2015-01-02 ساعت 15:58
(2015-01-01 ساعت 13:10)wushu kung fu نوشته: اگه به سابقه من نگاه کنید میبیند چن سالی هست که در این سایتم شاهد خوشحالی و ناراحتی خیالیا بودم یادش بخیر سال 2010 سال شوق بچه های بود که قبول شده بودن الان معلوم نیست کجان و چیکار میکنن ولی دوستان من من به شما یه نصیحتی میکنم یه مهاجر یا یه مهاجرنما(کسی که مهاجرت نکرده هنوز) همیشه مهاجر میمونه حتی اون کسی که در آروزی مهاجرت در کشور خودش میمونه دیگه اونم افکارش سبک زندگیش شبیه گذشته نیست
منم مثل شما خیلی شوق داشتم یه روزی که برم آمریکا و غیره ولی دیگه به این نتیجه رسیدم برم چیکار؟ دوستای جوون 17 18 سالم که الان میگید کنکور و از این حرفا دارید منم از سن شماها به فکر مهاجرت افتادم ولی این فکر زندگیم و خراب کرد
نرفتم رشته ی که میخواستم، یه رشته دیگه رفتم که اونم ول کردم، دختری که عاشقش بودم رو برای رسیدن بهش تلاش نکردم، افسرده شدم،گریه کردم ولی الان فهمیدم که ای برا چی این کارا رو کردم ؟؟ برای آمریکا؟ هه هه هه چرا اینکارا رو کردم واقعا ارزششو داشت !؟؟ دیگه به جای رسیدم که میگم
بیخیال آمریکا
سلام پسر گل
با یه قسمتی از حرفات موافقم. اونجایی که گفتی یه مهاجر همیشه یه مهاجره، حتی اگه هنوز به سرزمینش نرسیده باشه، چون چه جوری میتونه فکر خونه رو از ذهنش پاک کنه!!!!!!!!!
دوستان من تازه رفتم توی 31 سالگی. یعنی 30 رو پر کردم. یادم سال 1999 بود، (مشکلی که میگفتن واسه سیستمای کامپیوتری و اینا قرار بیفته رو یادتون هست؟ به مشکل سال 2000 معروف شده بود، چه زود گذشت....)، بگذریم من از اون موقع یعنی 15 ساله پیش و حتی شایدم زودتر از اون، مست و دیوونه سرزمینم بودم.
انگار توی زندگی های گذشتم بارها و بارها اونجا زندگی کردم. همیشه توی تموم این سالها روزی نبوده که برای حتی یک لحظه هم که شده یاد شادی های که میتونم توی خونم داشته باشم، نیفتاده باشم!!!!!
توی دهۀ سوم زندگیم اونقدر چیز یادگرفتم که واقعا فکر نمیکنم یه پیرمرد اینقدر یاد گرفته باشه. ( باورد کنید، چون دارم با تمام قلبم این مطالبو مینویسم ).
شاید به همه این تجارب نیز داشتم. بله داشتم، ولی حالا دیگه وقتشه. وقتشه وقت رفتن وقشته.............
اینو میخوام بگم :
روزی به خونه بر میگردی. فقط شبا چند دقیقه ای بهش فکر کن، مجسمش کن، عاشقش باش، و این عشق مزد صبوری تو رو خواهد داد، این قاون آفرینشه که هر علتی معلولی رو خلق کنه، هر صدایی پژواکی رو بیافرینه، هر بخششی برکتی رو نصیب کنه........
من دیوانه وار به سرزمینم و بودن و زیستن در اون فکر میکنم
در پناه خدا................
برکت باشد.....................