2011-03-26 ساعت 03:11
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-03-26 ساعت 03:23 توسط arashmaziar.)
سفر به گرجستان با قطار و ون
بدلیل رو به اتمام بودن ویزای برادرم در ارمنستان و برای تمدید ویزا و همینطور گشت و گذار تصمیم گرفتیم برای چند روز به تفلیس , پایتخت گرجستان سفر کنیم
من از قبل میدونستم چندین وسیله از قبیل ون , اتوبوس ها کوچک و همینطور قطار برای رفتن به تفلیس وجود داره, اما بخاطر امنیت و جالب بودن سفر با قطار رو انتخاب کردیم, به همین دلیل دو روز قبل از حرکت به ایستگاه قطار ایروان رفتیم, بهترین راه برای رسیدن به ایستگاه قطار از طریق مترو ایروان هست
وقتی وارد ایستگاه مترو شدید باید دو ایستگاه پایین تر از ایستگاه هراپاراک از مترو پیاده بشید , پیدا کردن ایستگاه قطار سخت نیست چون ایستگاهی که مترو در کنار ایستگاه راه آهن داره خارج از تونل هست و در فضای آزاد هست , یعنی اولین ایستگاهی که مترو ارمنستان از تونل بیرون میاد و روی زمین حرکت میکنه همون ایستگاهی هست که شما باید از مترو پیاده بشید و از داخل مترو هم ایستگاه قطار رو میتونید ببینید,
فقط دقت کنید که وقتی وارد سالن مترو میشید قطار های سمت راست به سمت پایین و قطارهای سمت چپ به سمت بالا حرکت میکنند
ایستگاه مترو ایروان تمیز و بزرگه , بعد از وارد شدن در انتهای سالن یک ال سی دی هست که ساعت حرکت و رسیدن قطار ها رو به ارمنی , روسی و انگلیسی مینویسه و سمت چپ یک سالن کوچیک تر هست که بلیط ها رو صادر میکنند
نکته جالب اینه که خیلی از جاهای دیدنی ایروان قطار داره و میتونید با قطار به اونجا برید
باجه شماره یک مخصوص قطارهای گرجستان یا بقول ارمنی ها وراستان هست و باجه بعدی برای قطارهای داخلی
متاسفانه وقتی ما رسیدیم همه کوپه ها پر بودند و مسئول صدور بلیط به ما پیشنهاد کرد که یک جای دیگه بهمون میده که مثل کوپه هست اما فقط در نداره
ما هم 5 نفر بودیم و با تبلیغ هایی که فروشنده میکرد راضی شدیم و 5 تا بلیط به مبلغ 7هزار درام برای هر نفر خریدیم
ساعت حرکت 8:50 شب بود
ما حدود 8:30 شب به ایستگاه رسیدیم و سوار قطار شدیم
فطار قدیمی , با ساختار پر هیبت و مهیب روسی, و صندلی های غول آسا و سفت
جایی که ما بودیم حتی به کوپه شبیه هم نبود و عملا دو صندلی بلند رو به هم بود
من یاد فیلم های جنگ جهانی دوم افتادم که سربازها یا افرادی که به اردوگاه های کار اجباری رو میبردن نشون میدادن
تشکها و متکا هایی هم بالای سرمون گذاشته بودن که از قیافشون معلوم بود متعلق به همون زمان چنگ جهانی باید باشند
قطار خلوت بود و تنها دلخوشی ما هم همین بود, روبروی هر قسمت دو صندلی و یک میز هم بود که تبدیل به تخت بزرگ میشد
بعد از کمی نشستن ما تختهای بالای سرمون رو باز کردیم و تشکها رو پایین آوردیم و روی تخت پهن کردیم , من کاپشنم رو روش انداختم و به زور خودم رو رو تخت جا کردم.
قطار با تکون های شدید و بعضا سر و صداهایی مثل تیربارهای ضدهوایی با سرعت لاکپشتی حرکت میکرد
تا اینکه بلای بزرگتری نازل شد, حدود سی دقیقه که از حزکت قطار میگذشت , قطار داخل یک ایستگاه توقف کرد و لشگری از افراد عجیب و غریب داخل قطار هجوم آوردند و همه جاهای خالی رو اشغال کردند, حتی دو صندلی روبروی ما رو هم فروخته بودند و ما با کلی خواهش و التماس راهی یه صندلی دیگه کردیمشون
بوی بد عرق , بوی پا , سر و صدای بلند , رژه رفتن مدام داخل قطار , کثیف کردن دستشویی و صداهای خرخر وحشتناک هم به تکونها , صدای تیربار قطار و بوی وایتکس شدیدی که از ملافه های قطار بیرون میزد اضافه شد
راستی اولش نمیدونستیم اما بعدا فهمیدیم میتونیم بریم ملافه تمیز ( ملافه ای که توی وایتکس به مدت نامعلوم خوابانده شده) از ابتدای واگن بگیریم
ما که ابتدا به شکل قطار و نوع حرکت و صداهای قطار میخندیدیم کم کم داشتیم از ته دل گریه میکردیم به حال خودمون و وقتی فکر میکردیم این قطار مسیر 6 ساعته رو 12 ساعته طی میکنه بیشتر خودمون رو توی جهنم احساس میکردیم
بعد از مدتی با سختی و از روی خستگی خوابم برد تا اینکه قطار جایی توقف کرد و تعدادی که خواب بودیم هم از خواب پریدیم
یک مامور وارد قطار شد و توی مسیر پاسپورت ها رو با لپ تاپ چک میکرد و مهر خروج میزد, جالب این بود که قطار هم در حال حرکت بود
بعد از اینکه کار مامور تمام شد از قطار پیاده شد وقطار راه افتاد, همه خسته و بیخواب شده بودن و چشمها پف کرده بود
به محض اینکه چشمهامون سنگین شد یک نفر با چراغ قوه بسیار پرنور توی چشممون گرفت و فهمیدیم به مرز گرجستان وارد شدیم
همه پاسپورت ها رو جمع کرد و داخل صندلی های قطار رو که مثل انباری بود دید و رفت
بعد از اون چند مامور وارد قطار شدند و وسایل موجوداتی رو که همسفرمون بودند چک میکردند
ما رو که دیدند و فهمیدند ایرانی هستیم خیلی چک نکردند و رد شدند اما برای بقیه به شدت وارسی میکردند
قطار مدت طولانی در مرز متوقف بود و همین توقف باعث شده بود که هوا ساکن باشه
من از شدت بوی بد و هوای سنگین داخل قطار احساس سوزش دز ریه هام میکردم
بعد از مدت طولانی قطار تکون خورد و هوا هم جریان پیدا کرد , دیگه کسی خوابش نبرد و همه بصورت جنازه های زنده به اطراف پخش شده بودیم
قطار طرفهای 9 صبح به تفلیس رسید , با همون وضعیت یکی به زبون ارمنی به من میگفت که من ون دارم و میتونم شما رو تا مرز ایران ببرم و 30 دلار نفری میگیرم , عین سریش هم به ما چسبیده بود و ول نمیکرد , شخصا بدم نمیومد توی اون شرایط از قطار پرتش کنم پایین
بعد از رسیدن به تفلیس ما همه نوع درد و مشکلی داشتیم
مثل افرادی که از شکنجه گاه خلاص شدند وارد هوای آزاد شدیم و مقداری راه رفتیم , کمی گشتیم و به خیابان رسیدیم
هوای تفلیس سرد بود و باد سوزناکی میوزید
یه تاکسی گرفتیم و مقداری دلار هم تبدیل به لار گرجی کردیم و با تاکسی به دنبال هتل رفتیم , من که دفعه پیش هم چند هتل رو پرسیده بودم و مناسبترینش رو توی خیابون شانیدزه دیده بودم گفتم بریم همونجا اما به اصرار راننده تاکسی رفتیم چند جای دیگه که هم قیمت خوبی نداشت هم وضعیت بدی داشت
در انتها باز رفتیم هتلی که قبلا رفته بودیم به اسم هتل کولخی در خیابان شانیدزه
3 تخته شبی 50 و 2 تخته شبی 40 دلار بود بدون صبحانه و با صبحانه هم شبی 10 دلار اضافه میشد که توصیه میکنم بدون صبحانه بگیرید
چون در نزدیکی همین هتل جاهای فوق العاده ای برای صبحانه هست که به مراتب بهتر از صبحانه هتل هست
بعد از حمام و گذاشتن وسایل رفتیم مک دونالد و غذا خوردیم
خیابان شانیدزه خیابان یک طرفه و سربالایی هست, از خیابان که پایین میروید به خیابان اصلی میرسید, دست راست به خیابان روستاولی که از مناطق خوب شهر هست میرسید
در مسیر شما به یک منطقه سرپوشیده میرسید که غذا فروشیهای فوق العاده ای داره, از انواع پیراشکی گرفته تا کباب ترکی های بسیار خوشمزه که توصیه میکنم حتما تست کنید
در راه سمت چپ خیابان رستوران الویس رو میبینید که صبحانه فوق العاده ای داره و حتما لذت خواهید برد
در ادامه راه به رستوران مک دونالد میرسید و در ادامه کلیسای دیدنی و مراکز خرید و میدان آزادی تفلیس رو میتونید ببینید
توی راه میدون آزادی که میرفتیم چندین جا در باره اتوبوس هایی که به سمت ایروان حرکت میکنند پرسیدیم و راجع به هواپیما هم سوال کردیم , فهمیدیم هواپیمایی به سمت ایروان پرواز نمیکنه و کسی هم از اتوبوسها خبر نداشت , تا اینکه توی مسیر یه مغازه تورهای داخلی گرجستان رو دیدیم و در کمال ناامیدی
سوال کردیم که به سمت ایروان اتوبوس دارن که گفت بله
ما از شادی فرار از قطار به داخل مغازه حمله کردیم و شروع کردیم به سوال کردن
خوشبختانه مسئول تور انگلیسی خوب بلد بود و جواب ما رو داد , به ما پیشنهاد کرد با توجه به تعداد نفراتمون یک ون دربست بگیریم
قیمت هم 160 دلار میشد, اتویوس هم برای هر نفر 25 دلار میشد
ما هم ون رو گرفتیم و خوشحال و شاد از مغازه بیرون اومدیم و 50 دلار هم بیعانه دادیم
هوای تفلیس سرد بود و باد تندی میومد , با اینحال چندین جا رو گشتیم اما به هیچ وجه توصیه نمیکتم که قبل از خرداد به گرجستان سفر کنید , چون بیشتر از 70 درصد تفریحات و مناطق گردشگری در اثر سرما غیر قابل استفاده میشن
ما برای ون ساعت 1 بعد از ظهر رو تعیین کردیم و ون راس ساعت 1 منتظر ما بود
ون میتسوبیشی و نسبتا نو بود
راننده خوش اخلاق و خوبی داشت و با وجود اینکه مسئول تور گفت پول رو باید تو تفلیس یدید به ما گفت که هر زمان خواستید پول رو بدبد
ماشین نرم بود و راحت , هرچند صندلی های ردیف عقب برای آدم های قد بلند و با جثه بزرگ خیلی راحت نبود اما بقیه صندلی ها راحت بودند
تند میرفت و خوب رانندگی میکرد , به زودی به مرز رسید و چون مرزبانها میشناختنش سریع از همه جا رد شد
وسایل ما رو هم نگشتند و فقط مهر خروج زدند و وارد ارمنستان شدیم
همون ابتدای مرز فرم های ویزا رو یک نفر ارمنی برای ما پر کرد و ویزا ها صادر شد و برعکس مرز ایران کسی کسی رو نمیگشت و همه خندان بودند
نکته جالب سلامت راننده بود و اینکه با وجود اینکه من اوایل راه پول رو بهش دادم و لپ تاپ و دوربین و همه چی توی ماشینش بود اصلا نگاه نکرده بود و تمام این مدت بیرون ماشین منتظر ما بود
در تمام راه هم حرف نزد و برای ما آهنگ ایرانی هم گذاشت و چند جا هم که خواستیم چای بخوریم ایستاد و حتی شکلات هم به ما داد
ساعت 6 ما رو دم در خونه پیاده کرد و برعکس ایران بدون غر زدن , دبه کردن و ناله کردن از ما تشکر کرد و خداحافظی کرد و رفت و حتی عینک آفتابی من رو هم که نسبتا گرون بود و توی ماشین جا موند برای من برگردوند
من هم شماره موبایلش رو گرفتم تا توی سفرهای بعدی ازش استفاده کنم
کلا سفر جالبی بود و خاطره انگیز و هنوز که به یاد قطار میافتیم هم خنده مون میگیره هم گریه
اما اگر باز هم مایل به سفر با قطار هستید حتما کوپه رزور کنید و حتما ملافه تمیز , غذای کافی , قرص سردرد و تجهیزات لازم با خودتون ببرید
ضمنا ویزای گرجستان هم برای ایرانی ها کلا برداشته شده
امیدوارم تا اینجای تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه و سال جدید شروع خوبی داشته باشه برای شما
بدلیل رو به اتمام بودن ویزای برادرم در ارمنستان و برای تمدید ویزا و همینطور گشت و گذار تصمیم گرفتیم برای چند روز به تفلیس , پایتخت گرجستان سفر کنیم
من از قبل میدونستم چندین وسیله از قبیل ون , اتوبوس ها کوچک و همینطور قطار برای رفتن به تفلیس وجود داره, اما بخاطر امنیت و جالب بودن سفر با قطار رو انتخاب کردیم, به همین دلیل دو روز قبل از حرکت به ایستگاه قطار ایروان رفتیم, بهترین راه برای رسیدن به ایستگاه قطار از طریق مترو ایروان هست
وقتی وارد ایستگاه مترو شدید باید دو ایستگاه پایین تر از ایستگاه هراپاراک از مترو پیاده بشید , پیدا کردن ایستگاه قطار سخت نیست چون ایستگاهی که مترو در کنار ایستگاه راه آهن داره خارج از تونل هست و در فضای آزاد هست , یعنی اولین ایستگاهی که مترو ارمنستان از تونل بیرون میاد و روی زمین حرکت میکنه همون ایستگاهی هست که شما باید از مترو پیاده بشید و از داخل مترو هم ایستگاه قطار رو میتونید ببینید,
فقط دقت کنید که وقتی وارد سالن مترو میشید قطار های سمت راست به سمت پایین و قطارهای سمت چپ به سمت بالا حرکت میکنند
ایستگاه مترو ایروان تمیز و بزرگه , بعد از وارد شدن در انتهای سالن یک ال سی دی هست که ساعت حرکت و رسیدن قطار ها رو به ارمنی , روسی و انگلیسی مینویسه و سمت چپ یک سالن کوچیک تر هست که بلیط ها رو صادر میکنند
نکته جالب اینه که خیلی از جاهای دیدنی ایروان قطار داره و میتونید با قطار به اونجا برید
باجه شماره یک مخصوص قطارهای گرجستان یا بقول ارمنی ها وراستان هست و باجه بعدی برای قطارهای داخلی
متاسفانه وقتی ما رسیدیم همه کوپه ها پر بودند و مسئول صدور بلیط به ما پیشنهاد کرد که یک جای دیگه بهمون میده که مثل کوپه هست اما فقط در نداره
ما هم 5 نفر بودیم و با تبلیغ هایی که فروشنده میکرد راضی شدیم و 5 تا بلیط به مبلغ 7هزار درام برای هر نفر خریدیم
ساعت حرکت 8:50 شب بود
ما حدود 8:30 شب به ایستگاه رسیدیم و سوار قطار شدیم
فطار قدیمی , با ساختار پر هیبت و مهیب روسی, و صندلی های غول آسا و سفت
جایی که ما بودیم حتی به کوپه شبیه هم نبود و عملا دو صندلی بلند رو به هم بود
من یاد فیلم های جنگ جهانی دوم افتادم که سربازها یا افرادی که به اردوگاه های کار اجباری رو میبردن نشون میدادن
تشکها و متکا هایی هم بالای سرمون گذاشته بودن که از قیافشون معلوم بود متعلق به همون زمان چنگ جهانی باید باشند
قطار خلوت بود و تنها دلخوشی ما هم همین بود, روبروی هر قسمت دو صندلی و یک میز هم بود که تبدیل به تخت بزرگ میشد
بعد از کمی نشستن ما تختهای بالای سرمون رو باز کردیم و تشکها رو پایین آوردیم و روی تخت پهن کردیم , من کاپشنم رو روش انداختم و به زور خودم رو رو تخت جا کردم.
قطار با تکون های شدید و بعضا سر و صداهایی مثل تیربارهای ضدهوایی با سرعت لاکپشتی حرکت میکرد
تا اینکه بلای بزرگتری نازل شد, حدود سی دقیقه که از حزکت قطار میگذشت , قطار داخل یک ایستگاه توقف کرد و لشگری از افراد عجیب و غریب داخل قطار هجوم آوردند و همه جاهای خالی رو اشغال کردند, حتی دو صندلی روبروی ما رو هم فروخته بودند و ما با کلی خواهش و التماس راهی یه صندلی دیگه کردیمشون
بوی بد عرق , بوی پا , سر و صدای بلند , رژه رفتن مدام داخل قطار , کثیف کردن دستشویی و صداهای خرخر وحشتناک هم به تکونها , صدای تیربار قطار و بوی وایتکس شدیدی که از ملافه های قطار بیرون میزد اضافه شد
راستی اولش نمیدونستیم اما بعدا فهمیدیم میتونیم بریم ملافه تمیز ( ملافه ای که توی وایتکس به مدت نامعلوم خوابانده شده) از ابتدای واگن بگیریم
ما که ابتدا به شکل قطار و نوع حرکت و صداهای قطار میخندیدیم کم کم داشتیم از ته دل گریه میکردیم به حال خودمون و وقتی فکر میکردیم این قطار مسیر 6 ساعته رو 12 ساعته طی میکنه بیشتر خودمون رو توی جهنم احساس میکردیم
بعد از مدتی با سختی و از روی خستگی خوابم برد تا اینکه قطار جایی توقف کرد و تعدادی که خواب بودیم هم از خواب پریدیم
یک مامور وارد قطار شد و توی مسیر پاسپورت ها رو با لپ تاپ چک میکرد و مهر خروج میزد, جالب این بود که قطار هم در حال حرکت بود
بعد از اینکه کار مامور تمام شد از قطار پیاده شد وقطار راه افتاد, همه خسته و بیخواب شده بودن و چشمها پف کرده بود
به محض اینکه چشمهامون سنگین شد یک نفر با چراغ قوه بسیار پرنور توی چشممون گرفت و فهمیدیم به مرز گرجستان وارد شدیم
همه پاسپورت ها رو جمع کرد و داخل صندلی های قطار رو که مثل انباری بود دید و رفت
بعد از اون چند مامور وارد قطار شدند و وسایل موجوداتی رو که همسفرمون بودند چک میکردند
ما رو که دیدند و فهمیدند ایرانی هستیم خیلی چک نکردند و رد شدند اما برای بقیه به شدت وارسی میکردند
قطار مدت طولانی در مرز متوقف بود و همین توقف باعث شده بود که هوا ساکن باشه
من از شدت بوی بد و هوای سنگین داخل قطار احساس سوزش دز ریه هام میکردم
بعد از مدت طولانی قطار تکون خورد و هوا هم جریان پیدا کرد , دیگه کسی خوابش نبرد و همه بصورت جنازه های زنده به اطراف پخش شده بودیم
قطار طرفهای 9 صبح به تفلیس رسید , با همون وضعیت یکی به زبون ارمنی به من میگفت که من ون دارم و میتونم شما رو تا مرز ایران ببرم و 30 دلار نفری میگیرم , عین سریش هم به ما چسبیده بود و ول نمیکرد , شخصا بدم نمیومد توی اون شرایط از قطار پرتش کنم پایین
بعد از رسیدن به تفلیس ما همه نوع درد و مشکلی داشتیم
مثل افرادی که از شکنجه گاه خلاص شدند وارد هوای آزاد شدیم و مقداری راه رفتیم , کمی گشتیم و به خیابان رسیدیم
هوای تفلیس سرد بود و باد سوزناکی میوزید
یه تاکسی گرفتیم و مقداری دلار هم تبدیل به لار گرجی کردیم و با تاکسی به دنبال هتل رفتیم , من که دفعه پیش هم چند هتل رو پرسیده بودم و مناسبترینش رو توی خیابون شانیدزه دیده بودم گفتم بریم همونجا اما به اصرار راننده تاکسی رفتیم چند جای دیگه که هم قیمت خوبی نداشت هم وضعیت بدی داشت
در انتها باز رفتیم هتلی که قبلا رفته بودیم به اسم هتل کولخی در خیابان شانیدزه
3 تخته شبی 50 و 2 تخته شبی 40 دلار بود بدون صبحانه و با صبحانه هم شبی 10 دلار اضافه میشد که توصیه میکنم بدون صبحانه بگیرید
چون در نزدیکی همین هتل جاهای فوق العاده ای برای صبحانه هست که به مراتب بهتر از صبحانه هتل هست
بعد از حمام و گذاشتن وسایل رفتیم مک دونالد و غذا خوردیم
خیابان شانیدزه خیابان یک طرفه و سربالایی هست, از خیابان که پایین میروید به خیابان اصلی میرسید, دست راست به خیابان روستاولی که از مناطق خوب شهر هست میرسید
در مسیر شما به یک منطقه سرپوشیده میرسید که غذا فروشیهای فوق العاده ای داره, از انواع پیراشکی گرفته تا کباب ترکی های بسیار خوشمزه که توصیه میکنم حتما تست کنید
در راه سمت چپ خیابان رستوران الویس رو میبینید که صبحانه فوق العاده ای داره و حتما لذت خواهید برد
در ادامه راه به رستوران مک دونالد میرسید و در ادامه کلیسای دیدنی و مراکز خرید و میدان آزادی تفلیس رو میتونید ببینید
توی راه میدون آزادی که میرفتیم چندین جا در باره اتوبوس هایی که به سمت ایروان حرکت میکنند پرسیدیم و راجع به هواپیما هم سوال کردیم , فهمیدیم هواپیمایی به سمت ایروان پرواز نمیکنه و کسی هم از اتوبوسها خبر نداشت , تا اینکه توی مسیر یه مغازه تورهای داخلی گرجستان رو دیدیم و در کمال ناامیدی
سوال کردیم که به سمت ایروان اتوبوس دارن که گفت بله
ما از شادی فرار از قطار به داخل مغازه حمله کردیم و شروع کردیم به سوال کردن
خوشبختانه مسئول تور انگلیسی خوب بلد بود و جواب ما رو داد , به ما پیشنهاد کرد با توجه به تعداد نفراتمون یک ون دربست بگیریم
قیمت هم 160 دلار میشد, اتویوس هم برای هر نفر 25 دلار میشد
ما هم ون رو گرفتیم و خوشحال و شاد از مغازه بیرون اومدیم و 50 دلار هم بیعانه دادیم
هوای تفلیس سرد بود و باد تندی میومد , با اینحال چندین جا رو گشتیم اما به هیچ وجه توصیه نمیکتم که قبل از خرداد به گرجستان سفر کنید , چون بیشتر از 70 درصد تفریحات و مناطق گردشگری در اثر سرما غیر قابل استفاده میشن
ما برای ون ساعت 1 بعد از ظهر رو تعیین کردیم و ون راس ساعت 1 منتظر ما بود
ون میتسوبیشی و نسبتا نو بود
راننده خوش اخلاق و خوبی داشت و با وجود اینکه مسئول تور گفت پول رو باید تو تفلیس یدید به ما گفت که هر زمان خواستید پول رو بدبد
ماشین نرم بود و راحت , هرچند صندلی های ردیف عقب برای آدم های قد بلند و با جثه بزرگ خیلی راحت نبود اما بقیه صندلی ها راحت بودند
تند میرفت و خوب رانندگی میکرد , به زودی به مرز رسید و چون مرزبانها میشناختنش سریع از همه جا رد شد
وسایل ما رو هم نگشتند و فقط مهر خروج زدند و وارد ارمنستان شدیم
همون ابتدای مرز فرم های ویزا رو یک نفر ارمنی برای ما پر کرد و ویزا ها صادر شد و برعکس مرز ایران کسی کسی رو نمیگشت و همه خندان بودند
نکته جالب سلامت راننده بود و اینکه با وجود اینکه من اوایل راه پول رو بهش دادم و لپ تاپ و دوربین و همه چی توی ماشینش بود اصلا نگاه نکرده بود و تمام این مدت بیرون ماشین منتظر ما بود
در تمام راه هم حرف نزد و برای ما آهنگ ایرانی هم گذاشت و چند جا هم که خواستیم چای بخوریم ایستاد و حتی شکلات هم به ما داد
ساعت 6 ما رو دم در خونه پیاده کرد و برعکس ایران بدون غر زدن , دبه کردن و ناله کردن از ما تشکر کرد و خداحافظی کرد و رفت و حتی عینک آفتابی من رو هم که نسبتا گرون بود و توی ماشین جا موند برای من برگردوند
من هم شماره موبایلش رو گرفتم تا توی سفرهای بعدی ازش استفاده کنم
کلا سفر جالبی بود و خاطره انگیز و هنوز که به یاد قطار میافتیم هم خنده مون میگیره هم گریه
اما اگر باز هم مایل به سفر با قطار هستید حتما کوپه رزور کنید و حتما ملافه تمیز , غذای کافی , قرص سردرد و تجهیزات لازم با خودتون ببرید
ضمنا ویزای گرجستان هم برای ایرانی ها کلا برداشته شده
امیدوارم تا اینجای تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه و سال جدید شروع خوبی داشته باشه برای شما