2013-05-09 ساعت 03:07
(2013-05-05 ساعت 21:53)frozen mind نوشته: فرشید جان از دیدن پستت خیلی خوشحال شدم. خیلی خوبه که داری از زندگی در اونجا لذت می بری.با سلام
من هم اینجا در شرق آمریکا زندگی نسبتا خوبی دارم اما متاسفانه خانمم نتونست یا بهتره بگم نخواست خودشو با اینجا تطبیق بده و به همین خاطر ما داریم در اول جون برای همیشه برمی گردیم ایران.
من و دخترم خیلی ناراحتیم. همسرم چه بازی ها و دردسرهایی که در این مدت در نیاورد! یک پای ما دائم در بیمارستان بود و همه اش هم از اعصابش بود. حتی در این مدت مجبور شدم در عید نوروز به مدت یه هفته ببرمش ایران، اما اون هم افاقه نکرد.
دوستان قدیمی شاهدن که من چه مصیبتها برای گرفتن ویزا کشیدم و چقدر دردسر کشیدم.
از این ناراحتم که عمری رو برای گرفتن ویزا تلف کردم. از این ناراحتم که عمری رو در مهاجرسرا تلف کردم. اگر کتاب می خوندم یا تفریح می کردم، بیشتر سود می کردم.
بگذریم ...
محمد جان دریمر خوشحالم که شما رو هم در اینجا دیدم. امیدوارم هر جا هستی همیشه موفق و سلامت باشی.
برای همه دوستان هم آروزی موفقیت دارم.
frozen mind عزیز شاید برای گفتن این مورد کمی دیر باشه ولی با این حل تجربهٔ خودمو خدماتتون میگم شاید کمکتون کنه
همسر بنده هم از بدو وردمن به آمریکا شروع کرد به اینکه اینجا بدرد نمیخوره و خوب نیست و دهاته و... فیلم بیمارستان و دکترو هم که داشتم فراوان ولی به قول ایرانیهای اینجا میگن سال اولو ۲ بار بفرستش و سال ۲ومو ۱ بار از سال ۳دوم دیگه خودش نمیره وقتی خودتون باهاش میری برگشتن سخت تر میشه براش باید بذاری تنها بره تا دلتنگ بشه و برگرده من همسرمو فرستادم رفت برای ۱ماه از هفتهٔ ۲دوم شروع کرد به گفتن اینکه کاش بیلتمو ۲۰ روز میگرفتم و حوصلم سر رفت و دلم تنگ شده و ... باور کن چقدر برای این که من نمیتونم اینجا بمونم گریه کرد و به نظر من عجله نکن بذار این بار خودش تنها بره زنها تحملشون کمتر اینو باید ماها درک کنیم و کمکشون کنیم تا بتونن با شرایط جدید خودشونو وفق بدن
به امید دیدار