SPEAK ENGLISH LIKE AN AMERICAN
اصطلاح پانزدهم
To) put up with --- to endure without complaint
تحمل کردن، تاب آوردن، بدون سر و صدا پذیرفتن .EXAMPLE1: For many years, Barbara put up with her husband annoying behavior
Finally, she decided to leave him
مثال1: باربارا سالهای زیادی رفتار آزار دهنده همسرش را تحمل کرد. سرانجام تصمیم گرفت او را ترک کند .Finally, she decided to leave him
EXAMPLE2: I don't know how Len puts up with his mean boss every day
مثال2: نمیدانم لن چگونه رئیس خسیسش را هر روز تحمل می کندمترجم آنلاین: http://www.narcissoft.com/OnlineDic.asp
موفق و تندرست باشید .
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت.
پول خورده درشت.