنی هم صحبت میکرد , در طول راه یه سیمکارت هم به ما داد که پولی هم نگرفت بایتش , ساعت 9 شب رسیدیم به ایروان , از شدت سرما شیشه های ماشین یخ زده بود و پایین نمیومد و دمای بیرون حدود 15 درجه زیر صفر بود, کلا 3 نفرمون 100 دلار به راننده بنز دادیم و یه تاکسی گرفتیم برای هتلی که از قبل رزو کرده بودیم,هتل نورک رزیدنس که هتل جدیدی بود و البته از مرکز شهر دور,راننده تاکسی بعد از چونه زدن ما و گئو با 3000 درام قبول کرد ما رو برسونه که جلو در هتل طلب 5000 درام میکرد به جای 3000 درام که خوشبختانه پول خرد همراهم بود و همون 3000 درام رو بهش دادم , کلا راننده تاکسی ها در ایروان اگر بفهمن که غریب هستی و کرایه ها رو نمیدونی هرچقدر دلشون بخواد میگیرن مگه اینکه تاکسی متر زده باشن که با تاکسی متر کرایه ها ارزونتر میشه کلا,هتل نورک رزیدنس هتل جدیدی بود و بسیار سرد!!!!بعد از استراحت بخاطر 24 ساعت مسافرت و هی عوض کردن ماشین رفتیم پیتزا فروشی نزدیک هتل و یه غذای گرم بعد از مسافرتی طولانی و سخت تو سرمای غیر قابل تحمل ایروان خوردیم و برگشتیم هتل واستراحت برای فردا که مصاحبه داشتیم,
--------------------------------------------------------------------------------
مصاحبه ما ساعت 9:45 بود,ساعت 9 یه تاکسی اومد جلو هتل و بعد از پرداخت 100 دلار به هتل بابت گرفتن پاسپورتهامون به سمت سافرت راه افتادیم ,در در سفارت نامه های کانفرم وقت سفارت و پاسپورت هامون رو با اسممون که توی لیستشون بود چک کردن و ما رو به سمت ساختمان داخلی هدایت کردن-حدود 15 نفر داخل سفارت بودن و همه هم ایرانی -2تا دختر خانوم که برای ویزای تحصیلی اقدام کرده بودند و مصاحبشون به انگلیسی بود که به علت جوان بودن رد شدن!!!یه آقا که برای یه دوره آرایشگری میخواست بره و چون مصاحبه اش به فارسی بود رد شد , یه اقای دکتر که میگفت بیشتر از 30 عنوان کتاب نوشته با کلی مدارک قوی مالی که یکضرب ویزا گرفت !!!!داخل یه اتاق جدا یه زن و شوهر مصاحبه داشتن , البته شما میتونستین کاملا صدای مصاحبه شونده ها و آفیسر رو بشنوین, بعد از انگشت نگاری و منتظر بودن شماره ما رو تو همون اتاق جداگانه اعلام کردن,آفیسر کاملا به فارسی مسلط بود و بسیار خوش برخورد و مودب,من شروع به صحبت کردم و به آفیسر گفتم که پدرم سال 2009 برای ما اقدام کرده و ما پرونده و کیس نامبر داریم و نامه های بیمارستان و سناتور رو بهش نشون دادیم و بعدش رفت تا با کنسول صحبت کنه بعد از نیم ساعت اومد و نامه های اشتغال به کار و بانک رو هم نگاه کرد و در مورد شغل من پرسید و بعدش گفت که یه سری مراحل اداری داره که بعد از 2 تا 5 ماه میتونیم جواب بدیم که آیا ویزا بهتون تعلق میگیره یا نه , و بعد یه مقدار خودمونی تر صحبت کرد در مورد سرطان و اینکه خواهر خودش هم سرطان داشته و از دنیا رفته و همدردی با ما,بعد هم با کمال احترام جلوی ما بلند شد و از ما خداحافظی کرد ما هم با ناراحتی تمام اومدیم تو سالن انتظاری که بعد از 1/5 ساعت مصاحبه دیگه کسی توش نمونده بود,بعد خواهرم از پشت شیشه آفیسر رو صدا کرد و بهش گفت که بعد 2 ماه تا 5 ماه دیگه اصلا این ویزا به درد ما نمیخوره,اگر اینجوری باشه ما اصلا نمیخوایم و آفیسر هم کلی معذرت خواهی و گفت که میفهمه ما تو چه موقعیتی هستیم و هر کاری بتوونه برای ما میکنه و اینکه بعهد از یکی دو هفته یه ایمیل بهش بدیم تا بتونه هر کاری میشه رو کرد و ما هم برگشتیم به هتل و از زور خستگی بیهوش چند ساعتی رو خوابیدیم
برای برگشتن به ایران هم چون باز با نبود بلیط مواجه شدیم به همون راننده که باهاش اومده بودیم زنگ زدیم و چون خودش مسافر داشت یکی از دوستاش رو معرفی کرد که یه میتسوبیشی ون فرمون راست داشت که خیلی راحت تر از بنز خودش بود و با 100 دلار ما رو برگردوند لب مرز نوردوز , البته خود گئو هم تو ایروان که بودیم چند باری زنگ زد تا ببینه که مشکلی نداریم و یا جایی گیر نکرده باشیم
از مرز که رد شدیم ساعت 8:30 شب بود و ما برای ساعت 10 یه اتوبوس رزو کرده بودیم برای تهران اما علیرغم تلاش راننده پرایدی که ما رو آورد تا تبریز(یه جایی دیگه بهش گفتم آقا اصلا نرسیدیم به اتوبوس مشکلی نیست اقلا سالم برسیم تبریز)به اتوبوس نرسیدیم و هیچ ماشین دیگه ای هم برای تهران نبود ( به خاطر 28 صفر همه رفته بودن مشهد و اونهایی هم که بودند جا نداشتن و جلوی هر اتوبوس 20 نفر وایساده بود برای جای خالی اضافه)
قصه سفر سخت ما با این نبود اتوبوس تکمیل شد و مجبور شدیم شب رو تو هتل تو تبریز بمونیم و فردا صبح با اولین اتوبوس به سمت تهران برگشتیم و بعد از رسیدین به تهران تب و لرز و خستگی مفرطو فردا صبح هم اولین روز کاری در محل کار جدید رو شروع کردم
--------------------------------
بعد از حدود 20 روز خیلی سخت و غم انگیز به زن عموی من گفته بودن که به هیچ وجه ویزا به ما داده نمیشه ولی سفارت هیچ نامه ای به ما نداده بود
من هم با کلی ناراحتی که میرم و بست میشینم دم سفارت و این فکرها و حرفها یه نامه به سفارت زدم که همون روز جواب دادن که ما به سختی داریم روی پرونده شما کار میکنیم و بعد از 3 روز شماره های ما تو سایت اعلام شد و در کمال ناباوری و ناامیدی به ما ویزا دادن, که صد البته جون دوباره ای هم به پدر بیمار ما داده شد و ما الان 2 ماه هست که در کنار خانواده هستیم
سفر دوم من هم برای گرفتن ویزای خودم و خواهرم بود که چیز فوق العاده ای نبود بجز اینکه عصر روزی که پاسپورتهامون رو بهشون دادم به من زنگ زدن و گفتن که به خواهر شما ویزا میدیم ولی برای شما Additional processing خورده که بعد از 1 روز !!!!!!هم جوابش اومد و به من هم ویزام رو دادن و 3 روز بعدش هم ما اومدیم اینجا
و بعد از 6 سال تونستیم پدر و مادرمون رو ببینیم
دوستان اینجا 2 چیز رو فهمیدم ول اینکه که مردم آمریکا اگر هر کمکی از دستشون بر بیاد انجام میدن برای شما و خیلی مهربان هستند و دوم اینکه همیشه صداقت و راست گوئی اینجا جواب میده (برعکس ایران)
پاسخ


پیام‌های این موضوع
سفرنامه - توسط hanim - 2009-05-31 ساعت 11:23
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2009-11-17 ساعت 13:11
RE: خاطرات گرین کارت - توسط morahnama - 2009-11-21 ساعت 21:39
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2009-11-23 ساعت 13:02
RE: خاطرات گرین کارت - توسط morahnama - 2009-11-24 ساعت 18:01
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2010-02-09 ساعت 13:29
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2010-02-09 ساعت 15:17
RE: - توسط amjad - 2013-12-09 ساعت 15:15
RE: سفرنامه و خاطرات دریافت گرین کارت خانوادگی - توسط amir_khoramian - 2014-03-28 ساعت 05:56
RE: سفرنامه - توسط مير منصور - 2014-12-28 ساعت 12:53
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-01-07 ساعت 14:40
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-01-12 ساعت 16:16
RE: سفرنامه - توسط amjad - 2015-01-13 ساعت 08:01
RE: سفرنامه - توسط مهتاب 83 - 2015-01-17 ساعت 01:02
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-01-17 ساعت 02:41
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-01-31 ساعت 23:13
RE: سفرنامه - توسط پروانه - 2015-02-01 ساعت 01:45
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-02-02 ساعت 15:35
RE: سفرنامه - توسط مهتاب 83 - 2015-02-01 ساعت 15:02
RE: سفرنامه - توسط پروانه - 2015-02-05 ساعت 13:09
RE: سفرنامه - توسط Ninashdd - 2015-03-10 ساعت 21:03
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-05-09 ساعت 11:36
RE: سفرنامه - توسط babak.n - 2015-05-09 ساعت 13:46
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-05-09 ساعت 14:57
RE: سفرنامه - توسط mrb - 2015-05-13 ساعت 12:38
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-05-13 ساعت 13:55
RE: سفرنامه - توسط samiraaa - 2015-05-16 ساعت 02:46
RE: سفرنامه - توسط ZAN - 2015-06-12 ساعت 11:37
RE: سفرنامه - توسط Tolu IR - 2015-08-15 ساعت 13:42
RE: سفرنامه - توسط aghigh125 - 2015-08-19 ساعت 15:41
RE: سفرنامه - توسط Ali.karimi - 2015-08-19 ساعت 22:16
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-09-23 ساعت 10:49
RE: سفرنامه - توسط arel - 2015-10-26 ساعت 00:33
RE: سفرنامه - توسط hamiii - 2015-11-06 ساعت 01:12
RE: سفرنامه - توسط m_vaziran - 2015-11-06 ساعت 09:15
RE: سفرنامه - توسط m.abdeahad - 2015-11-06 ساعت 01:19
RE: سفرنامه - توسط hamiii - 2015-11-06 ساعت 01:31
RE: سفرنامه - توسط Ali.karimi - 2016-03-23 ساعت 03:41
RE: سفرنامه - توسط nargesi - 2016-07-13 ساعت 00:11
RE: سفرنامه - توسط marryass - 2017-06-02 ساعت 19:50
RE: سفرنامه - توسط bahpak - 2017-06-05 ساعت 13:50
RE: سفرنامه - توسط باب - 2018-01-13 ساعت 09:51
RE: سفرنامه - توسط akimomon - 2018-10-24 ساعت 09:00
RE: سفرنامه - توسط 18Niki - 2018-10-24 ساعت 13:04
RE: سفرنامه - توسط maymary1220 - 2018-10-24 ساعت 15:00
RE: سفرنامه - توسط Hesami85 - 2018-10-16 ساعت 11:31
RE: سفرنامه - توسط باب - 2018-11-21 ساعت 20:32
RE: سفرنامه - توسط zeynab_jafari - 2018-10-24 ساعت 17:53
RE: سفرنامه - توسط mnmohsen - 2021-02-28 ساعت 01:15



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان