2015-04-22 ساعت 08:28
يه چيزي خيلي برام جالبه: تا توي ايران هستيم ، ميگيم اگه شده توي آمريكا زمين بشورم، ولي كار مي كنم، كار كه عار نيست. اما تا مي رسيم يادمون ميوفته كه توي ايران مهندس بوديم و دانشگاه رفته ايم و هر كاري رو قبول نمي كنيم. وقتي دنبال كار مي گشتم ، يه خانم ايراني بودن كه به مهاجرين در اين زمينه كمك مي كردند، بهم گفتن كارهايي رو كه به ساير مهاجرين پيشنهاد ميدن ، جرأت نمي كنن به ايراني ها بگن. كارهايي مثل نظافت در هتل. گفت همه مي خوان كار دفتري داشته باشن !!
يكي از ترس هاي ما هم ندانستن زبانه. خيلي ها از توي فروشگاه هايي مثل Ross زبانشون خوب شده. ميگفتن ما هم هيچي بلد نبوديم، اما كمكمون كردند و الان هم هر مشكلي داشته باشيم باز هم كمك مي كنند و تنها نيستيم.
يكي از ترس هاي ما هم ندانستن زبانه. خيلي ها از توي فروشگاه هايي مثل Ross زبانشون خوب شده. ميگفتن ما هم هيچي بلد نبوديم، اما كمكمون كردند و الان هم هر مشكلي داشته باشيم باز هم كمك مي كنند و تنها نيستيم.
**24/خودم/ سه نفر/ابوظبی/ نوامبر/ برگه ی سفید/ كلير بعد از ١٩٢ روز/ ورود به آمريكا: ٢٩ آگوست ٢٠١٤