2012-08-22 ساعت 13:59
سهیل جون اول مرسی از بابت حرفات و دوم اینکه به به یه همشهری هم پیدا کردم! و مرسی که نگرانی. راستی امروز باز یکی اومد 4.3 بود! ما دیگه زیر 4 رو زلزله محسوب نیمکنیم!
DD
والا به خدا من از این دوری نمینالم. درد من چیز دیگس. ما هنوز هیچ کاری نکردیم. هنوز یه بار هم همو از نزدیک ندیدیم اما دو ساله دوستیم. درد من اینه که بابا جون یا منو میخوای یا نمیخوای. همش نمیشه که با زبون بگی میخوام اما کاری نکنی. دوست دارم عاشقتم گفتن خوبه اما یه کاری بکن که آدم دیگه شک نکنه به حرفات. آخه شما جای من باشید چی میگین به این. نه به اون موقعی که جفت پاشو کرده بود تو یه کفش که الا و بلا (یاسی من دیکتم از الان افتضاح هست خدا بداد روزی برسه که بیام اونجا! چه شود!!!) ویزای ازدواج و وقتی میگفتم بابا جون من از ازدواج بین المللی میترسم. چون میترسم موقع برگشتن به ایران تو دردسر بیفتم. و نه به الان که میگه حالا بذار همو ببینیم تا ببینیم چه میشه! همش هم میدونم داره لوس میشه ها. اگه جربزه اش (درسته املاش؟) رو داشت تا الان خیلی وقت بود تموم کرده بودیم رابطه مون رو. اما خوشش میاد اذیت کنه. انگاری من خیلی داره بهم خوش میگذره. گاهی بهش میگم تو داری ازدواج میکنی اما من دارم هم ازدواج میکنم و در عین حال مهاجرت هم میکنم میدونی چقدر سخته؟ در جواب میگه برا منم سخته!!!!!! اصلا نمیگیره اون مورد دوم منو که من دارم از کل زندگیم تا الان میگذرم به خاطر اون!
سهیل سعی کن دو تا زبان رو همزمان به بچت یاد بدی. مثل خودمون که فارسی و ترکی رو با هم یاد گرفتیم. مامان من باهام ترکی حرف میزد اما اسم حیوون ها و رنگ ها و اعداد رو فارسی میگفت و من کم کم معادل ترکی اونا رو یاد گرفتم. بچت انگلیسی رو یاد خواهد گرفت. شما سعی کن یه تعادلی بین فارسی و ترکی نگه داری. اگه اولش اصلا اصلا باهاش ترکی حرف نزنی بعدا سخت میشه. چون تو محیطشم نیست خیلی براش سخت میشه. اما زورشم نکن. من که به شخصه فقط فارسی یادش میدم چون بجز من همه باهاش انگلیسی حرف خواهند زد و نمیخوام هم بچه رو هم خودم رو گیج کنم. بازم بذار از استادام راجع به این مسئله بپرسم و جواب علمی تر بدم. یکی از دلایلی که فارسی رو انتخاب کردم اینه که هم بتونه با همه ی ایرانی ها ارتباط داشته باشه و هم اینکه نوشتار فارسی رو هم یاد بگیره. نوشتار ترکی با الفبای عربی رو من که خیلی بلد نیستم حالا شما رو نمیدونم.

والا به خدا من از این دوری نمینالم. درد من چیز دیگس. ما هنوز هیچ کاری نکردیم. هنوز یه بار هم همو از نزدیک ندیدیم اما دو ساله دوستیم. درد من اینه که بابا جون یا منو میخوای یا نمیخوای. همش نمیشه که با زبون بگی میخوام اما کاری نکنی. دوست دارم عاشقتم گفتن خوبه اما یه کاری بکن که آدم دیگه شک نکنه به حرفات. آخه شما جای من باشید چی میگین به این. نه به اون موقعی که جفت پاشو کرده بود تو یه کفش که الا و بلا (یاسی من دیکتم از الان افتضاح هست خدا بداد روزی برسه که بیام اونجا! چه شود!!!) ویزای ازدواج و وقتی میگفتم بابا جون من از ازدواج بین المللی میترسم. چون میترسم موقع برگشتن به ایران تو دردسر بیفتم. و نه به الان که میگه حالا بذار همو ببینیم تا ببینیم چه میشه! همش هم میدونم داره لوس میشه ها. اگه جربزه اش (درسته املاش؟) رو داشت تا الان خیلی وقت بود تموم کرده بودیم رابطه مون رو. اما خوشش میاد اذیت کنه. انگاری من خیلی داره بهم خوش میگذره. گاهی بهش میگم تو داری ازدواج میکنی اما من دارم هم ازدواج میکنم و در عین حال مهاجرت هم میکنم میدونی چقدر سخته؟ در جواب میگه برا منم سخته!!!!!! اصلا نمیگیره اون مورد دوم منو که من دارم از کل زندگیم تا الان میگذرم به خاطر اون!
سهیل سعی کن دو تا زبان رو همزمان به بچت یاد بدی. مثل خودمون که فارسی و ترکی رو با هم یاد گرفتیم. مامان من باهام ترکی حرف میزد اما اسم حیوون ها و رنگ ها و اعداد رو فارسی میگفت و من کم کم معادل ترکی اونا رو یاد گرفتم. بچت انگلیسی رو یاد خواهد گرفت. شما سعی کن یه تعادلی بین فارسی و ترکی نگه داری. اگه اولش اصلا اصلا باهاش ترکی حرف نزنی بعدا سخت میشه. چون تو محیطشم نیست خیلی براش سخت میشه. اما زورشم نکن. من که به شخصه فقط فارسی یادش میدم چون بجز من همه باهاش انگلیسی حرف خواهند زد و نمیخوام هم بچه رو هم خودم رو گیج کنم. بازم بذار از استادام راجع به این مسئله بپرسم و جواب علمی تر بدم. یکی از دلایلی که فارسی رو انتخاب کردم اینه که هم بتونه با همه ی ایرانی ها ارتباط داشته باشه و هم اینکه نوشتار فارسی رو هم یاد بگیره. نوشتار ترکی با الفبای عربی رو من که خیلی بلد نیستم حالا شما رو نمیدونم.