سیزن دوم - قسمت دوم
پری ویسلی آن ماجراهای تافل من: من دوباره رفتم امتحان تافل بدم . مرکز امتحان یک انستیتو زبان بود در 45 دقیقه ای خانه ما. قبل از امتحان متوجه شدم که مسوول مربوطه - خانم توپول قشنگه-یه غیر از پاسپورت هیچ ای دی قبول نمی کنه . به ای تی اس زنگ زدم که به خانم بفهمونه که آی دی هم قبوله ولی شنبه بود و ای تی اس تعطیل بود.
قسمت دوم-من رو می گی دیگه کلا بی حس شده بودم و حیرون در کار خودم مونه بودم که حالا چی کار کنم ،همین لحظه به یاد آقای شوهر :حلال مشکلات افتادم. به خانم تپل قشنگه که سرش با بقیۀ مراجعین گرم بود گفتم خانم اداره تعطیله فقط بگو من تا کی وقت دارم پاسپورتم رو بیارم و امتحان بدم .گفت ما ،فوقش تا 9:30 می تونیم صبر کنیم.
ساعتم رو نگاه کردم دیگه 9 شده بود گفتم خب شاید اقای شوهربتونه خودش رو به این سرعت برسونه. زنگ زدم به جناب شوهر و با صدایی که بیشتر شبیه نالۀ یک زنبور بود که گوسفند گازش زده باشه گفتم ای حلال مشکلات ! خودت رو با پاسپورت جدیدم و گرین کارت و پاسپورت باطل شده ام و کارت سوشیال و گواهینامه ایران و دفترچه بیمه خدمات درمانی ایران و کارت معافیت خودت وسند ازدواج و قبض آب و برق و هر چی هست و نیست برسون که من اینجا با یک آدم ابله طرفم. گفت من اصلا نرفتم خونه خیلی تند برم نیم ساعت تا خونه باید برم ،نیم ساعت هم برگردم ،زودتر از ده نمی تونم برسم..
ساعت ده ه ه ه !دیگه کم کم صدام شبیه یک زنبورجویده شده ای شده بود که داشت از داخل معدۀ گوسفنده حرف می زد، رو کردم به خانم توپل قشنگه و با یک زبون عجیب و غریب که دیگه نه فعلهاش معلوم بود نه فاعل نه مفعول ،نصفیش ماضی بعید بود نصفش آیندۀ استمراری وکلا من شده بود It وهرچی فعل کمکی بلد بودم با ضمایر قاطی شده بودگفتم:" خانم !خونه دور ..شوهر دیر..من بدبخت... امتحان کی؟"خلاصه که با زبون مادری و خواهر مادری که دیگه همش باهم قاطی شده بود بهش فهموندم که چه خاکی به سر کنم؟!
ناگهان در این بحران مغزی به فکرم خطور کرد که بگم خانم ،شوهرم پاسپورت رو تا یکساعت دیگه میاره ،بذار من الان امتحان بده. اونم یک کم من من کرد و گفت باشه ولی اگه تا 10:30 نرسید امتحانت رو قطع می کنیم. من هم خوشحال و شاد پریدم جلوی دوربین عکاسی و با قیافه ای که شبیه زنبوری بود که همین الان از قسمت تحتانی گوسفند دراومده باشه عکس گرفتم.و پریدم تو جلسۀ امتحان.
خب دوستای گلم اگه فکر کردید ماجرا همینجا تموم شد و من به خوبی و خوشی امتحان دادم دوباره کور خوندید. سری جدید ماجرهای تافل خیلی هیجان انگیزتره،حالا یک کم استراحت کنید تا در قسمت بعد بیام بقیۀ قصه رو بگم.
پری ویسلی آن ماجراهای تافل من: من دوباره رفتم امتحان تافل بدم . مرکز امتحان یک انستیتو زبان بود در 45 دقیقه ای خانه ما. قبل از امتحان متوجه شدم که مسوول مربوطه - خانم توپول قشنگه-یه غیر از پاسپورت هیچ ای دی قبول نمی کنه . به ای تی اس زنگ زدم که به خانم بفهمونه که آی دی هم قبوله ولی شنبه بود و ای تی اس تعطیل بود.
قسمت دوم-من رو می گی دیگه کلا بی حس شده بودم و حیرون در کار خودم مونه بودم که حالا چی کار کنم ،همین لحظه به یاد آقای شوهر :حلال مشکلات افتادم. به خانم تپل قشنگه که سرش با بقیۀ مراجعین گرم بود گفتم خانم اداره تعطیله فقط بگو من تا کی وقت دارم پاسپورتم رو بیارم و امتحان بدم .گفت ما ،فوقش تا 9:30 می تونیم صبر کنیم.
ساعتم رو نگاه کردم دیگه 9 شده بود گفتم خب شاید اقای شوهربتونه خودش رو به این سرعت برسونه. زنگ زدم به جناب شوهر و با صدایی که بیشتر شبیه نالۀ یک زنبور بود که گوسفند گازش زده باشه گفتم ای حلال مشکلات ! خودت رو با پاسپورت جدیدم و گرین کارت و پاسپورت باطل شده ام و کارت سوشیال و گواهینامه ایران و دفترچه بیمه خدمات درمانی ایران و کارت معافیت خودت وسند ازدواج و قبض آب و برق و هر چی هست و نیست برسون که من اینجا با یک آدم ابله طرفم. گفت من اصلا نرفتم خونه خیلی تند برم نیم ساعت تا خونه باید برم ،نیم ساعت هم برگردم ،زودتر از ده نمی تونم برسم..
ساعت ده ه ه ه !دیگه کم کم صدام شبیه یک زنبورجویده شده ای شده بود که داشت از داخل معدۀ گوسفنده حرف می زد، رو کردم به خانم توپل قشنگه و با یک زبون عجیب و غریب که دیگه نه فعلهاش معلوم بود نه فاعل نه مفعول ،نصفیش ماضی بعید بود نصفش آیندۀ استمراری وکلا من شده بود It وهرچی فعل کمکی بلد بودم با ضمایر قاطی شده بودگفتم:" خانم !خونه دور ..شوهر دیر..من بدبخت... امتحان کی؟"خلاصه که با زبون مادری و خواهر مادری که دیگه همش باهم قاطی شده بود بهش فهموندم که چه خاکی به سر کنم؟!
ناگهان در این بحران مغزی به فکرم خطور کرد که بگم خانم ،شوهرم پاسپورت رو تا یکساعت دیگه میاره ،بذار من الان امتحان بده. اونم یک کم من من کرد و گفت باشه ولی اگه تا 10:30 نرسید امتحانت رو قطع می کنیم. من هم خوشحال و شاد پریدم جلوی دوربین عکاسی و با قیافه ای که شبیه زنبوری بود که همین الان از قسمت تحتانی گوسفند دراومده باشه عکس گرفتم.و پریدم تو جلسۀ امتحان.
خب دوستای گلم اگه فکر کردید ماجرا همینجا تموم شد و من به خوبی و خوشی امتحان دادم دوباره کور خوندید. سری جدید ماجرهای تافل خیلی هیجان انگیزتره،حالا یک کم استراحت کنید تا در قسمت بعد بیام بقیۀ قصه رو بگم.
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.
وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا