2015-03-06 ساعت 08:01
مامان خانم جون، اينقدر مهربوني كه دلم آروم گرفت.
اين روزا هركسي رو از هم وطنام ميبينم كه انگليسي حرف ميزنه ، بلافاصله ازش مي پرسم چند ساله اينجايي؟ ميگه دو ، سه. منم خوشحال ميگم خدا جون يعني منم تا دو ، سه سال ديگه ميتونم حرف بزنم و اصل مطلب ، بقيه حرفام رو متوجه بشن ؟!! خدا جونم چشمام رو ببندم و باز كنم ببينم دو يا سه سال ديگه شده!!!! ببخشيد انگاري سرم يا قرص و كپسوله! تلاش مي خواد.
ولي بعضي هاي ديگه جواب ميدن ده ، دوازده !!! بعد سؤال ديگه اي ذهنم رو مشغول مي كنه : خدا جون تا ده ، دوازده سال ديگه من اينجام آيا؟
اين روزا هركسي رو از هم وطنام ميبينم كه انگليسي حرف ميزنه ، بلافاصله ازش مي پرسم چند ساله اينجايي؟ ميگه دو ، سه. منم خوشحال ميگم خدا جون يعني منم تا دو ، سه سال ديگه ميتونم حرف بزنم و اصل مطلب ، بقيه حرفام رو متوجه بشن ؟!! خدا جونم چشمام رو ببندم و باز كنم ببينم دو يا سه سال ديگه شده!!!! ببخشيد انگاري سرم يا قرص و كپسوله! تلاش مي خواد.
ولي بعضي هاي ديگه جواب ميدن ده ، دوازده !!! بعد سؤال ديگه اي ذهنم رو مشغول مي كنه : خدا جون تا ده ، دوازده سال ديگه من اينجام آيا؟
**24/خودم/ سه نفر/ابوظبی/ نوامبر/ برگه ی سفید/ كلير بعد از ١٩٢ روز/ ورود به آمريكا: ٢٩ آگوست ٢٠١٤