2015-02-25 ساعت 22:22
(2015-02-25 ساعت 13:51)قصه گو نوشته: بعد از اين همه سال خوردن و خوابيدن، آخ كمرم ، آخ مج دستم ، آخ گردنم، آخ پام.... ولي چون اميدوارانه دارم زندگي مي كنم، اصلاً مهم نيست ، كارم رو خيلي دوست دارم، به خواب هم نميديدم كه روزي مجبور بشم يازده ساعت سرپا بمونم!! كار كردن اينجا اينجوريه، بايد مواظب باشيم تا جايي كه ممكنه پس اندازمون و پولي كه از ايران اورديم ، دست نخوره. اين طوري با اطمينان بيشتري ميتونيم اينجا زندگي كنيم. خدايا ممنونم.
آفرین به این روحیه. کاش همه ی ما روحیه ای مثل شما داشتیم
خدایا چنان کن سرانجام کار ، تو خشنود باشی و ما رستگار.....