من و کاغد آبی از این روزمرگی خسته شدیم از شمردن خسته شدیم انگار داریم با دسته قاشق چای خوری میکشیم به دیوار زندون تا سوراخی درست بشه و ما از اونور دیوار نوری ببینیم.از اینکه بشینم روزها رو بشموریم. و دوباره یاد صورت اون افسر 28 ساله سفارت که با اون ریش آنکادر و عینکه دسته زیتونی روشن و چشمهای آبی و اون انگشت های باریک و بلندش که مثله ور وره جادو حرف های منو تایپ میکرد میافتم.یکی باید بهش میگفت امروز از رو کدوم دنده بلند شدی؟
یک ساله که هممون تو یه دالونی معلق در هوا در حال غوطه ور شدنیم و همه چیز داره بالا پایین میره.و مدام در فکر اینکه نکنه از خوشبینی صدمه بخوریم و بدبینی هم زندگی رو عقب میندازه...
کاغذ آبی 13 روزگیمون مبارک
یک ساله که هممون تو یه دالونی معلق در هوا در حال غوطه ور شدنیم و همه چیز داره بالا پایین میره.و مدام در فکر اینکه نکنه از خوشبینی صدمه بخوریم و بدبینی هم زندگی رو عقب میندازه...
کاغذ آبی 13 روزگیمون مبارک
شماره کیس: 50xxx
کنسولگری: انکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: جولای 2011
تاریخ دریافت نامه الکترونیکی دوم:19 آپریل
تاریخ مصاحبه: 25 جون-8:30
تاریخ کلیر شدن:31 جولای2012
تاریخ دریافت ویزا:11 آگوست2012
تعداد افراد: 2 نفر زوج همیشه مثبت
تاریخ ورود به خاک آمریکا:14 اکتبر 2012
کنسولگری: انکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: جولای 2011
تاریخ دریافت نامه الکترونیکی دوم:19 آپریل
تاریخ مصاحبه: 25 جون-8:30
تاریخ کلیر شدن:31 جولای2012
تاریخ دریافت ویزا:11 آگوست2012
تعداد افراد: 2 نفر زوج همیشه مثبت

تاریخ ورود به خاک آمریکا:14 اکتبر 2012