2008-12-19 ساعت 14:12
داستان
-----------------------------------------------------------------------------------------
ديد مثبت
پدر: «دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني»
پسر: «نه! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم.»
پدر: «اما دختر مورد نظر من، دختر بيل گيتس است.»
پسر: «آهان اگر اينطور است، قبول است.»
پدر به نزد بيل گيتس ميرود و ميگويد:
پدر: «براي دخترت شوهري سراغ دارم.»
بيل گيتس: «اما براي دختر من هنوز خيلي زود است که ازدواج کند.»
پدر: «اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانک جهاني است.»
بيل گيتس: «اوه، که اينطور! در اين صورت قبول است.»
بالاخره پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود:
پدر: «مرد جواني براي سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم.»
مديرعامل: «اما من به اندازه کافي معاون دارم!»
پدر: «اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است!»
مديرعامل: «اوه! اگر اينطور است، باشد.»
و معامله به اين ترتيب انجام ميشود.
-----------------------------------------------------------------------------------------
ديد مثبت
پدر: «دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني»
پسر: «نه! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم.»
پدر: «اما دختر مورد نظر من، دختر بيل گيتس است.»
پسر: «آهان اگر اينطور است، قبول است.»
پدر به نزد بيل گيتس ميرود و ميگويد:
پدر: «براي دخترت شوهري سراغ دارم.»
بيل گيتس: «اما براي دختر من هنوز خيلي زود است که ازدواج کند.»
پدر: «اما اين مرد جوان قائم مقام مديرعامل بانک جهاني است.»
بيل گيتس: «اوه، که اينطور! در اين صورت قبول است.»
بالاخره پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود:
پدر: «مرد جواني براي سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم.»
مديرعامل: «اما من به اندازه کافي معاون دارم!»
پدر: «اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است!»
مديرعامل: «اوه! اگر اينطور است، باشد.»
و معامله به اين ترتيب انجام ميشود.
شماره کیس: AS30XXX
نامه اول: 2008 may
ارسال مدارک: june 2008
تاريخ مصاحبه : 2009 13 july
دریافت نامه دوم: 5june 2009
تاريخ گرفتن ويزا بدون كليرنس :2009 14 july
تاریخ ورود به غربت : 24 october
نامه اول: 2008 may
ارسال مدارک: june 2008
تاريخ مصاحبه : 2009 13 july
دریافت نامه دوم: 5june 2009
تاريخ گرفتن ويزا بدون كليرنس :2009 14 july
تاریخ ورود به غربت : 24 october