2009-11-03 ساعت 20:34
درود
خوشحالم که پسندیدید. در باورتان نمیگنجد که خودم هم با دیدن نخ مشکی روی پیشانی اش ؛ شوکه شده بودم. البته میدانید که هر گره ی بخیه ، نیاز به دو سوراخ در دولب پارگی پوست دارد و ایشان با رد کردن سوزن از یک لبه ی پوست پیشانی اش؛ ظاهرا ً چنان غش و ضعف ناشی از درد؛امانش را بریده بود که ادامه ی کار را پیگیری نکرده بود.
به یاد داستانی میافتم که شخصی هوس خالکوبی تصویر «شیر» ی را بر روی بازوی خود کرده بود و هربار با دردی که از نیشتر سوزن خالکوبی ، به جانش میافتاده بود؛ از خیر یک قسمت از بدن « شیر » میگذشت و در مثل گفته اند:
شیر بی یال و کوپال و اشکم
موفق باشید ارادتمند حمید از ایالت میزوری
خوشحالم که پسندیدید. در باورتان نمیگنجد که خودم هم با دیدن نخ مشکی روی پیشانی اش ؛ شوکه شده بودم. البته میدانید که هر گره ی بخیه ، نیاز به دو سوراخ در دولب پارگی پوست دارد و ایشان با رد کردن سوزن از یک لبه ی پوست پیشانی اش؛ ظاهرا ً چنان غش و ضعف ناشی از درد؛امانش را بریده بود که ادامه ی کار را پیگیری نکرده بود.
به یاد داستانی میافتم که شخصی هوس خالکوبی تصویر «شیر» ی را بر روی بازوی خود کرده بود و هربار با دردی که از نیشتر سوزن خالکوبی ، به جانش میافتاده بود؛ از خیر یک قسمت از بدن « شیر » میگذشت و در مثل گفته اند:
شیر بی یال و کوپال و اشکم
موفق باشید ارادتمند حمید از ایالت میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید