بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[NedaE]

نمیدونید اینجا چه اوضاعی بود نیم ساعت پیش!! لباسامو جمع کردم همه گریههههههههه.. حالم خیلی گرفت واقعا سخته مطمینم شب عروسی تمام سر و صورتم بهم میریزه بچه ها خیلی سخته جدایی.. خواهرام این چند روز همش گریه میکنن مامانم استرس گرفته و همش قندش بالا پایین میشه منم که دلم پر از دلهرس ولی میخندم که اونا ناراحت نشن
ولی واقعا خدارو شکر میکنم که کارم به بهترین شکل ممکن درست شد
ولی الان تازه دارم میفهمم چکار کردم

جودی جونم تو بهترین کار رو کردی داری میری تا کنار همسرت،هم سفرت،هم نفست باشی.زندگی همه همینه.والدینمون هم یه روزی از پدر مادرشون جدا شدن.دوری از پدر مادر واسه ما ایرانی ها که یه عمری در چسبیده ترین حالتِ ممکن به هم ، زندگی کردیم خیلییییی سخته،فکرشم حتی منو اذیت میکنه از الان که اول راه هستم ولی برای همهههههه بدون استثنا اتفاق میفته حالا واسه هر کی مدلش فرق داره.بعدشم ما که خدا رو شکر ویزامون single نیست،هر وقت بخوایم میتونیم بیایم و بریم و درضمن خانواده ات رو هم بعدا میتونی دعوت کنی بیان ببیننت.تنها راهش که یکم بتونی خودتو کنترل کنی و حالت این روز های آخر افتضاح نباشه اینه که فقط و فقط و فقط به این همه مسیری که طی کردی تا به اینجا رسیدی و فقط به خوبی هاش فکر کنی (البته واقع بین باشی) ، یه چیز دیگه هم که خیلییییییی تاثیر داره اینه که هی همه جلوت گریه نکنن. جلو مسافر نبااااااید گریه کرد هر چند که تقاضای خودخواهانه ای هستش ولی من بیشتر از 20 بار در عمل بهم ثابت شده بدترررررین کار ممکن اینه که جلوی یه مسافر گریه کرد. و برعکسش : وقتی اطرافیان سعی میکنن تو ذهنشون خودشون رو موظف کنن که جلو مسافر گریه نکنن هم حالِ بد خودشون تشدید نمیشه هم مسافر دل اش منفجر نمیشه. هر چی سعی کنی بزنی به بیخیالی و خنده و انرزی مثبت راحت تر میگذره.

---

وااای خاک تو سرشون آرین. بیچاره بچه
جودی عزیزدلم میفهمم چه حسی داری. من هر روز این صحنه هارو با خودم مرور میکنم . نمیتونم دلداریت بدم گلم، چون از دلداری دادن بدم میاد و میدونم تاثیری هم توی حال طرف مقابل نداره
ندا جان سابجکت باید رسید نامبرت باشه
بعد خط اول اسم و تاریخ تولد پتیشنر و خط دوم اسم و تاریخ تولد اپلیکنت

مرسی الهه جون.خدا حفظت کنه همیییییشه کمک های مفید میکنی