2009-11-09 ساعت 08:52
سلام دوستان
پس از چندی ، دوباره خدمتتان رسیدم تا برداشت های شخصی خود را درباره ی موضوع مورد نظر؛ بیان کنم و قبل از هرچیز خواهش میکنم، ضمن مطالعه ی دقیق، با دید مثبت به آن بنگرید و چنانچه ؛ کلامم دارای ابهامی بود؛ با انتقاد و پیشنهاد سازنده ی خود، مرا ؛ در روند دریافت بهتر حقیقت؛ یاری فرمایید.
تازه به محل کارم رسیده بودم که « کریستی»، دوست صمیمی خانمم؛ با چهره ای گرفته وارد اتاقم شد. گفتنی است که ایشان بواسطه ی آشنایی از راه اینترنت و تبادل نظر با شوهرش احمد(اهل مصر)؛ نه تنها ازدواجی عاشقانه داشته است؛ بلکه حتی به دین مبین اسلام نیز گرویده است.
با خلوت شدن اتاقم ؛ نشست به درددل کردن و اینکه نه تنها از بابت عرب و مسلمان بودن شخص تروریست اخیر، نگران نمود چهره ای بد ومنفی از اسلام و مسلمانان؛ در نظر مردم آمریکا و جهان ، است بلکه ناراحتی بیش از حد شوهرش از اینکه این دو ویژگی(عرب مسلمان) این فرد تروریست ؛باعث خجالت او شده؛ بیشتر آزارش میداد.
پس از رفتن او ،و بهتر است بگویم تمام روز ؛ فکر من برروی این جمله ی او( « خجالت کشیدن شوهرش») مشغول بود و وقتی خوب اندیشیدم حق را با او دانستم . چراکه نه تنها اینگونه اعمال تروریستی؛ چهره ی دین و اسلام راستین؛ دینی که در آیه ی صریح قرآن، هدف از فرستادن پیامبرش را « رحمه للعالمین» و تسامح و مـُدارا؛ توصیف کرده؛ مخدوش میکند بلکه درقبال این مردم که بیش از نود درصد آنها( منظور که در تمامی جوامع ؛ افراد متعصب؛ تند رو و افراطی ؛ وجود دارد و باید عقیده و رفتار غالب مردم یک کشور را درنظر داشت) با رفتار خود؛ حساب افراد تندرو را از میانه رو ها؛ جدا میکنند؛ باید هم شرمنده ؛ بود.
بگذارید؛ یکی از کج اندیشی های شخصی خود را،که در گذشته داشتم؛ برایتان اعتراف کنم و بدینوسیله بخاطر این طرز تفکر خود؛ نه تنها از مقام والای کرامت انسانی؛ بلکه از هموطنان خود( مخصوصا ً عرب زبانان؛ و سنی مذهبان)؛ پوزش عمیق خود را ابراز نمایم.
از آنجا که خود را فردی ناسیونالیسم و وطن گرا(پرست) میدانستم؛ هرگاه اسم اعراب را میشنیدم؛ در دل خود نظری منفی نسبت به این کلمه داشتم. چراکه روزگاری؛ قومی به سرزمینم حمله، و آنرا تسخیر کرده بود.
امــّّا کم کم که خوب اندیشیدم؛ کوتاهی را در ضعف فرهنگی زمانه ی کشورم؛ یافتم؛ وگرنه این مملکت(ایران) همانی است که روزگاری دیگر ؛ مغول و تیمور لنگ به آن حمله کرده بود و هرچند برآن چیره شده بود و نقصان بسیاری را در برداشت؛ اینبار غنای فرهنگی آن، چنان بود که متجاوزان وحشی را، صاحب مذهب و اندیشه، و حتی تمدن کرد. و اگر زمان حمله ی اعراب؛ فرهنگ و دین آنهاو حتی خط و زبان آنان(عربی) بر ایران؛ مستولی شد؛ بخاطر نقص فرهنگی کشورم در آنزمان، بوده اس و بس.
وانگهی، چرا من بجای اعتراض به شخص حمله کننده؛ و یا تفکر غلط او؛ فقط و فقط بخاطر همزبانی و نژادی؛ در مورد دیگران هم ؛منفی بیاندیشم؟؟
درهمه ی دنیا و کشورها ، انسانهای خوب و بد؛ متعصب و میانه رو؛ دانشمند و بیسواد و .... وجود دارد و تنها ملاک قضاوت در مورد افراد، فقط وفقط باید رفتار امروزیشان باشد و حتی داشتن اندیشه ای دیگر _ولو مخالف نظر و فرهنگ و مذهب من _ دلیلی بر محترم نبودنشان نیست.و اگر من خود را متمدن میدانم باید نه تنها برای نظر او احترام قائل شوم؛ بکله دلیلی بر نبود دوستی میانمان، نبینم.
آری، عواملی هچون کوتاهی و تعصب به عمد مروجین فرهنگی و مذهبی ؛ بخاطر تفکرات غلط؛ منافع شخصی و سی.یا.سی؛ تفسیر غلط و مغرضانه از دین ؛ و از همه مهمتر، خود برتر بینی و خودخواهی شان است که اینگونه حوادث ضد بشری را رقم میزند. و آنگاه است که پیامد بد و ناهنجار اینگونه اعمال؛نه تنها باعث رنجش جامعه ی بشری میشود؛ بلکه آسیب آن به خود مروجین اینگونه افکار ، نیز، برمیگردد.
برای نمونه، آنگاه که در جامعه ی ما، بستن کمربندی انفجاری و کشتن زن و مرد و پیر و جوان یک کشور و قومی دیگر؛ ارزش تلقی میشود و از آن بعنوان « اس.تشها.دیون» یاد میشود؛ میبینید که دقیقا ً همان رفتار را در حادثه ی سیستان و بلوچستان و کشور خود میبینیم و آنرا حادثه ای « تروریستی» خطاب میکنند . نه اینکه من موافق با هیچکدام باشم؛ بلکه اصل اینگونه رفتار را ؛ غلط و ضد بشری میدانم.
چرا باید بعضی ها چنان خود را برحق بدانند که نه تنها هیچ دگر اندیشی را برنتابند؛ بلکه به اسم دین و مذهب، کشتن دیگران را مجاز و کشته شدن خود را ثواب بدانند؟؟
و البته جواب را همه ی شما بهتر از من میدانید و قصد ندارم شما را خسته کنم.
به یاد دارم که درهمان اوایل مهاجرتمان به آمریکا؛ روزی خانواده ی یکی از همکلاسی های دخترم را در خیابان ملاقات کردیم و با دعوت آنها ، جهت صرف شام به منزلشان رفتیم.
طی گفتگوهایمان بود که متوجه شدم، کاتولیک هستند و میدانید که این گرایش مسیحی ، به متعصب بودن مشهور هستند. ولی با این حال ، برایم بسیار جالب تر ، آن بود که آنها انگیزه ی دعوت کردن ما را به منزلشان، اینگونه برشمردند:
« ما میخواستیم؛ با همنشینی با شما(منظور من و خانواده ام) چهره ی اسلام و مسلمانی را به فرزندانمان نشان دهیم و آنها را با دیگر ادیان، بیشتر آشنا سازیم»
من نمیدانم که آیا اکنون آنان چه جوابی به پرسش های بچه های خود دارند؟ ولی میخواهم به همه ی هموطنان عزیزی که در تکاپوی مهاجرت هستند عرض کنم که ؛ هیچ نگرانی بخود راه ندهند که آن کنسول مصاحبه کننده، نه تنها میداند ایرانیان، تنها یک شعار بر لب دارند{ بنی آدم اعضای یکدیگرند} بلکه بااین حماسه سازی های اخیر جوانان روشن ضمیر داخل کشور، آبروی دوباره ی ایران و ایرانی را در همه جای دنیای خاکی؛ باز خریده شد.
