2013-03-08 ساعت 13:52
(2013-03-08 ساعت 09:39)الهه سابق نوشته: بهش گفتم عزیزم ولی یه جوری بهش برخورد. خوب با خودش میگه من وکیلم اونوقت این بچه داره به من یاد میده چه مدارکی لازمه چی لازم نیست.واییییییییییییشششششششش حرصم دراومد الهه....بهشون رو نده...مرگ یه بار شیون یه بار پسر اونا زن گرفته تو که زن نگرفتی؟داری میری آمریکا به خاطر پسرشون داری می ری مگه داری سوری میری؟البته اینم بگم خانواده شوهر منم همین بودن ولی من اصلا رو ندادم یه جوری رفتار کردم که اگه خونوادت نمی دن خودت باید بدی اگه خودت نداری و بابای من پول بلیطم رو میده داره لطف میکنه و همیشه این لطفش باید یادت بمونه که تو این موقعیت بابای من بود که پشتت بود نه خونوادت...تورو خدا رفتارت رو عوض کن که همیشه یه زندگی راحت داشته باشی...
نمیدونم چکار کنم. ولی خداشاهده الان اصلا دلم نمیخواد برم. حوصله غرغر و استرس های درسی شوهرم که 10 ساااااله باهامه و رو ندارم. 10 سال استرس درساشو کشیدم. همه پایان نامه ها و پروژه هاشو من واسش انجام میدادم. تمریناشو من واسش حل میکردم. کلا خودم کردم که لعنت بر خودم باد. خیلی خیلی لوس بارش آوردم. توی همه زمینه ها. تا حالا فقط و فقط و فقط یه حلقه واسم خریده اونم واسه ازدواج. نه اینکه خسیس باشه ها، نه، خوب شغلی نداشته هیچ وقت پول هم نداشت خانوادشم هیچ وقت بهش پول نمیدادن که مبادا واسه من یه ساندویچ بخره.
تازه دستور فرمودن به الهه بگو 30-40 میلیون با خودش بیاره. خرجشو باید خودش بده. ما که خرج زنتو نمیدیم!!!
بماند که پول بلیط آمریکا رو بابای بیچارم باید بده و پول وکیل و اسپانسر و همه چیو خودم و بابام دادیم. همشم میگن چشمش کور، داره میره آمریکا، صد میلیون هم خرج کنه کمه!!
ویزا: CR1•اولین اقدام: 18 جولای 2012•اپروو: 22 ژانویه•nvc و دریافت کیس نامبر: 5 مارچ 2013•تکمیل مدارک: 8 می 2013•وقت مصاحبه: 12جون 2013•دریافت ویزای یکضرب: 17 جون 2013، ابوظبی•ورود به امریکا: 30 جولای 2013 سفرنامه