گفتگوی آزاد در مورد اعلام نتایج (شمارش معکوس)

[ostokhan]

توی پارک المپیک آتلانتا قدم میزدیم یه پسره سیاه پوست بسیار گنده (فکر کنم بالای ‎150‎ کیلو ) داشت از روبرو میومد شلوارش داشت از پاهاش میوفتاد خشتکش تا نزدیکای زانواش بود ویه قیافه بسیار بیریخت وبدترکیبی داشت وسیگاری هم تو دستش بود ودستش تو دست یه دختره سفید پوست خوش اندام وبسیار زیبا با موهای بلوند بود وقتی از نزدیکای ما رد شد رو به خانمم کردم وگفتم ترا خدا این رو با جوونای ما مقایسه کن این جونور باید اینجا دررفاه زندگی کنه چون اینجا متولد شده ولی جوونای ما باید حسرت یک زندگی ساده رو داشته باشن واین به نظر من یک ظلم بزرگه ‎...‎
آرزو میکنم یک روزی جای اون پسره دستتون تو دست ‎...‎ باشه وتو پارک المپیک آتلانتا قدم بزنید.همیشه تندرست وشاد باشید
[/quote]

خدا خیرت بده جوون این خاطره رو از آقای فرخ ذکر کردین فقط خواستم بگم تو همین مملکت خودمون هم خیلی ها که وضعشون داغونه هم دستشون تو دست..... ولی در مورد من نه.متاسفانه چرا راه دور برم خود من نتونستم به این مهم دست پیدا کنم و فعلا ناکام موندیم ولی خب ان شااله قبول میشم میرم اونور تو پارک آتلانتیک و دوباره همراه با خرزو خان در پارک قدم میزنم خودم و خودم. چرا؟؟؟ چون کسی که نتوانسته در مملکت خودش به این مهم دست پیدا کنه آیا میتونه در پارک آتلانتیک موفق باشه؟؟ مطمئنا خیر چون شاسکول بودن در این امور در خون اینجانب جریان داره. مطمئنا دوستان عزیز موفق تر از بنده در این امور هستند. ما از همون بچگی ید بیضایی تو این کار نداشتیم و نخواهیم داشت
این خاطره مرد سیاهپوست خشتک به زانو همراه با بلوند هیچ وقت از خاطرم نمیره. شمارش معکوس 2018 خاطره ساز شد