(2012-12-17 ساعت 20:23)الهه سابق نوشته: آخی، فداشون بشم نی نی کوچولوهاروببخشید پیشکسوت جان. برای من سوال پیش اومده چرا میخواهید فداشون بشید؟؟؟ خوب چند تا سگ بودن که برای باباشون جشن تولد گرفته بودند دیگه. وظیفه اخلاقی شان را به جا آوردند دیگه.
(2012-12-17 ساعت 23:36)rs232 نوشته: اگر به آمریکا بیایید و زندگی کنید خیلی زود به سگ ها و گربه ها هم عادت می کنید. مادر من از گربه متنفر بود و از سگ هم بسیار می ترسید. پس از چند ماه که در خانه من ماند عاشق ببو (گربه خپل من) شد به طوری که وقتی رفت برای او گریه می کرد و می گفت دلم برای او تنگ می شود. می گفت اصلا در تمام عمرم هیچ وقت حتی فکرش را نمی کردم که به یک گربه دست بزنم چه برسد به این که شب ها کنار من بخوابد و من هم کله اش را ماچ کنم. ترسش نسبت به سگ ها هم فرو ریخت چون به هر خانه ای که می رفتیم سگ داشتند و پس از مدتی که دید آزاری به او نمی رسانند کم کم از آنها هم خوشش آمد. حیوان ها پس از مدتی حس خوبی را به آدم منتقل می کنند که بسیار خوش آیند است. البته من هم دوست ندارم که هر سگی به سر و کول من بپرد و یا صورتم را لیس بزند و اگر این اتفاق بیفتد به صاحبش اعتراض می کنم که حیوانت را جمع و جور کن مگر این که آن سگ را از قبل بشناسم و او را دوست داشته باشم.آرش جان، من تقریبا بیشتر نوشته های شما را خوندم وقبول دارم. همیشه نگاه سیستماتیک شما را به قضایا تحسین میکنم. در این مورد هم امیدوارم نظریه ات درست از کار دربیاد. در ضمن مبارک باشه آقا!!

2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !