2011-09-08 ساعت 20:24
سعید جان, راستش من چون برای اولین بار در عمرم در گروه مرفه بی درد جامعه قرار گرفته ام از وضعیت خراب اقتصادی امریکا هیچ چیزی نفهمیدم مگر همان چیزهایی که مثل شما از اخبار رسانه ها خواندم و یا دیدم. در ایران هر بار که وضعیت اقتصادی گره می خورد آن را با پوست و گوشت و استخوانم حس می کردم و معنی آن این بود که مثلا باید به فکر یک خانه کوچک تر برای اجاره باشم و یا اینکه فکر یک کار دوم برای شب باشم که اموراتم یک جوری بگردد و یا وضعیت اقتصادی بد یعنی اینکه حقوقم را کامل نمی گیرم و یا چک هایی که دارم همه برگشت خواهند خورد و من باید شب و روز به دنبال آن بدوم. وضعیت اقتصادی بد در ایران برای من به این معنی بود که چند ماه دیگر که وارد بقالی می شوم برای خرید همین اجناسی که در دستم است باید دو برابر پول بدهم در حالی که نه تنها حقوقم زیاد نمی شود بلکه گرفتن همان حقوق خودم هم با هزار اما و اگر و خواهش و التماس خواهد بود. ولی ظاهرا در امریکا حتی وضعیت اقتصادی بد هم با وضعیت اقتصادی بد در ایران از زمین تا آسمان فرق می کند. وضعیت اقتصادی بد امریکا برای من همان پنج سال پیش بود که من بیکار بودم که اتفاقا امریکا هنوز در آن زمان وارد اوج رکود اقتصادی نشده بود. من در این دوران اصلا هیچ چیزی از رکود اقتصادی نفهمیدم و حتی در این پنج سال قیمت ها یک درصد هم کم و زیاد نشده است. موضوع اینجا است که برای ما مهاجران فقط یک چیز مهم است و آن هم این است که آیا ما کار داریم و یا اینکه بیکار هستیم و این مسئله بیش از آنکه به شرایط اقتصادی امریکا بستگی داشته باشد به شرایط خودمان بستگی دارد که تا چه حد آمادگی و توان کار کردن در امریکا را داریم و به قول معروف آیا از نظر علمی و تسلط به زبان انگلیسی واجدالشرایط هستیم یا خیر.
با آرزوی موفقیت برای شما