با آرزوی موفقیـّّت و سربلندی همه ی هموطنان عزیزم. از طولانی شدن متن عذرخواهی بسیار میکنم. ارادتمند همگی؛ حمید از ایالت میزوری
____________________
از مدیران محترم درخواست میکنم، در صورت وجود هرگونه،جمله یا عبارتی دردسر ساز؛ نسبت به ویرایش آن اقدام فرمایند. متشکرم
پس از چندی ، دوباره خدمتتان رسیدم تا برداشت های شخصی خود را درباره ی موضوع مورد نظر؛ بیان کنم و قبل از هرچیز خواهش میکنم، ضمن مطالعه ی دقیق، با دید مثبت به آن بنگرید و چنانچه ؛ کلامم دارای ابهامی بود؛ با انتقاد و پیشنهاد سازنده ی خود، مرا ؛ در روند دریافت بهتر حقیقت؛ یاری فرمایید.
تازه به محل کارم رسیده بودم که « کریستی»، دوست صمیمی خانمم؛ با چهره ای گرفته وارد اتاقم شد. گفتنی است که ایشان بواسطه ی آشنایی از راه اینترنت و تبادل نظر با شوهرش احمد(اهل مصر)؛ نه تنها ازدواجی عاشقانه داشته است؛ بلکه حتی به دین مبین اسلام نیز گرویده است.
با خلوت شدن اتاقم ؛ نشست به درددل کردن و اینکه نه تنها از بابت عرب و مسلمان بودن شخص تروریست اخیر، نگران نمود چهره ای بد ومنفی از اسلام و مسلمانان؛ در نظر مردم آمریکا و جهان ، است بلکه ناراحتی بیش از حد شوهرش از اینکه این دو ویژگی(عرب مسلمان) این فرد تروریست ؛باعث خجالت او شده؛ بیشتر آزارش میداد.
پس از رفتن او ،و بهتر است بگویم تمام روز ؛ فکر من برروی این جمله ی او( « خجالت کشیدن شوهرش») مشغول بود و وقتی خوب اندیشیدم حق را با او دانستم . چراکه نه تنها اینگونه اعمال تروریستی؛ چهره ی دین و اسلام راستین؛ دینی که در آیه ی صریح قرآن، هدف از فرستادن پیامبرش را « رحمه للعالمین» و تسامح و مـُدارا؛ توصیف کرده؛ مخدوش میکند بلکه درقبال این مردم که بیش از نود درصد آنها( منظور که در تمامی جوامع ؛ افراد متعصب؛ تند رو و افراطی ؛ وجود دارد و باید عقیده و رفتار غالب مردم یک کشور را درنظر داشت) با رفتار خود؛ حساب افراد تندرو را از میانه رو ها؛ جدا میکنند؛ باید هم شرمنده ؛ بود.
بگذارید؛ یکی از کج اندیشی های شخصی خود را،که در گذشته داشتم؛ برایتان اعتراف کنم و بدینوسیله بخاطر این طرز تفکر خود؛ نه تنها از مقام والای کرامت انسانی؛ بلکه از هموطنان خود( مخصوصا ً عرب زبانان؛ و سنی مذهبان)؛ پوزش عمیق خود را ابراز نمایم.
از آنجا که خود را فردی ناسیونالیسم و وطن گرا(پرست) میدانستم؛ هرگاه اسم اعراب را میشنیدم؛ در دل خود نظری منفی نسبت به این کلمه داشتم. چراکه روزگاری؛ قومی به سرزمینم حمله، و آنرا تسخیر کرده بود.
امــّّا کم کم که خوب اندیشیدم؛ کوتاهی را در ضعف فرهنگی زمانه ی کشورم؛ یافتم؛ وگرنه این مملکت(ایران) همانی است که روزگاری دیگر ؛ مغول و تیمور لنگ به آن حمله کرده بود و هرچند برآن چیره شده بود و نقصان بسیاری را در برداشت؛ اینبار غنای فرهنگی آن، چنان بود که متجاوزان وحشی را، صاحب مذهب و اندیشه، و حتی تمدن کرد. و اگر زمان حمله ی اعراب؛ فرهنگ و دین آنهاو حتی خط و زبان آنان(عربی) بر ایران؛ مستولی شد؛ بخاطر نقص فرهنگی کشورم در آنزمان، بوده اس و بس.
وانگهی، چرا من بجای اعتراض به شخص حمله کننده؛ و یا تفکر غلط او؛ فقط و فقط بخاطر همزبانی و نژادی؛ در مورد دیگران هم ؛منفی بیاندیشم؟؟
درهمه ی دنیا و کشورها ، انسانهای خوب و بد؛ متعصب و میانه رو؛ دانشمند و بیسواد و .... وجود دارد و تنها ملاک قضاوت در مورد افراد، فقط وفقط باید رفتار امروزیشان باشد و حتی داشتن اندیشه ای دیگر _ولو مخالف نظر و فرهنگ و مذهب من _ دلیلی بر محترم نبودنشان نیست.و اگر من خود را متمدن میدانم باید نه تنها برای نظر او احترام قائل شوم؛ بکله دلیلی بر نبود دوستی میانمان، نبینم.
آری، عواملی هچون کوتاهی و تعصب به عمد مروجین فرهنگی و مذهبی ؛ بخاطر تفکرات غلط؛ منافع شخصی و سی.یا.سی؛ تفسیر غلط و مغرضانه از دین ؛ و از همه مهمتر، خود برتر بینی و خودخواهی شان است که اینگونه حوادث ضد بشری را رقم میزند. و آنگاه است که پیامد بد و ناهنجار اینگونه اعمال؛نه تنها باعث رنجش جامعه ی بشری میشود؛ بلکه آسیب آن به خود مروجین اینگونه افکار ، نیز، برمیگردد.
برای نمونه، آنگاه که در جامعه ی ما، بستن کمربندی انفجاری و کشتن زن و مرد و پیر و جوان یک کشور و قومی دیگر؛ ارزش تلقی میشود و از آن بعنوان « اس.تشها.دیون» یاد میشود؛ میبینید که دقیقا ً همان رفتار را در حادثه ی سیستان و بلوچستان و کشور خود میبینیم و آنرا حادثه ای « تروریستی» خطاب میکنند . نه اینکه من موافق با هیچکدام باشم؛ بلکه اصل اینگونه رفتار را ؛ غلط و ضد بشری میدانم.
چرا باید بعضی ها چنان خود را برحق بدانند که نه تنها هیچ دگر اندیشی را برنتابند؛ بلکه به اسم دین و مذهب، کشتن دیگران را مجاز و کشته شدن خود را ثواب بدانند؟؟
و البته جواب را همه ی شما بهتر از من میدانید و قصد ندارم شما را خسته کنم.
به یاد دارم که درهمان اوایل مهاجرتمان به آمریکا؛ روزی خانواده ی یکی از همکلاسی های دخترم را در خیابان ملاقات کردیم و با دعوت آنها ، جهت صرف شام به منزلشان رفتیم.
طی گفتگوهایمان بود که متوجه شدم، کاتولیک هستند و میدانید که این گرایش مسیحی ، به متعصب بودن مشهور هستند. ولی با این حال ، برایم بسیار جالب تر ، آن بود که آنها انگیزه ی دعوت کردن ما را به منزلشان، اینگونه برشمردند:
« ما میخواستیم؛ با همنشینی با شما(منظور من و خانواده ام) چهره ی اسلام و مسلمانی را به فرزندانمان نشان دهیم و آنها را با دیگر ادیان، بیشتر آشنا سازیم»
من نمیدانم که آیا اکنون آنان چه جوابی به پرسش های بچه های خود دارند؟ ولی میخواهم به همه ی هموطنان عزیزی که در تکاپوی مهاجرت هستند عرض کنم که ؛ هیچ نگرانی بخود راه ندهند که آن کنسول مصاحبه کننده، نه تنها میداند ایرانیان، تنها یک شعار بر لب دارند{ بنی آدم اعضای یکدیگرند} بلکه بااین حماسه سازی های اخیر جوانان روشن ضمیر داخل کشور، آبروی دوباره ی ایران و ایرانی را در همه جای دنیای خاکی؛ باز خریده شد.
با آرزوی موفقیـّّت و سربلندی همه ی هموطنان عزیزم. از طولانی شدن متن عذرخواهی بسیار میکنم. ارادتمند همگی؛ حمید از ایالت میزوری
____________________
از مدیران محترم درخواست میکنم، در صورت وجود هرگونه،جمله یا عبارتی دردسر ساز؛ نسبت به ویرایش آن اقدام فرمایند. متشکرم
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید