2015-02-17 ساعت 14:27
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-02-17 ساعت 14:35 توسط tenardie2bai.)
خواستم یاداوری کنم که شما هر جای دنیا هم که برید، حتی در بهترین شرایط هم که باشید مطمئن باشید دلتون برای همین جایی که بهش میگید خراب شده تنگ خواهد شد و برای دیدار دوبارش لحظه شماری خواهید کرد...دوستانی که تجربه زندگی در غربت رو دارند می تونند حرف من رو تایید کنند... یک مهاجر که با برنامه برای مهاجرت اقدام میکنه هیچوقت پل های پشت سرش رو خراب نمی کنه ....
خواهش می کنم از دوستان منتظر که از استفاده کردن واژه زشت «خراب شده» برای توصیف سرزمین مادریشون حذر کنند ...اینقدر هم نق نزنید ، سخت نگیرید که اگه خدای ناکرده ، زبانم لال امسالم خبری از قبولی نشد انرژی برای چرخوندن و گذران زندگی رو داشته باشید و دچار افسردگی مزمن نشید
با آرزوی پیروزی در ماراتن لاتاری برای همه مهاجرسرایی های عزیز
این خانه قشنگ است ولی خانة من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو، آن وطـن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیـزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافة آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانة من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی است
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بیشبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بوَد دامنة آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانة من نیست
خواهش می کنم از دوستان منتظر که از استفاده کردن واژه زشت «خراب شده» برای توصیف سرزمین مادریشون حذر کنند ...اینقدر هم نق نزنید ، سخت نگیرید که اگه خدای ناکرده ، زبانم لال امسالم خبری از قبولی نشد انرژی برای چرخوندن و گذران زندگی رو داشته باشید و دچار افسردگی مزمن نشید
با آرزوی پیروزی در ماراتن لاتاری برای همه مهاجرسرایی های عزیز
این خانه قشنگ است ولی خانة من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو، آن وطـن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیـزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافة آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانة من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی است
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بیشبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بوَد دامنة آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانة من نیست
ناشنوا باش، وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند