2008-12-20 ساعت 18:46
رنـــــج
مردي از تحمل بار سنگين رنج و مرارت خود سرگردان بود. وي عادت داشت هر روز به درگاه پرودگار دعا كند: "چرا من؟
همه شادمان به نظر ميرسند، چرا فقط من در چنين عذاب اليمي هستم؟"
يك روز، به سبب درماندگي بسيار، وي به درگاه خداوند دعا كرد: "
پروردگارا، ميتوانيد رنجهاي هر كسي ديگري را به من بدهيد، من براي پذيرش آن آمدهام. اما رنج مرا برداريد، بيش از اين ديگر تاب و تحملش را ندارم." آن شب وي خواب زيبايي ديد- زيبا و افشا كننده.
او آن شب در خواب ديد كه پروردگار در آسمان ظاهر شد و به وي و ديگران فرمود:
" همگي رنجهاي خود را به معبد بياوريد". همه از رنجهاي خود خسته بودند. در واقع، جملگي يك زماني دعا كرده بودند: "من براي پذيرفتن رنجهاي هر كس ديگري آمادهام، اما رنج مرا از من دور كنيد؛ رنج من بس سترگ است، رنج من غير قابل تحمل است." بنابراين هر كسي رنجهايش را در يك كيف جمع كرد، و همه به معبد رسيدند. تمامي آنان بسيار خوشحال به نظر ميآمدند كه روز فرا رسيده و دعاهايشان مستجاب شده بود. و آن مرد نيز رنجهايش را برداشت و به سوي معبد شتافت.
و آنگاه خداوند فرمود:
"كيفهايتان را كنار ديوار بگذاريد."
همه كيفهايشان را كنار ديوار گذاشتند، و سپس خداوند فرمود:
حال ميتوانيد انتخاب كنيد. هر كسي ميتواند هر كيفي را كه ميخواهد بردارد."
و شگفت انگيزترين چيز اين بود:
اين مردي كه هميشه در حال دعا كردن بود، به سوي كيف خود شتافت، و پيش از آنكه هر كس ديگري بتواند آن را برگزيند، كيف را برداشتد اما او نيز شگفتزده بود، چون ديد ديگران نيز به سوي كيفهاي خود شتافتند، و همگي از انتخاب مجدد رنج خويش شادمان بودند. براي نخستين بار هر كسي بدبختيهاي ديگران، رنجهاي ديگران را ديده بود. كيفهاي آنها نيز به همان بزرگي و يا شايد بزرگتر بود.
هر كسي با رنجهاي خود خو گرفته بود. حال انتخاب رنجهاي ديگري- كسي چه ميداند كه چگونه رنجي خواهد بود؟
آنها حداقل از رنج خويش آگاه بودند و در اين مدت برايشان قابل تحمل شده بود. چرا ناشناخته را برگزينند؟
همگي خوشحال و شادمان به سوي خانههاي خويش رفتند. هيچ چيز تغيير نكرده بود، آنها همان رنجها را با خود داشتند اما جملگي شاد بودند.
مرد صبح كه از خواب برخاست، به درگاه خداوند دعا نمود و گفت: "براي اين رويا سپاسگزارم؛ ديگر هيچ درخواستي نخواهم داشت، هر آنچه شما به من دادهاي براي من بهترين بوده است.
مردي از تحمل بار سنگين رنج و مرارت خود سرگردان بود. وي عادت داشت هر روز به درگاه پرودگار دعا كند: "چرا من؟
همه شادمان به نظر ميرسند، چرا فقط من در چنين عذاب اليمي هستم؟"
يك روز، به سبب درماندگي بسيار، وي به درگاه خداوند دعا كرد: "
پروردگارا، ميتوانيد رنجهاي هر كسي ديگري را به من بدهيد، من براي پذيرش آن آمدهام. اما رنج مرا برداريد، بيش از اين ديگر تاب و تحملش را ندارم." آن شب وي خواب زيبايي ديد- زيبا و افشا كننده.
او آن شب در خواب ديد كه پروردگار در آسمان ظاهر شد و به وي و ديگران فرمود:
" همگي رنجهاي خود را به معبد بياوريد". همه از رنجهاي خود خسته بودند. در واقع، جملگي يك زماني دعا كرده بودند: "من براي پذيرفتن رنجهاي هر كس ديگري آمادهام، اما رنج مرا از من دور كنيد؛ رنج من بس سترگ است، رنج من غير قابل تحمل است." بنابراين هر كسي رنجهايش را در يك كيف جمع كرد، و همه به معبد رسيدند. تمامي آنان بسيار خوشحال به نظر ميآمدند كه روز فرا رسيده و دعاهايشان مستجاب شده بود. و آن مرد نيز رنجهايش را برداشت و به سوي معبد شتافت.
و آنگاه خداوند فرمود:
"كيفهايتان را كنار ديوار بگذاريد."
همه كيفهايشان را كنار ديوار گذاشتند، و سپس خداوند فرمود:
حال ميتوانيد انتخاب كنيد. هر كسي ميتواند هر كيفي را كه ميخواهد بردارد."
و شگفت انگيزترين چيز اين بود:
اين مردي كه هميشه در حال دعا كردن بود، به سوي كيف خود شتافت، و پيش از آنكه هر كس ديگري بتواند آن را برگزيند، كيف را برداشتد اما او نيز شگفتزده بود، چون ديد ديگران نيز به سوي كيفهاي خود شتافتند، و همگي از انتخاب مجدد رنج خويش شادمان بودند. براي نخستين بار هر كسي بدبختيهاي ديگران، رنجهاي ديگران را ديده بود. كيفهاي آنها نيز به همان بزرگي و يا شايد بزرگتر بود.
هر كسي با رنجهاي خود خو گرفته بود. حال انتخاب رنجهاي ديگري- كسي چه ميداند كه چگونه رنجي خواهد بود؟
آنها حداقل از رنج خويش آگاه بودند و در اين مدت برايشان قابل تحمل شده بود. چرا ناشناخته را برگزينند؟
همگي خوشحال و شادمان به سوي خانههاي خويش رفتند. هيچ چيز تغيير نكرده بود، آنها همان رنجها را با خود داشتند اما جملگي شاد بودند.
مرد صبح كه از خواب برخاست، به درگاه خداوند دعا نمود و گفت: "براي اين رويا سپاسگزارم؛ ديگر هيچ درخواستي نخواهم داشت، هر آنچه شما به من دادهاي براي من بهترين بوده است.
شماره کیس: AS30XXX
نامه اول: 2008 may
ارسال مدارک: june 2008
تاريخ مصاحبه : 2009 13 july
دریافت نامه دوم: 5june 2009
تاريخ گرفتن ويزا بدون كليرنس :2009 14 july
تاریخ ورود به غربت : 24 october
نامه اول: 2008 may
ارسال مدارک: june 2008
تاريخ مصاحبه : 2009 13 july
دریافت نامه دوم: 5june 2009
تاريخ گرفتن ويزا بدون كليرنس :2009 14 july
تاریخ ورود به غربت : 24 october