سفر نامه قسمت دوم:
در دنور:
باری... یکی از بستگان ما توی سالن فرودگاه منتظر ما بودن و ما با دیدن ایشون کلی ذوق کردیم.... به همراه این مرد مهربون رفتیم خونشون و جای همه خالی نهار خوشمزه ای رو نوش جان کردیم....
روز بعد با راهنمایی اهل خونه و هماهنگی با اونا رفتیم به اداره Social Security Administration و درخواست SSN کردیم.... یادمه که توی سالن ، عکس خیلی خوبی از اوباما + بایدن + فرماندار کلرادو ، به دیوار زده شده بود....
فروشگاه:
می خوام از فروشگاهی اسم ببرم که شخصا خیلی ازش خوشم اومد.... King soopers . خیلی جامع و خوبه... غیر از اون، فروشگاه Safe way هم هست که اون هم خیلی عالیه ولی من هیچ وقت متوجه نشدم چرا سر اولی خیلی خیلی شلوغه ولی بیچاره دومی خلوت!
راستی تا یادم نرفته باید اشاره کنم که چقدر توی فروشگاه های آ م ر ی ک ا ، جنس چینی ریخته..... اصلا عجیبه که این کشور شده بازار جنسای چینی.... بگذریم
غذااااااااااااااااااا:
خوب ما تا وقتی که اونجا بودیم مرتب می رفتیم بیرون گردش و باید بگم که هم Mac Donalds رفتیم ، هم KFC و هم Wendys و همشون هم خیلی خوب بودن...
راستی یه پیتزا فروشی خیلی خیلی باحال اونجا بود که اسمش Old Chicago بود و جای تک تک شماها خالی پیتزاهای بزرگ و خیلی خوشمزه ای داشت... برام جالب بود که کارکنانش میومدن و از طعم غذا + سرویس + حال و روز مشتریا سوال می پرسیدن... من یه سالاد سفارش دادم که سسش خیلی خوشمزه بود پرسیدم این سس چیه؟ فکر می کنید چی گفتن؟ مخلوط عسل + خردل!!!! باورتون میشه این ترکیب بی نظیر باشه واسه سالاد؟
مردم:
خیلی نایس ! هستن (خارجی گفتم!) ... راست می گم.....البته تا زمانی که ازشون سوال نپرسی عمرا" اگه بهت کمک کنن ولی جدا" اگه ازشون کمک بخوای محاله که بی تفاوت باشن و حتما هرجور که بتونن کمک می کنن.... من تا زمانی که اونجا بودم انصافا هیچ بدی ازشون ندیدم. هیچی... ولی چقدر آدم چاق اونجا هست... خداییش چاقی مهمترین بیماری اونجا باید باشه چون چاقای اونجا خیلی بدجور هستن... خدایی ایرانی های چاق در مقابل اونا نیکول کیدمن هستن!
پلیس:
به به! یعنی واقعا حظ کردم از ابهت پلیسای اونجا.... ماه بودن... چه خانوم چه آقا.... باور کنید که بعضیاشون اینقدر درشت و با ابهت بودن که جدا" آدم ازشون حساب می برد..... ما یه بار توی خیابون بودیم که یهو دیدیم صدای آژیر میاد.... یه دفعه همه ماشینا زدن کنار و ایستادن. ما مونده بودیم که چی شد یه هویی؟ بعد دیدیم که ماشین آتش نشانی داره میاد پشت سرش هم چند تا ماشین پلیس بود . همه زده بودن کنار تا اینا رد بشن.... منظره جالبی بود برام.
سگ، سگ ، سگ:
فکر کنم به همون اندازه که آدم اونجا دیدم، انواع و اقسام سگ ها رو هم دیدم.... اصلا" این آدمای اونجا علاقه عجیبی به سگ دارن... واقعا" حیوانات هم باید شانس داشته باشن.... یه سگ هایی دستشون بود که اصلا" نمی شد نگاهشون کرد اینقدر زشت بودن ولی تو بغلشون با چه عزتی و احترامی!
ولی خوب توی فرودگاه دنور یه پسر جوون اومده بود که سگش هم باهاش بود..... وای خدای من درست شبیه گرگ سفید بود این سگه... جوری زیبا بود که همه نگاهش می کردن... واقعا" زیباترین سگی بود که من در تمام عمرم دیده بودم.
انتظار برای گرین کارت:
هر روز خدا با صاحب خونه ، صندوق پستی رو چک می کردیم که شاید اومده باشه ولی نشون به اون نشون که بعد از فکر کنم 3 هفته انتظار سخت بالاخره اومد.... جاتون خالی خیلی ذوق کردیم....
اما دریغ از SSN ، هی می رفتیم به همون اداره که بابا آخه چرا این کارتای ما رو نمی دیدین؟ اونا هم خیلی نایس با یه لبخند فقط می گفتن باید صبر داشته باشید! ایتس اوکی!!!
این سفر نامه ادامه دارد.....
در دنور:
باری... یکی از بستگان ما توی سالن فرودگاه منتظر ما بودن و ما با دیدن ایشون کلی ذوق کردیم.... به همراه این مرد مهربون رفتیم خونشون و جای همه خالی نهار خوشمزه ای رو نوش جان کردیم....
روز بعد با راهنمایی اهل خونه و هماهنگی با اونا رفتیم به اداره Social Security Administration و درخواست SSN کردیم.... یادمه که توی سالن ، عکس خیلی خوبی از اوباما + بایدن + فرماندار کلرادو ، به دیوار زده شده بود....
فروشگاه:
می خوام از فروشگاهی اسم ببرم که شخصا خیلی ازش خوشم اومد.... King soopers . خیلی جامع و خوبه... غیر از اون، فروشگاه Safe way هم هست که اون هم خیلی عالیه ولی من هیچ وقت متوجه نشدم چرا سر اولی خیلی خیلی شلوغه ولی بیچاره دومی خلوت!
راستی تا یادم نرفته باید اشاره کنم که چقدر توی فروشگاه های آ م ر ی ک ا ، جنس چینی ریخته..... اصلا عجیبه که این کشور شده بازار جنسای چینی.... بگذریم
غذااااااااااااااااااا:
خوب ما تا وقتی که اونجا بودیم مرتب می رفتیم بیرون گردش و باید بگم که هم Mac Donalds رفتیم ، هم KFC و هم Wendys و همشون هم خیلی خوب بودن...
راستی یه پیتزا فروشی خیلی خیلی باحال اونجا بود که اسمش Old Chicago بود و جای تک تک شماها خالی پیتزاهای بزرگ و خیلی خوشمزه ای داشت... برام جالب بود که کارکنانش میومدن و از طعم غذا + سرویس + حال و روز مشتریا سوال می پرسیدن... من یه سالاد سفارش دادم که سسش خیلی خوشمزه بود پرسیدم این سس چیه؟ فکر می کنید چی گفتن؟ مخلوط عسل + خردل!!!! باورتون میشه این ترکیب بی نظیر باشه واسه سالاد؟
مردم:
خیلی نایس ! هستن (خارجی گفتم!) ... راست می گم.....البته تا زمانی که ازشون سوال نپرسی عمرا" اگه بهت کمک کنن ولی جدا" اگه ازشون کمک بخوای محاله که بی تفاوت باشن و حتما هرجور که بتونن کمک می کنن.... من تا زمانی که اونجا بودم انصافا هیچ بدی ازشون ندیدم. هیچی... ولی چقدر آدم چاق اونجا هست... خداییش چاقی مهمترین بیماری اونجا باید باشه چون چاقای اونجا خیلی بدجور هستن... خدایی ایرانی های چاق در مقابل اونا نیکول کیدمن هستن!
پلیس:
به به! یعنی واقعا حظ کردم از ابهت پلیسای اونجا.... ماه بودن... چه خانوم چه آقا.... باور کنید که بعضیاشون اینقدر درشت و با ابهت بودن که جدا" آدم ازشون حساب می برد..... ما یه بار توی خیابون بودیم که یهو دیدیم صدای آژیر میاد.... یه دفعه همه ماشینا زدن کنار و ایستادن. ما مونده بودیم که چی شد یه هویی؟ بعد دیدیم که ماشین آتش نشانی داره میاد پشت سرش هم چند تا ماشین پلیس بود . همه زده بودن کنار تا اینا رد بشن.... منظره جالبی بود برام.
سگ، سگ ، سگ:
فکر کنم به همون اندازه که آدم اونجا دیدم، انواع و اقسام سگ ها رو هم دیدم.... اصلا" این آدمای اونجا علاقه عجیبی به سگ دارن... واقعا" حیوانات هم باید شانس داشته باشن.... یه سگ هایی دستشون بود که اصلا" نمی شد نگاهشون کرد اینقدر زشت بودن ولی تو بغلشون با چه عزتی و احترامی!
ولی خوب توی فرودگاه دنور یه پسر جوون اومده بود که سگش هم باهاش بود..... وای خدای من درست شبیه گرگ سفید بود این سگه... جوری زیبا بود که همه نگاهش می کردن... واقعا" زیباترین سگی بود که من در تمام عمرم دیده بودم.
انتظار برای گرین کارت:
هر روز خدا با صاحب خونه ، صندوق پستی رو چک می کردیم که شاید اومده باشه ولی نشون به اون نشون که بعد از فکر کنم 3 هفته انتظار سخت بالاخره اومد.... جاتون خالی خیلی ذوق کردیم....

اما دریغ از SSN ، هی می رفتیم به همون اداره که بابا آخه چرا این کارتای ما رو نمی دیدین؟ اونا هم خیلی نایس با یه لبخند فقط می گفتن باید صبر داشته باشید! ایتس اوکی!!!
این سفر نامه ادامه دارد.....
شماره کیس: 4XXXX
رویت قبولی:Aug 2011
ارسال فرمهای اول و دوم :Oct 2011 و May 2012
مصاحبه:June 2012
دریافت کلیرنس:July 2012
دریافت ویزا:Aug 2012
ورود به آمریکا:Nov 2012
دریافت گرین کارت
ec 2012
ورود مجدد: July 2014
رویت قبولی:Aug 2011
ارسال فرمهای اول و دوم :Oct 2011 و May 2012
مصاحبه:June 2012
دریافت کلیرنس:July 2012
دریافت ویزا:Aug 2012
ورود به آمریکا:Nov 2012
دریافت گرین کارت

ورود مجدد: July 2014