(2012-05-26 ساعت 10:07)Iranian نوشته: mml عزیز- ممنون از مزاح شما. همانطور که در پست قبلی گفتم و تاکید هم کردم تمام موارد مثال و فرضی بودند.
آقای iranian عزیز، من اگه خط اول و آخر پستم رو به شوخی برگزار کردم، برای این بود که گرچه می خواستم پاسخی در مخالفت با شما بنویسم، ولی نمی خواستم که این بحث هم به سمت جر و بحث و رادیکال شدن پاسخ ها بره. حالا یه شب از پست شما گذشته، شما تشریف ندارید، ولی ما همچنان به عنوان یه 2011 ای راحت آسوده نشستیم توی خونمون و در کمال آرامش، بدون هیچگونه احساس شکست و بدبختی، حضور مستمرمون رو در مهاجرسرا ادامه می دیم و ازتون خواهش می کنم این چند تا نکته ای رو که در ذیل می گم، برامون روشن کنید:
- فرضی بودن و مثال آوردن تا وقتی به استدلال شما کمک خواهد کرد که حکایت گودرز و شقایق نباشه. همچنان از شما تقاضا دارم شباهت آمریکا و خاش رو برامون توضیح بدید!
- مهاجرت نه تنها قسمتی از تاریخ و فرهنگ و حتی دین در جوامع بشری هست، تا اونجایی که تازه مسلمان هایی با اجازه پیامبر و برای رهایی از ظلم و ستم قریش و برای دو سال به حبشه مهاجرت کردند (یا حتی به تعبیری پناهنده شدند)، بلکه در نهایت باعث بالفعل شدن استعداد بیکار مانده مهاجران در مملکت خودشون و همچنین استفاده از منابع بیکار مانده کشوری میشه که بهش مهاجرت می کنن. عرض بنده بی جواب مونده که با استدلال شما در 400 سال پیش، هیچ مهاجری نباید به آمریکا، استرالیا یا نیوزلند می رفت! در شرایطی که حتی مثل خاش، آب لوله کشی هم نداشتند!
- مطالبی که شما در مورد سختی زندگی در آمریکا به عنوان یه تازه وارد و یا اینکه چه کسانی بیشتر موفق هستند، می فرمایید، کاملاً درسته. خراب نکردن پل پشت سر هم شرط عقله و کسی مخالفش نیست. مخالفت من و بقیه دوستانی که با شما موافق نیستند، از اونجایی شروع میشه که استدلال شما به سمتی می ره که به این سختی و تلاش مضاعف و متفاوت، عنوان شکست و پشیمانی و بسته شدن راه برگشت اطلاق می کنید. دوستان مخالف شما حتی برای مخالفتشون مشاغل گارسونی و کار در پمپ بنزین رو متواضعانه مطرح می کنند، ولی شما برای این شکست های محتمل هیچ مصداقی رو بیان نمی کنید؛ نه از تجربه خودتون و نه از تجربه کسانی که از سرگذشت اونها شاید مطلع باشید.
به ما حق بدید که تا وقتی نه خودمون شکست خوردیم، نه مثالی از شکست بقیه داریم، و همه خوش و خرم، به جای کار غیرمفید تو اداره هامون و یا درس خوندن شب امتحانی توی دانشگاهامون، داریم توی این مملکت جدید نون تلاش خودمون رو می خوریم، توصیه و استدلال شما برامون عجیب و نامفهموم باشه.
پی نوشت: دوستان عزیزی که نگران از به وجود اومدن دعوا هستن یا فکر می کنند من یا عضو دیگه ای قصد جلوگیری از بیان نظرات جناب iranian رو داریم، به این نکته توجه کنند که اولاً چه ما و چه ایشون از محدوده ادب و احترام خارج نشدیم؛ و اتفاقاً در همین پست من ازشون خواهش کردم که استدلال خودشون رو بیشتر برای ما توضیح بدن.
هدف مهاجرسرا بیشتر از اینکه اعلام محل گردهمایی و خرید جنس ارزان از کدام فروشگاه، آدرس مغازه ایرانی و یا طریقه آوردن پسته و فرش و لیمو عمانی باشه، همین بحث هاست، همین هایی که من و جناب iranian و بقیه بچه ها "سختیش" رو و یا داغ "شکستش" رو با گوشت و پوست و استخونمون لمس کردیم و براش از خونواده و اعصاب و آرامش و پس انداز خودمون مایه گذاشتیم! از همین بحث هایی که یکی مخالف و یکی موافقه، یه مهاجر تازه وارد می تونه بفهمه که بیاد و یا نیاد. اگه من بیام اینجا بنویسم که خیابونای آمریکا با 100 دلاری فرش شده، و کسی هم مخالفتش رو بیان نکنه که خدای ناکرده به "جبهه گیری" تعبیر بشه، همون 4-5 هزار دلاری هم که همه میارنو دیگه کسی نمیاره و فردای رسیدن به آمریکا باید زنگ بزنه ایران که رفیقاش پول بلیط برگشتش رو براش حواله کنن.
کیس: 2011AS7XXX
نامه اول: هیچ وقت
کنسولگری: آنکارا
فرمهای سری اول: 07/08/2010
نامه دوم: 17/01/2011
مصاحبه: 16/02/2011
کلیرنس: 01/06/2011
اولين سفر: 01/07/2011 - تولیدو، اوهایو
جمع هزینه ها تا ابتدای سفر اول: 8000 دلار - 2 نفر
سفر دوم: 18/11/2011 - دالاس، تگزاس
نامه اول: هیچ وقت
کنسولگری: آنکارا
فرمهای سری اول: 07/08/2010
نامه دوم: 17/01/2011
مصاحبه: 16/02/2011
کلیرنس: 01/06/2011
اولين سفر: 01/07/2011 - تولیدو، اوهایو
جمع هزینه ها تا ابتدای سفر اول: 8000 دلار - 2 نفر
سفر دوم: 18/11/2011 - دالاس، تگزاس