بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[arian307]

من که نفهمیدم کی از دست کی ناراحت شده...رفتم بخوابم ...شب همگی به خیر..خوابای خوب خوب ببینید...وای راستی بچه ها من دیشب خواب دیدم رفتم آمریکا اونجا کنار دریا یه رستوران سنتی بود که دقیقا همون رستورانی بود که پارسال عید تو انزلی رفتیم نهار خوردیم من رفتم اونجا نهار بخورم تا شوهرم اف بشه بیاد دنبالم فکر کنید اولین روزی که رسیدم آمریکا شوهرم سر کار بود من تنها رفتم نهار خوردم... حدس بزنید نهارشون چی بود؟یه کاسه بزرگ سیرابی آورد گذاشت جلو چشم منم همون لحظه از خواب پریدم بعد جالب اینجا بود که با مانتو و روسری بودم و جلو در رستوران گشت ارشاد واساده بود...

شما یه نگاه به رتبت بنداز و خوشحال بخواب... ضمنا.. خواهشا .. لطفا .. جان هر کسی دوست دارین .. اسم این سیرابی رو جلو من نیارین... هم خودش شبیه حوله ی صورته هم بو و رنگشششششش که..... اصلا بیخیال حالم بد شد

---

نه ها کسی نباید اینجا از کسی ناراحت بشه هاااااااا اون موقع کتک میخوریم از بزرگترا!
وای بچه ها الان دیدما مرسی وای چه جمله های قشنگی هم نوشتین.مرسیییییییییییی
اقا توماس اقا ارین با حال.نوشی جان عزیز.شادزاد جان مهربون مرسی
هیییییییییی بچه ها مرسی که منم تحویل گرفتین
اقا ارین نمیدونم از من ناراحت نشدین!؟
میگم بچه ها خوب قرار بزارید دور هم جمع شین به اقا ارین ونوشی جان روحیه بدین بابا زود کاراتون درست میشه.بابا من به خدا انقدر نگرانم که اخه دیگه این بار حتما باید ویزارو بگیرم شما که این همه درد ندارین اخر کارین.میخواین شکلات بگیرم بفرستم؟!

نه سانازی خانم ! من ناراحت نیستم... ایشالا همه ی بچه ها رو تو امریکا مشاهده کنیم