کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه
سلام دوستان اینک قسمت دوم سفرنامه بنده!
همونطور که قبلا گفتم وقت معاینات ساعت 4 بود و بیمارستان ساعت 5 تعطیل میشد . از اونجا که آدم محتاطی هستم از لیدر تو خواهش کردم که شخصی را که هم فراسی بلد باشه و هم ارمنی باشه به من معرفی کنند . هزینه اش نبود ، چیزی که مهم بود زمان بود . ایان خانمی را معرفی کرد که از هموطنان ارمنی بودند و خیلی خوش برخورد . آخر هم نفهیدم اسمشون ژنیس بود یا ژینس بود یا ژینوس بود ... خلاصه آخرش هم اسمشو درست یاد نگرفتم . این خانم 30 دلار ازم گرفت و منو تو بیمارستان همراهی کرد. ولی یکجایی بدرد خورد که 100 دلار بیشتر میارزید .
وقتی که به بیمارستان رسیدیم دم در اتاق دکتر کریستین خانم دیگری در را باز کرد و گفت که دکتر استراحت میکنند و کمی صبر کنید . بعد از حدود 15 دقیقه در را باز کرد و ما داخل شدیم . خانم دکتر کریستین میانسال هستند و کم حرف . خانم دیگری اونجا هستند به نام نازی اگر اشتباه نکنم که خیلی روان فارسی صحبت می کنند . توضیحات کاملی دادند و سوال های کاملی پرسیدند . در مقایسه با 3 سال پیش که در ترکیه بودم معاینات خیلی مفصلی انجام شد . خب تو سن و سال من و بعد از عمری کار کردن ، اشکال و ایراد فنی هست ولی خدا را شکر کاملا سالم هستم فقط بعد از معاینه چشم بهم گفت که برو عینکتو عوض کن! خانمی که قد را اندازه میگرفت ، دستش به علامت قد نمیرسید و میخواست ازم بالا بره!! Big Grin بعد از قد و وزن ، دکتر خیلی با دقت به صدای قلب و ریه های من گوش کرد ، دندانها را معاینه کرد و حتی ضایعه پوستی را از که زمان جنگ روی پا های من بوجود آمده بود دید و ازم در موردش توضیح خواست و پرسید چرا دنبال درمانش نرفتی؟ البته من بهش نگفتم که این مال جنگه فقط گفتم که پزشک های ایرانی تا حالا نتونستن درمان قطعی براش پیدا کنن ، انگار اصلا نمیفهمن این چیه! آخر معاینه توسط همکارش اصطلاح پزشکی را بکار برد و بعد گفت که این درمان قطعی نداره و موارد دیگری که به این بحث مربوط نیست . ایشالا در جای دیگری اگر لازم بود مطرح میکنم.
فراموش نکنید که حتما برای معاینات کارت واکسن را به همراه دو تا عکس و 45000 درام پول نقد باشته باشید (دلار قبول نمیکنند). اگر تمام واکسن ها را بطور کامل زده باشید هزینه اضافه ای گردن شما نمیافته! من تقریبا 10-15 روز قبل به انیستیو پاستور تجریش مراجعه کردم و کارت واکسنم رو چک کردم . فقط یک واکسن آنفولانزا کم بود که اونم همونجا انجام شد!
بعد از معاینات دوتا رسید داد که برای گرفتن عکس و آزمایش خون ببریم .
اول رفتیم سراغ قسمت عکاسی که نزدیک تر بود . چند نفری اونجا بودند و من نوبت آخری بودم . نوبت را سپردم به هموطنی که اونجا بود و رفتیم آزمایگاه خون که پشت حیاط بود و با کمال تعجب دیدیم که درش بسته است!! اینجا بود که اون خانم ژنیس بکار آمد و گفت بشین برم پیداش کنم . خلاصه بعد از 7-8 دقیقه کشون کشون خانمی را در حال قرقر کردن آورد دم در آزمایشگاه . خانمه کلید انداخت در آزمایشگاه را باز کرد و به صندلی اشاره کرد که یعنی بشین خون بگیرم . بعدش برای 3 میلی لیتر ناقابل چنان سرنگی به دستم فرو کرد که از یک اسب اونجوری خون نمیگیرن!! Sad بعدش ژنیس بهم گفت که از تو مینی بوس طرف رو کشیده بیرون و آورده تا اینجا! خانمه آخرش معذرت خواهی کرد و به ژنیس گفت که فکر میکرده تمام شده و یادش نبوده که منم هستم . به منم گفت Sorry! نفهمیدم به خاطر سرنگه بود یا به خاطر اینکه مارو ول کرده بود و رفته بود!! دستگاه های رادیولوژی نو بود به نظرم تازه نصب کرده بودند. وضعشون خوب شده انگار!!
