(2015-04-24 ساعت 01:09)pichak333 نوشته: این خاطره را تعریف میکنم که اگه جواب لاتاری اون طوری که دوست داشتین نبود به فکر راههای دیگه و کشف استعدادهاتون باشینواقعا آفرین تازه رشته تحصیلی هم یه چیزی دیگه بوده
چند سال پیش بابای من چند تا مجله خارجی مشترک بود ، به خاطر همین پستچی محله هر بسته مجله مانندی که از خارج کشور میومد بدون این که آدرسو بخونه مینداخت توی خونه ما (آخه ماشالا هزار ماشالا 3-4 تا شغل داشت ، اگر قرار بود بشینه همه آدرسا رو بخونه وقت نمیکرد به همشون برسه).
حالا فکر کنین واسه یه بنده خدایی نامه از خارج کشور اومده بود که فامیلش هم با ما مشترک بود. اونم فکر کرده بود نامه صد در صد واسه ماست.
ما قبل از این که روی نامه را بخونیم که ببینیم صاحب اصلی نامه کیه نامه را باز کردیم، چند تا طراحی کفش بود و یه نامه به زبون انگلیسی و یه جاکلیدی با آرم آدیداس.
نامه از طرف شرکت آدیداس بود. و متن کلی نامه این بود: تشویق به خاطر ایده هاش و این که گفته بود باید طراحی صنعتی بخونی تا بتونی درست طراحی کنی...
شب از روی آدرس گیرنده خونشونو پیدا کردیمو نامه را بهشون تحویل دادیم
گفت دانشجوی کاردانی برقم ، ولی به طراحی صنعتی علاقه دارم و این طرحها را برای آدیداس فرستاده بودم که گویا برگشت خورده و نپذیرفتن...
چند ماه بعد پستچی عزیز دوباره یه نامه اورد ، دوباره برای همون گیرنده
این بار از روی کنجکاوی نامه را باز کردیم ، این دفعه طرحهای ماشین بود
طرحهای ماشین را برای شرکت بنز طراحی کرده بود.
دوباره مثل دفعه قبل نامه حاوی طرحها ، یه کیف کوچیک اشانتیون با آرم بنز و یه نامه تقریبا با همون مضمون
دوباره رفتیم نامه را بهش تحویل دادیم و به پستچی محله هم موضوع را گفتیم که دیگه نامه های اونو (فرشاد ...) اشتباهی برای ما نیاره
ما هی میخندیدیم و میگفیم چه اعتماد به نفسی!!! آدیداس! بنز!
چند سالی ازش خبر نداشتیم،
تا این که 3-4 سال پیش مامانم مادربزرگشو دیده بود، و مادربزرگش گفته بود نوم از طرف آدیداس براش نامه اومد که پاشو بیا ما به عنوان طراح میپذیریمت و بهت نیاز داریم و نوم از ایران رفت...
پشتکار......... هدف........
(2015-04-24 ساعت 01:09)pichak333 نوشته: این خاطره را تعریف میکنم که اگه جواب لاتاری اون طوری که دوست داشتین نبود به فکر راههای دیگه و کشف استعدادهاتون باشینواقعا آفرین تازه رشته تحصیلی هم یه چیزی دیگه بوده
چند سال پیش بابای من چند تا مجله خارجی مشترک بود ، به خاطر همین پستچی محله هر بسته مجله مانندی که از خارج کشور میومد بدون این که آدرسو بخونه مینداخت توی خونه ما (آخه ماشالا هزار ماشالا 3-4 تا شغل داشت ، اگر قرار بود بشینه همه آدرسا رو بخونه وقت نمیکرد به همشون برسه).
حالا فکر کنین واسه یه بنده خدایی نامه از خارج کشور اومده بود که فامیلش هم با ما مشترک بود. اونم فکر کرده بود نامه صد در صد واسه ماست.
ما قبل از این که روی نامه را بخونیم که ببینیم صاحب اصلی نامه کیه نامه را باز کردیم، چند تا طراحی کفش بود و یه نامه به زبون انگلیسی و یه جاکلیدی با آرم آدیداس.
نامه از طرف شرکت آدیداس بود. و متن کلی نامه این بود: تشویق به خاطر ایده هاش و این که گفته بود باید طراحی صنعتی بخونی تا بتونی درست طراحی کنی...
شب از روی آدرس گیرنده خونشونو پیدا کردیمو نامه را بهشون تحویل دادیم
گفت دانشجوی کاردانی برقم ، ولی به طراحی صنعتی علاقه دارم و این طرحها را برای آدیداس فرستاده بودم که گویا برگشت خورده و نپذیرفتن...
چند ماه بعد پستچی عزیز دوباره یه نامه اورد ، دوباره برای همون گیرنده
این بار از روی کنجکاوی نامه را باز کردیم ، این دفعه طرحهای ماشین بود
طرحهای ماشین را برای شرکت بنز طراحی کرده بود.
دوباره مثل دفعه قبل نامه حاوی طرحها ، یه کیف کوچیک اشانتیون با آرم بنز و یه نامه تقریبا با همون مضمون
دوباره رفتیم نامه را بهش تحویل دادیم و به پستچی محله هم موضوع را گفتیم که دیگه نامه های اونو (فرشاد ...) اشتباهی برای ما نیاره
ما هی میخندیدیم و میگفیم چه اعتماد به نفسی!!! آدیداس! بنز!
چند سالی ازش خبر نداشتیم،
تا این که 3-4 سال پیش مامانم مادربزرگشو دیده بود، و مادربزرگش گفته بود نوم از طرف آدیداس براش نامه اومد که پاشو بیا ما به عنوان طراح میپذیریمت و بهت نیاز داریم و نوم از ایران رفت...
پشتکار......... هدف........
A man with dreams needs a woman with vision