2013-03-17 ساعت 04:48
ما پارتی گرفتیم..اقا همه دعوتینااااااااااا...توی کوچه هم میریم دیوونه بازی به معنای واقعی...مجرد که بودم با دوستام میرفتیم میدون محسنی ..خودتون میدونین چه خبره دیگه..اصلا نمیترسیدیم..همیشه هم زانوهام و دستامون زخمی میشد...ازدواج که کردم شوهرم نزاشت بریم..ولی کلا ادم که توی دلش میره نمیترسه..خلاصه 4سالی هست بعد ازدواج دیوونه بازیها کمی ارومتر شده..4شنبه سوریتون مباااااااااارک..خوووووووش بگذره این روز دوست داشتنی.