روز سه شنبه قشنگ تا ساعت 5 صبح خوابیدم! یعنی 5 صبح بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد!! پاشدم و یک دوش آب سرد طولانی گرفتم و رفتم سراغ لباس ها! عادت دیرینه ای دارم که وقتی یک قرار ملاقات خیلی مهم دارم حتما یک چیز نو میپوشم مثلا یک جوراب نو یا حتی یک زیرپیراهنی نو! اونروز متوجه شدم که تقریبا همه لباسهام نو هستند بجر کراوات! حتی لباس های زیر هم نو بودند!! بعدا به خودم گفتم اگه اینم نو خریده بودی الان به کلیرنس نمیخوردی!
از تور یک تاکسی دربست گرفتم و ساعت 11 و نیم به سمت بیمارستان حرکت کردم . اکثر کسانی که تو هتل با ما بودند برای ویزای دانشجویی آمده بودند و همراهی برای آن روز نبود . اتاقی که جواب ها را میدهند 119 هست و با اتاق معاینات فرق میکنه. چند نفری از هموطنان هم اونجا بودند . همکار دکتر همه رو صدا کرد و به فارسی همه چیز را توضیح داد و گفت که عکس و برگه واکسن را به سفارت نبرید (یک عکس تمام قدی انداخته بودند که بیا و ببین! ) و به جای کارت واکسن هم یک کاغذ دیگه داد که امضا کرده بود و گفت که این کارت واکسیناسیون شماست که در آمریکا بدرد میخوره . در آخر هم به همه تبریک گفت. از اونجا با همون تاکسی رفتم سفارت . دم در سفارت هم عده ی زیادی ایستاده بودند . از راننده تاکسی خواهش کردم که عکس رادیولوژی منو تو تاکسی پیش خودش نگه داره و ساعت 5 دوباره بیاد دنبالم . نپرسید چقدر پول تاکسی دادی!! البته یادآوری کنم که از میدان مرکزی شهر مینیبوس شماره 67 راه میافته و درست جلوی بیمارستان موراتسان ایستگاه داره!
معمولا اول کسانی را راه میدهند که زن و بچه همراهشون باشه و فرقی هم برای ایرانی و غیر ایرانی قائل نمیشند (مثل ترکیه نیست). از شانس من اونروز تقریبا همه زن و بچه دار بودند بجز من و آقای دیگری که لاتاری قبول شده بود و مجرد بود .
داخل سفارت خانم خوش رویی از یک باجه جداگانه همه را یکی یکی صدا میزنه و مدارک و اثر انگشت ها را میگیره . از من درباره شغلم سوال کرد و پرسید الان چیکار میکنی؟ وقتی پاسخ دادم پرسید ولی شما جای دیگری هم استخدام هستی و به من نگفتی!!؟؟ گفتم نه خانم من از روز اولی که خودمو شناختم برای خودم کار کردم و همیشه کارفرما بودم نه کارمند! گفت ولی اینجا چیز دیگه ای نوشتی! تازه یادم افتاد که خانمم تو فرم I-130 چون اون زمان تو بورس فعالیت میکردم شغل منو نوشته بود بورس! بهش توضیح دادم که نه خانم این بورسه و من اونجا استخدام نیستم و فقط سرمایه گذاری میکنم . بلاخره قانع شد .
اول شناسنامه و پاسپورت و کارت پایان خدمت و قباله ازدواج را گرفت . بعد مدارک مالیاتی و اسپانسر همسرم را ازم خواست . خانمم به اندازه ی یک بسته 500 برگی کاغد از مدارک برام فرستاده بود و همه را هم دسته بندی کرده بود و علامت گذاشته بود . بهش گفتم خانمم اینا رو فرستاده ، بنده خدا گفت بده من خودم نگاه میکنم. از بین اون همه کاغذ کلا فقط برگه مالیاتی 2013 خانمم و فرم جونیت اسپانسرش رو برداشت و بقیه رو پس داد و گفت اینا زیادین!!! همش 10-15 صفحه رو برداشته بود!! اثر انگشت را گرفت و گفت بنشین . تقریبا نفرای آخر بودم که برای مصاحبه صدام کردن . آقایی که با سختی اسم منو از بلندگو خواند مرد میانسال و خوشرویی بود . با یک ریش خاکستری و صورت باریک . پیراهن آستین کوتاه و کراوات . چقدر خوب بود که صندلی داشت و میتونستی بنشینی. بعد از سلام واحوال پرسی ازم خواست که یک قسم نامه که به فارسی و انگلیسی نوشته شده بود بخوانم . بعد پرسید دخترت کجاست؟ چرا نیاوردیش اینجا؟ اصلا متوجه نشدم چی میگه! خیلی بد فارسی حرف میزد . دوباره تکرار کرد ، گفتم اون پیش مادرشه و الان به احتمال قوی تازه از خواب بیدار شده و داره آماده میشه که بره مدرسه. سوال بعدی را که پرسید دیدم باز نمیفهمم چی میگه! به انگلیسی بهش گفتم بهتر نیست انگلیسی صحبت کنیم؟ باور کنید انگلیسی من از فارسی شما بهتره! خندید و گفت چرا خب خیلی بهتره! خیلی خوشش اومد! بعد از این دیگه مکالمات انگلیسی بود . ازم پرسید چکار میکنی؟ گفتم تقریبا هیچی جز چند تا مشاوره با شرکت خودم که در حال حاضر عضو هیئت مدیره نیستم! فقط منتظرم ویزا را بگیرم و برم پیش خانوادم . اگه همین الان ویزا را بدی از همینجا پرواز میکنم به سمت واشنگتن! انقدر که دلم برای دخترم تنگ شده! خندید و به فارسی گفت ایشالا! بعد پرسید چرا شما اینجا هستی و خانوادت اونجا؟ توضیح دادم که سال 2011 کلیرنس من به 30 سپتامبر نرسید و تصمیم گرفتیم که اونها برند و از اونجا اقدام کنند . اولش فکر میکردیم که 5-6 ماه بیشتر طول نمیکشه! سری تکون داد و شروع کرد به تایپ کردن . از شغل خانمم پرسید جواب دادم ، بعد پرسید جوینت اسپانسرش کیه؟ راستش اصلا نمیدونستم . بهش گفتم دقیقا نمیدونم ، فقط میدونم که در همسایگی خونه ما (یعنی خانمم)زندگی میکنه . بعد مدارک را پس داد و پاسپورت را نگه داشت. به خودم گفتم ایول زدم تو گوش ویزای یکضرب و خانمم 300 دلار پولدار تر شد!! Smile بعد از کلی تایپ کردن انگار که چیزی یادش افتاده باشه پرسید سربازی کجا بودی؟ گفتم سپاه Sad بعد گفتم ولی انتخاب خودم نبود! گفت میدونم! بعد برگه آبی رنگ را برداشت و با پاسپورت بهم پس داد . بعد گفت کلیرنست بیشتر از 3-4 ماه طول نمیکشه بعد بیا ویزاتو بگیر. با لب و لوچه آویزون بهش گفتم نمیشه الان ویزا بدی؟ دلم واسه دخترم... حرف منو قطع کرد و گفت میدونم میدونم ، چند سال از خانوادت دور بودی ، میتونم درکت کنم ، خودمم یک دختر دارم ، ولی این قانونه و دست من نیست ، کاریش نمیتونم بکنم . از نظر من شما هیچ مشکلی ندارید و میتونید به آمریکا برید و به خانوادتون بپیوندید ، به شما تبریک میگم و قول میدم بیشتر از 3-4 ماه طول نمیکشه و به زودی میای اینجا ویزاتو میگیری!! ازش تشکر کردم و خارج شدم . بعد از من فقط یک خانواده 3 نفری و آقای دیگری مانده بودند که همگی لاتاری بودند.
شب با بچه های تور رفتیم رستوران پروانا کنار رودخانه هرازدان. یک جایی شبیه درکه خودمون بود . با این تفاوت که تا ساعت 11 شب بزن و برقص برقرار بود . این جوونای تور که بیشتر دانشجو بودن خیلی بهشون خوش گذشت . روز چهارشنبه هم رفتیم دریاچه سوان و عصر هم بازدید کارخانه ی کنیاک سازی که خالی از لطف نیست ! Tongue
Smile
خب خانمم 300 دلار رو برنده نشد ولی در مورد مصاحبه حق با ایشون بود ، فکر کنم نصفشو باید بهش بدم!! Big GrinCool
بجامانده از لاتاری 2011
PD : April2, 2012 --F2A--  Visa Issued: September 9, 2014  خانوادگی
ورود به آمریکا 7 نوامبر 2014
لطفا در پیام خصوصی سوال مهاجرتی نپرسید!
[/url]سیتیزن از 2020[url=http://www.mohajersara.com/post-549951.html#pid549951]
پاسخ
تشکر کنندگان: amjad ، alvan ، smpf ، amir2640 ، sh-p ، azem2014 ، tartar ، reza16 ، HERMES7 ، sam11 ، Hamid_110 ، radman87 ، Alisalimi ، mpas89 ، Tolu IR ، حاجی واشنگتن


پیام‌های این موضوع
سفرنامه - توسط hanim - 2009-05-31 ساعت 11:23
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2009-11-17 ساعت 13:11
RE: خاطرات گرین کارت - توسط morahnama - 2009-11-21 ساعت 21:39
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2009-11-23 ساعت 13:02
RE: خاطرات گرین کارت - توسط morahnama - 2009-11-24 ساعت 18:01
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2010-02-09 ساعت 13:29
RE: خاطرات گرین کارت - توسط hanim - 2010-02-09 ساعت 15:17
RE: - توسط amjad - 2013-12-09 ساعت 15:15
RE: سفرنامه - توسط مير منصور - 2014-12-28 ساعت 12:53
RE: سفرنامه و خاطرات دریافت گرین کارت خانوادگی - توسط Shahabpk - 2014-06-07 ساعت 15:50
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-01-07 ساعت 14:40
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-01-12 ساعت 16:16
RE: سفرنامه - توسط amjad - 2015-01-13 ساعت 08:01
RE: سفرنامه - توسط مهتاب 83 - 2015-01-17 ساعت 01:02
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-01-17 ساعت 02:41
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-01-31 ساعت 23:13
RE: سفرنامه - توسط پروانه - 2015-02-01 ساعت 01:45
RE: سفرنامه - توسط masmori - 2015-02-02 ساعت 15:35
RE: سفرنامه - توسط مهتاب 83 - 2015-02-01 ساعت 15:02
RE: سفرنامه - توسط پروانه - 2015-02-05 ساعت 13:09
RE: سفرنامه - توسط Ninashdd - 2015-03-10 ساعت 21:03
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-05-09 ساعت 11:36
RE: سفرنامه - توسط babak.n - 2015-05-09 ساعت 13:46
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-05-09 ساعت 14:57
RE: سفرنامه - توسط mrb - 2015-05-13 ساعت 12:38
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-05-13 ساعت 13:55
RE: سفرنامه - توسط samiraaa - 2015-05-16 ساعت 02:46
RE: سفرنامه - توسط ZAN - 2015-06-12 ساعت 11:37
RE: سفرنامه - توسط Tolu IR - 2015-08-15 ساعت 13:42
RE: سفرنامه - توسط aghigh125 - 2015-08-19 ساعت 15:41
RE: سفرنامه - توسط Ali.karimi - 2015-08-19 ساعت 22:16
RE: سفرنامه - توسط montazerf4 - 2015-09-23 ساعت 10:49
RE: سفرنامه - توسط arel - 2015-10-26 ساعت 00:33
RE: سفرنامه - توسط hamiii - 2015-11-06 ساعت 01:12
RE: سفرنامه - توسط m_vaziran - 2015-11-06 ساعت 09:15
RE: سفرنامه - توسط m.abdeahad - 2015-11-06 ساعت 01:19
RE: سفرنامه - توسط hamiii - 2015-11-06 ساعت 01:31
RE: سفرنامه - توسط Ali.karimi - 2016-03-23 ساعت 03:41
RE: سفرنامه - توسط nargesi - 2016-07-13 ساعت 00:11
RE: سفرنامه - توسط marryass - 2017-06-02 ساعت 19:50
RE: سفرنامه - توسط bahpak - 2017-06-05 ساعت 13:50
RE: سفرنامه - توسط باب - 2018-01-13 ساعت 09:51
RE: سفرنامه - توسط akimomon - 2018-10-24 ساعت 09:00
RE: سفرنامه - توسط 18Niki - 2018-10-24 ساعت 13:04
RE: سفرنامه - توسط maymary1220 - 2018-10-24 ساعت 15:00
RE: سفرنامه - توسط Hesami85 - 2018-10-16 ساعت 11:31
RE: سفرنامه - توسط باب - 2018-11-21 ساعت 20:32
RE: سفرنامه - توسط zeynab_jafari - 2018-10-24 ساعت 17:53
RE: سفرنامه - توسط mnmohsen - 2021-02-28 ساعت 01:15



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان