کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
امتحان تافل در آمریکا(ماجراهای تافل من)
ماجراهای تافل من - سیزن 1 قسمت دوم:

آنچه گذشت: من برای اولین امتحان تافلم رفته بودم به یک ساختمان خیلی بزرگ که در پشت گیت اشتباهیِ پارکینگ گیر افتادم و خیابان رو بند آوردم و با سختی فراوان توانستم بدون تیکت وارد پارکینگ شوم و بعد از کلی گشتن و استرس توانستم برای ماشین تیکت تهیه کنم .

قسمت دوم :
تیکت به دست خوشحال برگشتم به مکان امتحان و همینطور که داشتم خودم را از شر اینهمه استرس الکی خلاص می کردم ،شروع کردم به صحبت با یکی از خانمهایی که برای امتحان آمده بود و روس هم بود وبرای رفتن به یکی از رشته های مربوط به پزشکی باید تافل بالای 100 میگرفت و این سومین بارش بود که برای گرفتن این نمره امتحان داده بود و دفعۀ قبل 97 گرفته بود فکرش رو بکنید برای 3نمره مجبور بود دوباره امتحان بده و مدام به من میگفت که گرفتن نمرۀ بالای 100 واقعا سخته و من چون نمیخواستم اعتماد به نفسم خراب نشه کلا سعی میکردم به این قسمتهاش گوش ندم و درعوض سعی کردم اینقدر بیغلط و بدون تپق حرف بزنم که فکر نکنه من نمی تونم و وقتی بهم گفت که انگیسیم خیلی خوبه کلی تو دلم ذوق کردم که تونستم ضعفهام رو بپوشونم و وانمود کنم که خیلی کارم درسته ،اون هم درمواجهه با آدمی که 5سال بود آمریکا زندگی و مهمتر از همه کار کرده بود و کلی زبانش خوب بود .او ایرانیها را خوب می شناخت وکلی هم ازشون خوشش میومد اول کلی تعجب کرد که من ایرانیم چون فکر میکرد همۀ ایرانیها سبزه هستندوقتی بهش گفتم اسمم ساراست گفت اسم واقعیت جیه گفتم سارا . گفت یهودی هستی گفتم نه بابا سارا اسم اینترنشناله .نمیدونم چرا برای خیلی از کسایی که تو امریکا دیدم به خصوص آمریکاییها عجیبه که یک ایرانی مسلمان میتونه اسمشون سارا باشه یا فکر میکنند یهودیم یا اینکه اسم واقعیم نیست. علاوه براین درجریان مسائل ایران هم بود وبرای پرزیدنت محبوب ماصفت کریزی(دیوانه)را به کارمی برد که من خیلی بهم برخورد و میخواستم بگم پرزیدنت خودتون کریزیه و جدو آبادش ،ولی چون انگلیسیش رو نمی دونستم بی خیال شدم و فکر کردم حیف از اونهمه دریای خزر و هزار تا چیز دیگه که دولت مهرورز ما به شما بی چشم وروها بخشید.براش خیلی عجیب بود که چطور کشوری که همۀ مردمش تحصیلات بالا دارند البته اون منظورش همۀ ایرانییهایی بوده که اون تو عمرش دیده و همه هم خیلی مردم خوب و مهربون و با فرهنگی هستن پس چطور چنین ادمی پرزیدنتشونه !! بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب...

ساعت از ده هم گذشته بود و من در عجب یودم که این امتحان لعنتی پس کی شروع میشه .چرا نشد ما تو این آمریکا یک جا بریم آن تایم باشه!!همین موقع یک خانم بوری آمد و گفت که ما دیشب با کامپیوترها مشکل داشتیم و نتوانستیم تاالان آنهارا ،ست آپ کنیم.پس شما متاسفاته نمی تونید امروز امتحان بدید..
!!!
!!!!
!!!!!!
!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به همین راحتی با یک کلمۀ ساری ،امتحان و اونهمه استرس هیچ و پوچ شد!!!!!!!!!!!!!
فکر اینکه این استرس رو بایدتا فردا تحمل کنم واقعا رنج آور بود.پیش خودم گفتم حالا اینهایی که قرار بود برام دعا کنن باید دعاهاشون روتا فردا تمدید کنن. که بچه ها پرسیدند حالا باید چی کارکنیم ؟ خانم بوره گفت نمی دونم ،این مشکل ما نیست و ما هم راه حلی نداریم مافقط برگزارکننده ایم و شما باید خودتون با ای تی اس ETSتماس بگیرید و مشکلتون رو حل کنید .یعنی پس دیگه امتحان مجددی درکارنبود؟!!!!.
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها که عصبانی بودند گفتند ولی ای تی اس جواب مارو نمی ده.یکی از پسر چینیها گفت که من قبلا همین مشکل رو داشتم و ای تی اس جوابم رو نداد.

وای خدا !!تازه اون موقع بود که فهمیدم چه خاکی به سرم شده و کلا این امتحان رو از دست دادم.اون هم در دقیقۀ نود مهلت اپلای دانشگاه!!بچه ها همه در تکاپو بودند که یک کاری بکنند یکی از بچه ها اینترنتی چک کرد و گفت تنها جای خالی مال یک ماه دیگه ست.فکرش رو بکنیدتا یک ماه دیگه تا جواب رو بدهند فرصت اپلای دانشگاه تموم میشد ومن داشتم به این فکر می کردم که خب دیگه فرصت دانشگاه رفتن رو به همین مسخرگی سر اشتباه این آمریکایهای خونسرد،از دست دادم و باید تا پاییز 2011 صبرکنم.

و قلبم به مرور ضربانش کند میشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ\/ــــــــ\/\/ـــــ\/\/\/ـــــــــــ\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/

دوست روسم مدام زنگ میزد اینور و اونور و جالبه که بعد از کلی شماره های مختلف که به هم پاس می دادند، آخرین شماره گفت زنگ بزن به فلان شماره ،که فلان شماره به طرز باور نکردنیی همون شمارۀ اول بود !!!یعنی مثل ایران خودمان که در ادارات هی چرخ می زدی و می رسیدی به نفر اول ، اینجا هم ما چرخ زدیم و دست از پا درازتر رسیدیم به نقطۀ اول!!من که دیگه ناامید شده بودم ،به رنگ وروی پریده و دست و پای یخ زده به دوستم گفتم بی خیال، اینا با تلفن کارمون رو راه نمی ندازن باید بهشون ای میل بدیم. ولی دوست روسم همچنان به زنگ زدن ادامه داد .

همه دیگه رفته بودندخونه هاشون و من و دوست روسم پیش دربون هندی دانشگاه نشسته بودیم تا دوستم تلفنش تموم شه و به نتیجه برسه.ساعت نزدیک دوازده بود و من هم از قلب درد افتاده بودم یک گوشه و آقای دربون هم هی با لهجه هندی عذر خواهی می کرد از اینکه امتحان برگزار نشده و اینکه رییس اون دانشکدۀ کوفتی که ما توش بودیم آدم بدی نیست و تقصیر اون نبوده و...خلاصه نگران من بودو میخواست از دلم دربیاره.من هم منتظر بودم ببینم بلاخره خانم روس به کجا می رسه .در آخرین دقایق بهش گفتن اگه می خوای امتحانت رو بندازی زودتر از یک ماه دیگه ،باید 60دلار دیگه بدی، چون جریمۀ عوض کردن زمان امتحان اینقدره!!!!فکرش رو بکنید به خاطر اشتباه اونها ما علاوه برازدست دادن فرصت ،باید پول هم میدادیم!!

آقای دربون که به شدت نگران وضعیت مابود هی میگفت نه نباید قبول کنید، نباید پولی بدید،تقصیر شما نبوده که بخواید پولی بدید.ولی خانم روس می گفت جهنمه ضرر من نمی تونم تا 1ماه صبر کنم چون شانس دانشگاه رفتن رو از دست می دم.من هم سریع کارت بانکم رو دراوردم که اگه کار اون درست شد من هم با پرداخت پول بتونم امتحانم رو زودتر بندازم و حیرون مونده بودم که پس چرا تو این کشور رویایی با ما اینجوری تا می کنند!!بلاخره خانم روس تونست با کلی اصرار تاریخ امتحانش رو بندازه یک هفته زودتر یعنی سه هفته بعدو جالبه که هیچ پولی هم ازش در آخر نگرفتن، انگار فقط می خواستن مارو حرص بدهند.(بعد از یکسال زندگی در آمریکا به این قانون رسیدم که در امریکا هیچوقت نباید حرفهای اولیۀ یک کارمندِ جز در مورد دادن جریمه و پرداخت نکردن پولت و گم شدن مدارکت و کلا چیزهایی که به نفع مشتری نیست رو جدی گرفت چون معمولا زیاد از کار خودشون سردرنمیارن و تا قضیه یک کم پیچیده میشه با استناد به اولین قانون موجود در ذهنشون یا ورقۀ روبروشون یک چیزی می گن که بعدها می فهمی قضیه اینطوری نیست و فقط حرصت داده اند)

بعد خانم روس لطف کرد وراجع به من هم باهاش حرف زد و گوشیش رو داد به من تا من هم تاریخ امتحان رو عوض کنم و من بلاخره پس از چندین سکتۀ ناقص تاریخ امتحان لعنتی تافلم افتاد سه هفته بعد....واگر فکر کردید مصائب من اینجا تموم شد کور خوندیدTongue

پایان قسمت دوم
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: امتحان تافل در آمریکا(ماجراهای تافل من) - توسط rasarasa - 2010-12-26 ساعت 13:22



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان