2015-05-04 ساعت 01:53
سفرنامه......
الان که این پست رو مینویسم دوروزه که تعطیلات تموم شده و ما برگشتیم سرکار
حدود یه هفته قبل از کریسمس یه دختر ایرونی با خط at&t بهم زنگ زد که بهترین اتفاق این مدت بود بعلهههه پیچک بود که از میامی زنگ میزد خیلی تلاش کردم که مخشو بزنم بیاد سیاتل زندگی کنه ولی عشق میامی داشت مام گفتیم ایشالا خوشبخت بشی خواهر راستش خجالت کشیدم که اون زنگ زد چون تو کل این هف هشت ماه دو بار با هم حرف زده بودیم ولی خداروشکر صداش خیلی خوشحال و پولدار بود
و در کمال ناباوری من و استخان و سر جهازیامونو دعوت کرد که تعطیلات بریم خونش و خب کور از خدا چی میخاد ؟؟؟
منم زیاد تعرف نکردم که نکنه نظرش برگرده و دعوتشو پس بگیره و این شد به استخان گفتم برو روغن و آب رادیات ماشینو چک کن میخایم بریم فلوریدا و خودم خواستم برم زنگ بزنم به دخترا که ساکشونو ببندن که یهو دیدم استخان داره گچ دیوارو با دندوناش میکنه
اولش فکر کردم از خوشحالیه که میخایم بریم مسافرت ولی بعدش که موهای سرشو کند فهمیدم عصبانیه
خب من چه بدونم از سیاتل تا میامی چقد راهه با ماشین واقعن این طرز برخورد استخان در شان یه آدم گرین کارتی نیس
و این شد که نفری ۸۲۶ دلار بابت بلیط دو سره از سیاتل به میامی دادیم و با هواپیمر رفتیم ولی بازم به نظرم میشد با ماشین بریم چون چهار نفر بودیم شیفتی رانندگی میکردم نهایتش سی و هفت ساعت تو راه بودیم ولی خب اون سه نفر جور دیگه فکر میکردن
میامی..... خدایی قشنگ بود آب و هواش مث کیش بود ولی خیلی سر سبز تر و پر از نخل های بلند
و چقد کوبایی داشت و چقد مرداش پیرهنای گل گلی تنشون بود مث بامشاد
آقا خلاصه ما از فرودگاه رفتیم به آدرسی که پیچک اس ام س کرده بود و اینم بگم دروغه که میگن امریکاییا غیرت ندارن چون توی فرودگاه سیاتل سارا دور از چشم استخان و پنی باهام دعوا کرد که این دختره چرا اینقد با تو صمیمیه که به گوشی تو زنگ زده .. تو ایران چی بین شما بوده منم هرچی فکر کردم که چطور توضیح بدم جریان مهاجرسرا چیه و ما چه له له اس واسه کشور اینا زدیم تا اومدیم غرور ملیم اجازه نداد بگم فقط گفتم همکلاسیم بوده
بگذریم آقا ما به آدرس که رسیدیم فکمون افتاد.....
تا اینجا باشه بقیش واسه فردا شب خوش
الان که این پست رو مینویسم دوروزه که تعطیلات تموم شده و ما برگشتیم سرکار
حدود یه هفته قبل از کریسمس یه دختر ایرونی با خط at&t بهم زنگ زد که بهترین اتفاق این مدت بود بعلهههه پیچک بود که از میامی زنگ میزد خیلی تلاش کردم که مخشو بزنم بیاد سیاتل زندگی کنه ولی عشق میامی داشت مام گفتیم ایشالا خوشبخت بشی خواهر راستش خجالت کشیدم که اون زنگ زد چون تو کل این هف هشت ماه دو بار با هم حرف زده بودیم ولی خداروشکر صداش خیلی خوشحال و پولدار بود
و در کمال ناباوری من و استخان و سر جهازیامونو دعوت کرد که تعطیلات بریم خونش و خب کور از خدا چی میخاد ؟؟؟
منم زیاد تعرف نکردم که نکنه نظرش برگرده و دعوتشو پس بگیره و این شد به استخان گفتم برو روغن و آب رادیات ماشینو چک کن میخایم بریم فلوریدا و خودم خواستم برم زنگ بزنم به دخترا که ساکشونو ببندن که یهو دیدم استخان داره گچ دیوارو با دندوناش میکنه
اولش فکر کردم از خوشحالیه که میخایم بریم مسافرت ولی بعدش که موهای سرشو کند فهمیدم عصبانیه
خب من چه بدونم از سیاتل تا میامی چقد راهه با ماشین واقعن این طرز برخورد استخان در شان یه آدم گرین کارتی نیس
و این شد که نفری ۸۲۶ دلار بابت بلیط دو سره از سیاتل به میامی دادیم و با هواپیمر رفتیم ولی بازم به نظرم میشد با ماشین بریم چون چهار نفر بودیم شیفتی رانندگی میکردم نهایتش سی و هفت ساعت تو راه بودیم ولی خب اون سه نفر جور دیگه فکر میکردن
میامی..... خدایی قشنگ بود آب و هواش مث کیش بود ولی خیلی سر سبز تر و پر از نخل های بلند
و چقد کوبایی داشت و چقد مرداش پیرهنای گل گلی تنشون بود مث بامشاد
آقا خلاصه ما از فرودگاه رفتیم به آدرسی که پیچک اس ام س کرده بود و اینم بگم دروغه که میگن امریکاییا غیرت ندارن چون توی فرودگاه سیاتل سارا دور از چشم استخان و پنی باهام دعوا کرد که این دختره چرا اینقد با تو صمیمیه که به گوشی تو زنگ زده .. تو ایران چی بین شما بوده منم هرچی فکر کردم که چطور توضیح بدم جریان مهاجرسرا چیه و ما چه له له اس واسه کشور اینا زدیم تا اومدیم غرور ملیم اجازه نداد بگم فقط گفتم همکلاسیم بوده
بگذریم آقا ما به آدرس که رسیدیم فکمون افتاد.....
تا اینجا باشه بقیش واسه فردا شب خوش
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه